تاریخ انتشاريکشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۳۷
کد مطلب : ۷۹۹
۰
plusresetminus

سکولاریسم و مهدویت

حسین الهی‌نژاد
سکولاریسم و مهدویت
سکولاریسم و مهدویت
حسین الهی‌نژاد
چکیده
اندیشۀ مهدویت و نظریۀ سکولاریسم با عقبۀ تاریخی، از دیرباز در عرصۀ فکری و ایدئولوژی بشر مطرح بوده‌اند. این دو مقوله دارای شاخصه‌هایی هستند که به واسطۀ آن‌ها از یکدیگر متمایز می‌گردند. تمایزات این دو را می‌توان در قالب کارکردشناسی مهدویت و سکولاریسم، رویکردشناسی مهدویت و سکولاریسم، و خاستگاه‌شناسی مهدویت و سکولاریسم جست‌وجو کرد. با این نگرش، یکی خاستگاه آسمانی دارد، دیگری خاستگاه زمینی؛ یکی رویکرد الهی دارد و دیگری رویکرد بشری؛ یکی ورود دین را در عرصۀ اجتماعی بشر جایز می‌شمارد، دیگری ممنوعیت آن را اعلان می‌دارد. با توجه به این تمایزات می‌پرسیم: اولاً اندیشۀ مهدویت و نظریۀ سکولاریسم از نظر خاستگاه و ماهیت، چه تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند؟ ثانیاً، تعامل و رابطۀ این دو، چه نوع رابطه و تعاملی است؟ ثالثاً، نقش و کارکرد این دو در زندگی مردم چگونه است؟
این نوشتار ضمن بیان مفهوم‌شناسی و شناسه‌های تاریخی سکولاریسم و مقایسۀ اندیشۀ مهدویت و تئوری سکولاریسم، به عوامل دینی پدیدآورندۀ سکولاریسم اشاره دارد و با ارائۀ دلیل و برهان، همۀ آن موارد را از ساحت مهدویت نفی می‌کند. همچنین به بیان عوامل اجتماعی پدیدآورندۀ سکولاریسم و مبرا بودن ساحت مهدویت از آن‌ها می‌پردازد و در فرآیند بحث، عوامل نظری و معرفتی پدیدآورندۀ سکولاریسم را بیان می‌دارد و اثبات می‌کند که هیچ‌یک از آن عوامل با اندیشۀ مهدویت سازگاری ندارند.

مقدمه
پیش از بحث و پرداختن به جزئیات و تفصیل مطالب، به پرسش‌هایی که در عرصۀ تطبیق میان اندیشۀ سکولاریسم و مهدویت مطرح است و پاسخ آن‌ها سبب روشن شدن بحث خواهد شد، پرداخته می‌شود:
1. آیا پروژۀ سکولاریسم و سکولاریزاسیون یک فرآیند قطعی است و همۀ ادیان و تمامی جوامع، دیر یا زود به آن دچار خواهند شد و ارادۀ بشری هیچ نقشی در سرنوشت آن نخواهد داشت، و جامعه مهدوی که یک جامعۀ ایده‌آل اسلامی است در این فرآیند قرار خواهد گرفت؟
2. آیا عواملی که زمینه‌ساز سکولاریسم در جهان مسیحیت و جوامع غربی شده است، در جهان اسلام و الگوی برتر آن _ جامعه مهدوی _ نیز وجود خواهد داشت؟ در صورت وجود آن‌ها، اسلام و اندیشه مهدویت چگونه با آن‌ها برخورد خواهد کرد؟
3. نظریۀ سکولاریسم قبل از آن‌که مبانی مهدویت را به چالش اندازد، با اسلام در تهافت قرار می‌گیرد. پس با توجه به این موضوع، وقتی که اندیشه سکولاریسم را با اسلام مورد تطبیق قرار می‌دهیم، دیگر چه نیازی به تطبیق میان سکولاریسم و مهدویت وجود دارد؟
پاسخ پرسش اخیر را پیش از ورود به بحث، مطرح خواهیم کرد و پاسخ پرسش‌های دیگر را در فرآیند مقاله پی خواهیم گرفت.
بی‌تردید این مسئله روشن است که سکولاریسم قبل از آن‌که مبانی مهدویت را به چالش فرا خواند و عرصه را بر آن تنگ کند، با مبانی اسلام در تعارض و تقابل خواهد بود، اما مقایسه آن با مهدویت از آن جهت است که مقوله مهدویت تداعی‌گر ابعاد سیاسی _ اجتماعی اسلام بوده و آموزه‌های سیاسی _ اجتماعی آن را در قالب مهدویت به صورت کامل در دوران بعد از ظهور به عرصه می‌آورد، به همین دلیل، در مقام مقایسه و ارزیابی، یک طرف قضیه، تئوری سکولاریسم است _ که به عنوان نماد دین‌گریزی و دین‌ستیزی شناخته شده _ و طرف دیگر، آموزۀ مهدویت است که تجلی‌گاه تجمیع دین و سیاست، و پیاده‌سازی اسلام در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. پس از این‌رو مباحث مهدویت را در مقابلِ مباحث سکولاریسم قرار خواهیم داد تا نادرستی و بطلان نظریه سکولاریسم و غیرعملی بودن آن در ساحت نظام مهدوی آشکار شود.
در نتیجه ابتدا موضوع سکولاریسم را از حیث مباحث گوناگون آن نظیر، هستی‌شناسی، سابقه تاریخی، اجتماعی و خاستگاه و تجلی‌گاه آن، مورد کنکاش علمی قرار خواهیم داد.
همچنین در مقام ارزیابی میان دو طرف، هرچه یک طرف مورد تبیین قرار گیرد، ارزیابی و تطبیق بهتری می‌توان ارائه نمود و به صحت و سقم مبانی و پایه‌های آن‌دو پی برد؛ به‌طور مثال با توجه به تعریف سکولاریسم _ که در شکل خوش‌بینانۀ آن همان دین‌گریزی و قرار دادن دین در حاشیه و در شکل افراط‌گونۀ آن، دین‌ستیزی و مبارزه با همه اشکال و ابعاد دین در شئونات اجتماعی است _ هیچ‌گونه هم‌خوانی با آموزۀ مهدویت _ که تداعی‌گر دین و معنویت است _ ندارد. از این‌جاست که هرچه تعریف و ماهیت سکولاریسم بیش‌تر روشن شود، بهتر می‌توان در مقام ارزیابی به نتیجه مطلوب رسید. طرح ابعاد دیگر سکولاریسم نیز نظیر سابقه، خاستگاه و تجلی‌گاه آن نیز بنابر اهمیت خود، در رسیدن به نتیجه، مؤثر است.
بخش اوّل: کلیات مباحث سکولاریسم
1. شناسه‌های لغوی و اصطلاحی، سکولاریسم، سکولاریزاسیون و سکولار واژۀ سکولاریسم برگرفته از واژه لاتین secular، مشتق از seculum به معنای «نیا» یا «گیتی» و در برابر «مینو» است و مفهوم کلاسیک مسیحی آن، نقطۀ مقابل ابدیت و الوهیت است.
سکولار secular به کسی می‌گویند که علاقه و گرایشی به امور معنوی و مذهبی ندارد. این واژه را به دنیوی، مادی و غیرمذهبی نیز ترجمه کرده‌اند.
سکولاریسم در لغت به معنای عُرف‌گرایی، اعتقاد به اصالت امور دنیوی، غیردین‌گرایی، نادینی‌گرایی، جدا شدن دین از دنیا و عَلمانیت است، برخی فرهنگ‌ها سکولاریسم را به معنای تنظیم امور معاش از قبیل تعلیم و تربیت، سیاست، اخلاق و جنبه‌های دیگر زندگی انسان، بدون دخالت خدا و دین تفسیر کرده‌اند.
سکولاریزاسیون به معنای عرفی و دنیوی شدن و غیردینی گشتن، به کار رفته و معرّف فرآیندی است که طی آن، بشر و جوامع بشری به مرور زمان از تعلقات ماورای طبیعی و باورهای دینی دست شسته و از هرگونه رویکرد غایت‌اندیشانه و فرجام‌نگرانه فاصله گرفته و تنها در مقیاس‌های بشری به آبادانی دنیا می‌پردازند.
2. شناسه‌های تاریخی سکولاریسم
تعبیر سکولاریزاسیون در زبان‌های اروپایی، بار نخست در معاهدۀ وستفالی در سال 1648 میلادی به کار رفت و مقصود از آن، توضیح و توصیف انتقال سرزمین‌های تحت نظارت کلیسا، به زیر سلطۀ اقتدار سیاسی غیرروحانی بود. در آن ایام تعبیر سکولاریس بین مردم متداول و تفکیک میان امر مقدس دینی و امر دنیوی یا عرضی، تداعی‌کننده اعتقاد به برتری امور و مفاهیم مقدس یا دینی بر امور دنیوی یا غیرقدسی بود.
جداانگاری دین و دنیا مفهومی غربی است که در اصل فرآیندی را که در طول قرن جاری، در غرب رخ داده است، به بهترین شکل توصیف می‌کند.
در بخش بعدی خواهد آمد که از جمله علل و عوامل اولیه سکولاریزم در مسیحیت، اناجیل موجود، روایات حواریون و تفاسیر آبای کلیسا از نظریۀ جدا‌انگاری دین و حکومت است و آیین اتوریته و دوشمشیر، مورد قبول و وفاق اسقف‌ها و پاپ‌ها در قرون وسطی بوده است.
پاپ کلازسیوس در سدۀ پنجم میلادی، آیین اتوریته را رسماً وارد مسیحیت کرد و در اعلامیه‌ای رسمی نوشت:
بعد از ظهور مسیح _ که هم پادشاه حقیقی و هم رسول حقیقی خدا بود _ دیگر هیچ امپراتوری به این فکر نیفتاده است که عنوان کشیشی را به خود اختصاص دهد و هیچ کشیشی درصدد آن برنیامده است که تخت سلطنت را از آن خود بداند؛ زیرا عیسی مسیح از آن‌جاکه از ضعف و نقیصه انسانی آگاه بود، برای نجات پیروان خود طرحی بزرگ و عالی ابتکار کرد؛ وی اقتدارات و وظایف شاهان را از آن مذهب جدا کرد و به هر کدام از این دو مرجع آن‌چه را که سازگار و متناسب با شئونش بود، محول ساخت ... و به هیچ بشری این امتیاز داده نشده که در آنِ واحد، صاحب هر دو آن‌ها گردد.
پس از مطالب بالا به دست می‌آید که سابقه دوگانگی دین و سیاست، و تفکیک آن‌دو در مسیحیت، به طولانی بودن عمر این دین مرتبط بوده و مورد اتفاق و اجماع ارباب کلیسا بوده است.
بخش دوم: مقایسه سکولاریسم و مهدویت :
1. عوامل دینی
الف) عوامل پدیدآورندۀ سکولاریسم
یکم. آیات عهد جدید و اناجیل اربعه محرّف: برخی از اعتقادات بر این است که اناجیل تحریف شده اولین بذر سکولاریسم را در سرزمین مسیحیت پاشیدند که برای نمونه می‌‌توان به آیاتی چند از اناجیل اربعه اشاره کرد:
جمعی از یهودیان برای امتحان عیسی پرسیدند که: پس به ما بگو رأی تو چیست؟ آیا خیریه دادن به قیصر رواست یا نه، عیسی شرارت ایشان را درک کرده، گفت: ای ریاکاران چرا مرا تجربه می‌کنید، بدیشان گفت: این صورت و رقم از آن کیست؟ بدو گفتند: از آن قیصر، بدیشان گفت: مال قیصر را به قیصر ادا کنید و مال خدا را به خدا.
حضرت عیسی در پاسخ به سؤال پیلاطس مبنی بر این‌که آیا تو پادشاه یهود هستی فرمود: پادشاهی من از این جهان نیست. اگر پادشاهی من از این جهان می‌بود خدّام من جنگ می‌کردند تا به یهود تسلیم نشوم، لکن اکنون پادشاهی من از این جهان نیست.
دوم. فقدان قوانین اجتماعی و حکومتی در آیین مسیحیت: از جمله علت‌هایی که آیین مسیحیت را از ادارۀ جامعه و تدبیر سیاست کنار گذاشت، نبود احکام حکومتی و اجتماعی در کتاب اناجیل اربعه است. کتاب‌هایی که اکنون در دست مسیحیان است و به عنوان کتب مقدس شناخته می‌شود، اشاره به حکومت و احکام اجتماعی ندارد و از این‌رو اربابان کلیسا و کشیشان هیچ‌گونه دست‌مایه و دست‌آویزی را جهت ادعای حاکمیت بر جامعه ندارند؛ زیرا مسیحیانی که تا نیمۀ اوّل قرن میلادی خود را ملزم به عمل به شریعتِ تورات می‌کردند، پس از آن تاریخ، شریعت تورات را که دربرگیرنده بعضی احکام اجتماعی بود، نسخ و ملغی کردند. در سال پنجاه میلادی شورای مسیحیان اورشلیم مرکب از یعقوب، یونس و برنابا و ...، فتوا به نسخ شریعت موسی دادند که این خود به معنای حلال شدن ربا، شراب، گوشت خوک و ... بود. آن‌ها از محرمات تنها به زنا و خوردن حیوانات خفه شده و خون و ذبیحه بت‌ها بسنده کردند.
سوم. وجود باورهای عقل‌گریز و درماندگی کلیسا در دفاع عقلانی از آن‌ها: در میان باورهای مسیحیت برخی از آموزه‌ها نظیر تثلیث، گناه جبلی و فدا، خالی از پایه‌های عقلی بوده و تلاش کشیشان جهت خردپذیر کردن آن‌ها به جایی نرسیده است. مخالفان، با ایراد شبهات پیرامون آن‌ها عرصه را بر کلیسا تنگ کرده و سبب اُفت جایگاه و شأن کلیسا در میان عموم مسیحیان شده‌اند که این روزها باعث نزول قداست کلیسا و دین مسیحیت در جوامع غربی شده و در نتیجه با روی‌گردانی مردم از دین مسیحیت و روی آوردن آن‌ها به دنیا و امور دنیایی، نظریه سکولایزم در جامعه، تثبیت شده و رونق یافته است.
ایان باربور می‌گوید:
اختلاف بر سر گناه نخستین در فرانسه به جدایی کامل دین و فلسفه انجامید و غرابت این آموزه، با تکامل علوم تجربی و زیست شناسی، مخصوصاً با فرضیه داروین به اوج خود رسید.
...
https://ayandehroshan.ir/vdcic3ay2t1a3.bct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما