تاریخ انتشارسه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۴:۴۸
کد مطلب : ۱۶۹
۰
plusresetminus

ویژگی‏های شعر موعودگرا

محمد مراد مردانی
ویژگی‏های شعر موعودگرا

مقدمه
شعر سخنی است شورانگیز و تسخیرکننده احساسات و عواطف، سخنی بسیار تأثیرگذار بر روی مخاطبان خود و ماندگاریش در دل تاریخ به اثبات رسیده است. هرچند که امروز رسانه‏های نوظهور به ظاهر جایگاه اشعار و داستان‏های زیبا را پر کرده است، اما با اندک دقت می‏توان دریافت که حضور همین رسانه‏های پر زرق و برق و ظاهرفریب، خود نیازمند شعر و هنر است و بدون وجود آنها تهی از محتواست. در جای جای برنامه‏های این رسانه‏ها شعر به خوبی نقش اثرگذاری خود را ایفا می‏کند و رسانه‏ها را به وجود خود نیازمند می‏نماید. پرواضح است که شعر، همانند گذشته در بین مردم جاری و ساری است. روزگاری در قهوه‏خانه‏ها مردم را به خود جلب می‏کرد، و امروز در میان رسانه‏های گوناگون. پس تأثیرگذاریش برجاست؛ اما وسیله نمودش تغییر کرده است. حال این موجود دل‏فریب وشور برانگیز چگونه مرزبندی شده است، و برای مخاطبان خود چگونه ظهور پیدا می‏کند و آنها را مجذوب و مسحور خود می‏کند، سخنی دیگر است که به پیوست گفته خواهد شد.
شعر کلامی است پیوستار در دل تاریخ و وسیله‏ای است برای تبلیغ عقیده و باور که خود مرزی و حدودی دارد که این مرز وحدود است که آن را از دیگر سخنان جدا می‏کند و شاخصه‏ای کاملاً مشخص عرضه می‏دارد. شعر در میان دیگر سخنان، در روح و جان مخاطبان خود حرف اول را می‏زند؛ چون موزون و آهنگی است، تأثیر بیشتری بر احساسات و عواطف دارد.

مرزبندی
چون شاکله شعر از واژگان به وجود آمده است و واژه هم قراردادی است، لذا زشتی و زیبایی آن وابسته به زشتی و زیبایی محتوا و مفاهیم آنهاست؛ پس زشتی و زیبایی هر شعری برگرفته از زشتی و زیبایی محتواست. واژگان، سیرت زیبای محتوا را به نمایش می‏گذارد و شعر زیبا می‏شود، و یا برعکس؛ پس وقتی که می‏گوییم شعری زیبا یا زشت است، بدون تردید عارضه‏ای را بیان می‏کنیم که محتوا می‏خواهد و همین مطلب خود ایجاد مرزبندی می‏کند و حدود شعر را معلوم می‏نماید؛ یعنی با این مرزبندی، گونه‏های شعری از نظر مفاهیم شناخته می‏شوند و بر همین باور است که ما می‏گوییم شعر موعودگرا چگونه شعری است؛ چون اعتقاد داریم که شعر موعودگرا محتوایی جدای از دیگر اشعار دارد و با مرزی خاص و محتوای مخصوص عرضه می‏گردد.
اما مرزی که ما از آن سخن می‏گوییم، مرز خاکی و سرزمینی و ملیتی نیست؛ بلکه مرزی جهانی و فراتر از این جهان است. برای شعر موعودگرا تفاوتی ندارد با چه زبانی عرضه شود و در کجای جهان خودنمایی کند؛ تنها کافی است در چارچوب باورهای مهدویت، آن هم از نوع خاص که برگرفته از افکار و باورهای اهل‏بیت پیامبر(ص) یعنی چهارده معصوم(ع) است ولاغیر؛ چون مکاتب و باورهای زیادی چشم به راه منجی‏اند؛ اما منجی شناخته شده معصومین(ع) کاملاً واقعی، جهانی و دین‏محور است. منجی که دنیا را خواهد نوردید و آن را مرزعه‏ای برای آخرت آماده خواهد کرد. پس شعر موعودگرا جدا از مکان، زمان و زبان، خود حد و مرزی دارد و دارای نشانه‏ها و ویژگی‏های خاص خود است.
در این راستا آمده است:
در جهان تا گل کند عطر کلامش با صفا
می شود مرز زمینی زیر پایش بی بها

تا کبوتر‏های پیغامش جهان را طی کند
محو می‏گردد تمام مرزهای غصه‏ها

در کویر خشک طوفانی بروید دشت سبز
رسم عاشق می‏شود هم‏گام مردان خدا

قاب دل‏ها تا لباب از محبت می‏شود
در حریم عشق او مرزی نباشد جز وفا

دل نبندد کس دگر بر هر ردیف و قافیه
تا نباشد روح زیبایی درون محتوا

خواه ترک و خواه فارس و خواه عرب
نیستد بیرون ز مرز باور موعود ما

هر زبانی تا شود پیغام‏دار عهد او
مرز موعود است بی‏شک با بلندی رسا

مرحوم امین پور گفته است:
چه خوب می‏شد اگر نام ما کبوتر بود
که روز و شب هله بر اوج آسمان باشیم

همین خلاصه آیین آسمانی ماست
که حجم وسعت پیروز آسمان باشیم

و علی معلم گفته است:

هله ماییم که چون تیغ علی برّانیم
امت واحده آنجاست که ما عریانیم

لذا کافی است که شعری بیان و عقیده و باور مهدویت را به نمایش بگذارد تا بتوان به آن شعر موعودگرا گفت؛ هرچند که در پیدایش این‏گونه اشعار، عوامل مختلفی از قبیل: محیط اجتماعی، موقعیت اجتماعی، موقعیت تربیتی، جهان‏بینی حاکم بر اشعار و افکار شاعر و جریان‏های سیاسی حاکم زمان شاعر، نقش انکارناپذیری دارند و هیچ‏گاه نمی‏توان به طور انتزاعی و جدا از عوامل فوق به شناسایی شعر مهدویت پرداخت؛ اما باید آنها را شناسایی کرد.
اولین ویژگی: توحیدگرایی
نخستین ویژگی شعر موعودگرا، توحیدگرایی آن است؛ یعنی شعری که جهان را از آنِ خدای یکتا بداند و آن را تابع خواست او بشمار آورد و از مکاتب عجیب و غریب و متعدد در این روزگار تبعیت نکند و تحت تأثیر انفجار اطلاعات و تبلیغات رسانه‏ای آنان نباشد و در این راستا وسعت خود را گسترش دهد و با بال زیبای هنر و محتوا، حریف را به زانو درآورد و پشت پر طمطراق او را بر خاک بساید؛ مخصوصاً در این عصر بی در و پیکر رسانه‏ای که با چهره‏های گوناگون ظهور پیدا می‏کند و ارزش‏ها و باورهای تهی از خدای خود را تبلیغ می‏کند. شاعر موعودگرا و شعر مهدودیت در اینجا باید با سلاح محکم اسلامی و فقهی، خود را آماده مبارزه کند؛ آن هم مبارزه‏ای ناجوانمردانه. باید محصول افکار خود را که برگرفته از افکار معصومین است، با کلام زیبای شعر به جهان و جهانیان عرضه کند و لحظه‏ای از شناخت عمیق مفاهیم اسلامی دریغ نورزد و خود را با سلاح قرآن و کتب فقهی مجهز نماید، و از زبان و هنر روز هم بهره گیرد. شاعر موعودگرا با شعر موعود خود، غواصی ماهر در دریای طوفانی امروز است؛ لذا باید به هنر زبان و شعر گویا، بندگی خدا را به مخاطبان خود بیاموزد و رسالت عظیم خود را در حد توان به سرانجام رساند. مولای متقیان علی (ع) بسیار زیبا فرموده است: «الحمدالله الذی یُبلّغ مَدحَته القائِلون و لا یُحصی نَعماءُ هُ العادون» (چه زیبا فرموده مولای ما که قادر به وصف خالق نیستم؛ اما باید تلاش خود را بنماییم).
شعر زیر گویای همین مطلب است:
خدا را نشاید در اندیشه جست
که دیو است هر آنچه در اندیشه رست

که اندیشه‏ای که بود در ضمیر
خیالی بود آفرینش پذیر

به غفلت نشاید شد این راه را
که ابر ارچه پنهان کند ماه را

به پیروزی خود قوی دل مباش
ز ترس خدا هیچ غافل مباش

هرچند که انسان قادر به وصف خدای یکتا نیست و نمی‏تواند با زبان الکن خود به توصیف بی‏نهایت وسعت بپردازد، اما می‏تواند قطره‏ای از دریای عظمت او را با زبان زیبای شعر به هم‏نوعان خود بنمایاند. برای انجام این کار باید رشد یافته باشد و اشعار خود را برپایه عقلانیت و محاسبات علمی پی‏ریزی نماید؛ هرچند که سایه خیال به چهره شعر آشکار است و چاره‏ای جز استفاده از قوه تخیل، که آن هم نعمتی از نعمت‏های خداست، ندارد؛ اما چه خوب است این نعمت را وسیله‏ای قرار دهد برای شناسایی ولی نعمت و بر محور توحید، شعرهای خود را آزین بندد و از قرآن و احادیث بهره گیرد و واژگان را به درستی در خدمت گزیند و در این مسیر تقوا پیشه کند تا مشمول این آیه شریفه قرآن بشود: «اِنَّ اکرَمَکُم عندِ اللهِ اَتقاکُم اِنّ اللهَ عَلیمٌ خَبیرٌ»
آنگاه شعرش خدای‏گونه و خدای‏پسندانه می‏شود و خط سیر افکارش موعودگرا می‏گردد؛ پس این نخستین ویژگی شعر موعودگراست.
درباره توحیدی و اشعار توحیدگرا نمونه‏هایی آورده می‏شود:
نعمت‏الله ولی گفته است:
موجود به واجب الوجودیم همه
هستیم، ولی هیچ، نبودیم همه

از جود وجود عشق موجود شدیم
بی جود وجود بی‏وجودیم همه

ای آنکه طلب‏کار خدایی به خود آ
از خود به طلب کز تو خدانیست جدا

اول به خود آ، چون به خود آیی بخدا
اقرار بیاری، به خدایی خدا

به نام آنکه دارای جهان است
خداوند تن و عقل و روان است


به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین

خداوند بخشنده دستگیر
کریم خطا بخش پوزش پذیر



در دو عالم خدا یکی است یکی

مالک دو سرا یکی است یکی است

بر در کبریای حضرت او
پادشاه و گدا یکی است یکی است

آینه در جهان فراوان است
جام گیتی نما یکی است یکی است


آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار

کوه و دریا و درختان همه در تسبیح‏اند
نه همه مستعمان فهم کند این اسرار

خبرت هست که مرغان سحر می‏گویند
آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار

تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار



دومین ویژگی: ولایت‏مداری
شعر در واقع بیانی است از واقعیات جامعه که با زبانی زیبا از دورن اتفاقات زندگی جاری می‏شود؛ شعر برگرفته از روابط انسان‏ها، با خود و با زمان و مکان خود است. شاعر باید با دیدی واقعی و روشن‏گرانه به اطراف بنگرد تا بتواند با شناخت درست، بهترین انتخاب را داشته باشد و لحظه‏ای آگاهی خود را به پای بهترین انتخاب خود نثار کند و به محتویات درونی خود شکل دهد. بنابراین انتخاب اصلح برای بیان موزون، یکی از کارهای مهم شاعر است؛ اما شاعر موعودگرا، باید بدون هیچ تعصب و خشک‏اندیشی از میان دنیای واقعی، صالح‏ترین را برگزیند و از او پیروی کند؛ چون به نظر یک عقیده سالم، اصلح کسی است که دارای شرایط ویژه فطری است؛ شرایطی که هدف خلقت است و خدا آنها را برای انسان خلق کرده است و شاعر موعودگرا این هدف را دنبال می‏کند؛ نه تنها خودش را نجات می‏دهد، بلکه راهی را که خدای منان فرموده است به دیگران نشان می‏دهد؛ یعنی راه ولایت اصلح و آن ولیّ را که خدا اصلح می‏داند، بشناسد و به دیگران بشناساند.
بیدل هندی گفت است:
تا کی افسرده! دمی از فکر خود وارسته باش
سر برون آر از گریبان معنی برجسته باش

مخصوصاً در این عصری که زرق و برق دنیا آراسته و دل‏فریب است، شاعر باید دقیق باشد و دقیق بررسی کند.
دنیای امروز مانند جادوگری ظاهرفریب، انسان‏ها را فریب می‏دهد. شاعر موعودگرا باید ولایت و ولیّ را خوب بشناسند و از قدرت تخیل و تفکر خود برای تفهیم ولایت بهره گیرد؛ در غیر این صوروت موفق نمی‏شود.
ولایت‏پذیری از خداوند شروع می‏شود تا به دانشمندانی که مطابق دستورات خدا در زمان غیبت ولیّ حقیقی بر زمان ولایت دارند. نمی‏توان گفت من ولایت خدا را قبول دارم، اما ولایت کسی را که از طرف خدا انتخاب شده است یا کسی که در زمان غیبت ولیّ حقیقی زمام امور را دارد، قبول ندارم. اگر این‏گونه تصوری در عقیده شاعری باشد، مطلقاً موعودگرا نیست. همانظور که در سطور قبل گفتیم، ولیّ شایسته‏ترین اصلح است و نباید گول ظواهر را خورد و در وادی گمراهی گام نهاد. زمان ما زمانی است که به قول شاعر:
به کوچه کوچه دنیای غریب مانده بشر
به دور خویش تنیده است و هاله‏ای بی در

زدوده است ز فطرت صفا و زیبایی
سپرده است دلش را به خرمن آذر

چه می‏شود که شناسد گل همیشه بهار
و در رهش بسپارد تمام گوش و بصر

ولایتش بپذیرد سرشت تازه کند
به روی دیده نشاند بهترین اختر

در این روزگاری که مروّت و جوانمردی کمیاست و انسانیت به فراموشی سپرده شده است، انسان بیش از پیش به ولایت و ولایت‏مداری نیازمند است تا بتواند با رهبری او راه درست را از نادرست تشخیص دهد. امروز رسانه‏های گوناگون، انسان‏ها را احاطه کرده‏اند و تشخیص راه درست را از او سلب نموده‏اند. بدون هدایت هادی الاهی، گمراهی در پیش است. این گفته شعار نیست؛ بلکه برگرفته از واقعیات زمان ماست که همه می‏بینیم و می‏شنویم و در این واقعیات هیچ‏گونه تردیدی نیست و با این واقعیت است که می‏گوییم از شعرا امروز باید کمال استفاده را برای ولایت‏مداری برد؛ چون شعر امروز مخصوصاً شعر انقلاب به جایگاهی رسیده است که هویت‏مند شده است و همان‏گونه که ویژگی انقلابی خود را حمل می‏کند، باید ویژگی ولایت‏مداری خود را نیز حمل کند.
شعر ذیل نمونه‏ای است که شاعر برای موعود سروده است:
پلک می‏زنی سپیده می‏شود
آسمان دوباره دیده می‏شود

میوه‏های کال باغ برزخی
با اشاره¬‏ات رسیده می‏شود

از گلوی زخمی ستم‏کشان
بانگ سرخوشی شنیده ¬می¬شود

آنچه زاید است نیست می‏شود
آنچه لازم است دیده می‏شود

قامت بلند و پر غرور کوه
در برابرت خمیده می‏شود

در رگ و پی فسرده¬ زمین
خون عاشقی دمیده می‏شود

قدر عالمان به عرش می¬رسد
گوش جاهلان کشیده¬ می¬شود

حاصل کلام آنچه هست و نیست بار دیگر آفریده می‏شود


در شعر فوق، شاعر می‏گوید با آمدن ولیّ حقیقی و انسان کامل و رهبر الاهی، جهان تغییر می‏کند و محرومان به حق خود می‏رسند. این شعر نمونه‏ای است از احساس یک شاعر ولایت‏مدار که با سروده‏اش خط‏مشی ولیّ خود را برای دیگران به نمایش می‏گذارد.
نعمت الله ولی برای ظهور ولی الله اعظم می‏گوید:
چون یوسف باد در چمن می‏آید
بویی ز زلیخا به یمن می‏آید

یعقوب دلم نعره زنان می‏گوید
فریاد که بوی پیرهن می‏آید

در این راستا شعرای زیادی با زبان و بیان زیبای خود اشعاری سروده اند که از آن جمله است:
مه من نقاب بگشا ز جمال کبریایی
که بتان فروگذارند اساس خودنمایی

شده انتظارم از حد چه شود ز در درآیی
ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی


یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

این دل غمدیده حالش به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور


بالاخره وعده خداوند ذوالجلال به واقعیت خواهد پیوست و باغبان باغ ولایت خواهد آمد و آمدنش به دست خدا و با صلاحدید اوست.
نداند بجز ذات پرودگار که فردا چه بازی کند روزگار
برد کشتی آنجا که خواهد خدای وگرجامه بر تن درد ناخدای
دل‏بستگی به نظام حقوقی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بشریت که با مغزهای محدود انسان‏ها پی‏ریزی شده‏اند، پایه‏ای سست دارد و تنها نظامی که می‏تواند بشریت را از منجلاب خودمحوری و خودخواهی و بسیاری صفات رذیله نجات دهد، نظام دینی است؛ آن هم نظام دینی‏ای که بر پایه ولایت باشد و لاغیر. همانگونه که شاعر می‏گوید:
آنچه تغیّر نپذیرد تویی وآنچه نمرده است و نمیرد تویی
ما همه فانی و بقا بس تو راست ذات تعالی و تقدس تو راست

همانگونه که ذات خداوند پاینده و همیشگی است، نظام برگرفته از دین او هم پیدار و فطری است و شایسته انسانی است که خیلفه خدا بر روی زمین است. لذا ما که ادعای پیروی از ولایت را داریم، باید در حین حمایت از نایب او، انتظار آمدنش را با آماده شدن خود با دل و جان پذیرا باشیم.
تیره شد جان من ای مهر تولا بدرخش در سپهر دلم ای زهره زهرا بدرخش
ای زمین مات تو از مشرق اسرار بتاب ای فلک خاک تو از بام ثریا بدرخش
تا ابد دست من و دامنت ای گوهر پاک آفتابی کن و در این دل شیدا بدرخش

پس ولایت‏مداری از ویژگی‏های مهم شعر موعودگراست و بر شاعر موعودگرا فرض است که قلم افکار خود را در راه حمایت از ولیّ به کار گیرد و در این زمانه پرآشوب، در حد توان خود از ولایت حمایت نماید و نگذارد دستگاه‏های رسانه‏ای غرب و دشمنان پر کینه، فرهنگ دون خود را با زور تبلیغات بر جهان پیروز گردانند؛ هرچند که کاری ظریف و فرضیه‏ای است لازم.
شهر زیبای ولایت جنسش از آیینه است
کوچه‏ های روشن آن در درون سینه است

تا صدای زندگی می‏آید از قلب زمان
زخم قلب دشمنش آلوده ‏تر از کینه است

عاقبت گل می‏دهد بذر ولایت در زمان
گرچه دنیای کنونی دشمنی دیرینه است

باید توجه داشت ولایت‏مداری از اهم مهمات است. امام صادق(ع) فرموده است: «مَن قالَ فینا بَیتَ شِعرٍ بَنیَ اللهُ تَعالی لَهُ بیتاً فی الجَنّهِ»؛ «هرکس درباره¬ ما یک بیت شعر بگوید، خداوند متعال خانه‏ای در بهشت برای او خواهد ساخت.»
و پیامبر اعظم فرموده است: «اِنَّ الموَمِن َ مُجاهِدٌ بِسَیفهِ و لِسانِه»؛ «همانا مؤمن با شمشیر و زبانش جهاد می‏کند.»
لذا شاعری که به تبلیغ آیین ولایت می‏پردازد، در واقع جهادگری پر تلاش است.
مبارزه با ظلم (ظلم ‏ستیزی)
شاعر موعودگرا به خوبی می‏داند که انسانیت، مرهون مبارزات بزرگ‏مردانی است که با مجاهدت و فضیلت‏ جویی، جان خود را برای هموار کردن فراز و نشیب‏های زندگی انسان‏ها فدا کرده اند و در این مسیر و معبر، چونان صخره‏ای عظیم و محکم ایستاده‏اند و در برابر مصائب و مشکلات هم‏نوع خود، جان‏فشانی کرده‏ اند. تاریخ لب‏ریز از این فداکاری‏ هاست. شاعر آگاه، بیدار و ستم‏ ستیز، نه‏ تنها از ظالمان گریزان است، بلکه در برابر ظلم چونان کوهی محکم ایستادگی می‏کند و با سلاح هنر خود سعی می‏کند ظالم را بشناساند و در برابرش ایستادگی کند و در خط مقدم ظلم‏ستیزی قرار گیرد و چونان چراغی پر فروغ، روشنگر راه اصحاب موعود باشد و چشم‏انداز‏های آینده را فرا روی دوستان مهدویت قراردهد و لذت عدالت‏ محوری را به انسان‏های موعودگرا بچشاند و مستبکرین را خوار و ذلیل کند. باید بداند قدرت استعماری و استعمارگر، هر لحظه دندان ظلم بر بدن جامعه انسانی فرو می‏برد. این پیامبر هنرمند که باید در خط مقدم، مردم را علیه استعمار و استعمارگر بشوراند، باید آگاه باشد؛ به ویژه امروزه که با روی کار آمدن نظام ارزشمند اسلامی، خط جدیدی در جهان چهره نشان داده است و پر واضح است که ظالمان و مستبدان و مستکبران، حداکثر تلاش خود را برای جلوگیری از رشد اسلام به کار می‏گیرند. شاعران باورمند به اسلام ناب محمدی، وظیفه سنگینی بر دوش دارند؛ با قلم توانمند خود باید به دفاع از عقیده و مکتب خود برخیزند و به جهان یادآوری کنند که پیروان مهدی همواره منتظر واقعی و آماده مبارزه با ظلم‏اند. همانگونه که شاعر انقلاب، قیصر امین پور گفته است:
اسطوره بی بال پریدن ماییم
پروانه¬ بی پریم و بی پرواییم

لاگوی خدایان و بلی گوی خدا
ماییم که در حجم زمان تنهاییم

خانم سیمین دخت وحیدی گفته است که ما باید باور کنیم که چه کار مهمی کرده‏ایم؛ باید به حرکت انقلابی خود که در حجم جهان پیش می‏رود، باورمند باشیم؛ باید بدانیم که از چه مکتبی حمایت می‏کنیم و چه کسانی صد راه ما شده‏اند:
یک آبشار هستی و بار نمی‏کنی

این مرکب است و آیینه و قرآن شتاب کن
فصل بهار هستی و باور نمی‏کنی

چابک سوار هستی و باور نمی‏کنی

این خاک با حضور تو سیراب می‏شود

جان می‏دهی و طعمه دشمن نمی‏شوی
یک چشمه سار هستی و باور نمی‏کنی

تو ماندگار هستی و باور نمی‏کنی

شعر فوق خطاب به آنانی است که در دریای بی‏کران انقلاب شناورند، ولی هنوز خود را باور ندارند و جای بسیار شگفتی است:
من از تبار شقایق تو از تبار خار

ز سال‏های گذشته میان ما دعواست
منم نسیم محبت تویی چمن آزار

تمام طایفه من ز نسل تو بیزار

تو از قبیله پر جنب و جوش دزدانی

شباهتی نبود بین ما برو گم شو
من از قبیله همراه کوچه و بازار

دوباره بغض مرا در گلو مكن بيدار
منم چو كوه بلندي به راه تو قائم تويي چو باد پريشي به سينه ديوار

الگوشناسي
لَقَد كانَ لَكُم في رَسولِ اللهِ اسوةٌ حَسَنَة
اين يك حقيقت غيرقابل انكار است كه پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) برگزيدگان خدايند، و ضمناً‌ حقيقتي ديگر وجود دارد كه آنان نيز مثل ما انسان‏اند و در عين برخورداري از برگزيدگي الاهي، ويژگي‏هاي خاص انساني را دارند؛ مثل ‌عقل، ‌احساس، عواطف، غريزه و نيازهايي همانند انسان‏هاي ديگر. همان‏طوري كه قرآن مجيد گفته است «قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُكُم يوحي اليَّ اِنَّما اِلهُكُم اِلهٌ واحِدٌ» خدا به پيامبرش‏ می‏فرمايد: اي پيامبر به امت بگو كه من بشري مثل شما هستم؛ بشري خاكي و زميني مثل شما؛ غذا نياز دارم؛ كار مي‏كنم؛ همسرداري مي‏كنم‏‏؛ بچه پرورش مي‏دهم. با توجه به مطالب فوق، پيامبر(ص) و امامان(ع) مي‏توانند كاملاً الگو واقع شوند؛ چون هم مثل انسان‏هاي ديگرند و هم انساني كامل‏اند؛ و خوشبختانه اين الگوهاي انساني در تاريخ كاملاً شناخته شده‏اند و تمام اعمال و رفتار آنان حتي سكوت‏هايشان ثبت شده است و قابل درك و فهم انسان‏هاست.
لذا شاعران مي‏توانند از وجود آنان بهره گيرند و اشعار خود را با نوع رفتار و كردار آنان زينت دهند؛ مي‏توانند ويژگي‏هاي آنان را با هنر شعر درآميزند و به انسان‏هاي ديگر بشناسانند. شعر موعودگرا اين زمينه‏هاي كاملاً‌ الاهي و انساني را دارد كه محتواي اشعار خود را با الگوي خود پربار كند. اما بايد توجه داشت كه معرفي الگو به گونه‏اي بايد باشد كه مخاطبان در ضمن پذيرش الگو بتوانند از رفتار و گفتار و كردارش به روز به ره‏گيري كنند.
دل بسته ام به شيوه مهر و جمال تو
معناي عاشقي ز تو آموخت خاطرم
در كوچه‏هاي تنگ خيالم قدم زدم
الگوپذيري از تو شده افتخار من
پرواز مي‏كنم كه دهم جان به راه تو
سرسبزي وجود من از توست اي عزيز
گر دست من به دامن تو گل كند دمي
كاري نمي كنم كه شوم بي خيال تو
هرچند بوده ام به زمانه وبال تو
با گام‏هاي عاشقانه و با ذكر و حال تو
مستیم از سبوي شراب وصال تو
با بال‏هاي سبز و گل بي‏مثال تو
خورشيد من بيا،‌ كه شوم مست قال تو
پرواز‏ می‏كنم به شيوه پرواز بال تو

در زمانه ما شاعران موعودگرا مي‏توانند شاخص‏هاي زيادي را علاوه بر معصومين(ع) معرفي نمايند. علماي زمان، شهدا، دانشمندان، مردان بزرگ علم و هنر كه با بيان ويژگي‏هاي آنان مي‏توانند الگوهاي هم‏عصر خود را به زمان خود و آينده نشان دهند و مي‏توانند فرهنگ غني اسلامي را با روش و لباس اسوه‏شناسي معرفي نمايند و فرهنگ جامعه را به سوي سيره پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) سوق دهند.
شاعر در مورد الگو بودن، جوانمردي و از خود گذشتگي حضرت عباس گفته است:‌
از دست نمي‏دهیم دامان تو را
گويند كه دست همه را مي‏گيري
در سينه گرفته‏ایم ايمان تو را
با اين که بريده‏اند دستان تو را

خلاصه اينكه الگوشناسي مي‏تواند شاخص مهمي براي شاعران موعودگرا باشد و مي‏تواند با داشتن الگوهاي برتر، همانند معصومين و علما، شعر خود را پر بار و فرهنگ‏ساز نمايند.
اخلاق‏گرايي
اخلاق در واقع خوني است كه در مويرگ‏هاي اجتماع جريان دارد؛ اما نامرئي و حيات‏بخش است و هر انسان شايسته‏اي لاجرم بايد از اين خون بهره گيرد؛ زيرا اخلاق انسان‏ها را وادار به انجام قانون و قانون‏مندي‏ می‏كند و اگر شعري عاري از اشائه اخلاق و رفتار اخلاق‏گرا باشد، نه‏تنها شعر به مفهوم انساني نيست، بلكه مخربي براي گريز از قانون در جامعه است. براي اثبات شعر اخلاقي، نيازی نيست كه به كتاب‏ها و منابع مختلفي مراجعه كنيم؛ تنها نگاهي به ابيات سعدي، مولوي و شاعران اين سرزمين در طول تاريخ كافي است تا با شيوه اخلاق‏گرايي آشنا شويم. شعر موعودگرا بايد اخلاق‏ساز باشد، همانگونه كه فرهنگ‏ساز است و براي ساختن از وسيله‏اي به نام زبان بهره گيرد و تا آن را به جريان نيندازد، كسي شاعر اخلاق‏ساز را نخواهد شناخت؛ همانگونه كه سعدي گفته است:
زبان در دهان اي خردمند چيست كليد است در نزد صاحب هنر
چو در بسته باشد چه داند كسي كه گوهر فروش است يا پيشه ور
با اين ابيات، سعدي مفهوم درست گفتن و زيبا بيان كردن را، كه يكي از موارد مهم اخلاقي است، بيان كرده است و توجه خواننده را به آن جلب كرده است؛ مخصوصاً امروزه كه ياوه‏گويي و پرحرفي به صورت عادتي درآمده است كه خود موجب افت اخلاقي و تنزل فرهنگي شده است و اين خطر عظيمي براي يك جامعه است.
اخلاق پاي‏بندي‏هايي را به قانون و قانون‏مداري ايجاد‏ می‏كند و تا حدودي فراتر از قوانين عمل‏ می‏كند. در واقع اخلاق ضمانتي براي اجرای قانون‏ می‏شود و شايسته است كه شاعر موعودگرا با سرودن اشعار اخلاقي، مخاطبان خود را به رعايت اصول ثابت و كلي اخلاق سوق دهد. پرواضح است كه يك بيت شعر‏ می‏تواند آن‏قدر تأثيرگذار باشد كه دهان به دهان گردش كند و به صورت ضربالمثلي درآيد؛ به عنوان نمونه بیت:
برو كار‏ می‏كن مگو چيست كار كه سرمايه جاوداني است كار
سال‏ها پيش به وسيله شاعر اخلاق‏گرا ناصر خسرو سروده شده است و امروزه، هر ايراني آن را‏ می‏داند و يا بيت:
تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد
از سعدي، که عام و خاص آن را می‏شناسند.
در شعر كهن فارسي، اشعار اخلاقي بیشتر سروده شده است، و متأسفانه در اشعار متأخرين مخصوصاً‌ در قرون معاصر، اشعار اخلاقي كمتر سروده شده است؛ از این رو برای نمونه از اشعار كهن بيشتر آورده‏ايم:
ز نامحرم نظر هم دور‏ می‏دار
مشو پابند لذات بهيمي

روز هشياري نگشتم بت‏پرست
بس كسا كز خمر، ترك دين كند

قيمت خود به ملاهي و مناهي مشكن
دست حاجت چو بري پيش خداوندي بر

گنج زر گر نبود گنج قناعت باقي است

از غرور بي‏نيازي بارها بال هما
كه از ديگر نظر گردي گرفتار
اگر جوياي آن خرم نعيمي

بت پرستيدم چون گشتم مست مست
بي شكي ام الخبائث اين كند

گرت ايمان درست است به روز موعود
كه كريم است و رحيم است و غفور است و دود

آنکه آن داد به شاهان به گدايان اين داد

بر سر من سايه افكنده است و سر پيچيده‏ام

نخواهي كه باشد دلت دردمند
خنك آنكه آسايش مرد و زن
اگر بد كني چشم نيكي مدار
چو بيني يتيمي سر افكنده پيش
مكن عيب خلق اي خردمند فاش


كاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش
بال بگشا و صفير از شجر طوبي زن
دل دردمندان برآور ز بند
گزيند بر آسايش خويشتن
كه هرگز نيارد گز انگور بار
مده بوسه بر روی فرزند خويش
به عيب خود از خلق مشغول باش


وه كه بس بي خبر از غلغل بانگ جرسي
حيف باشد چو تو مرغي که اسير قفسي


به جز غفلت در اين دنيا چه كرديم
سواي دوستي با ما سوايت
كتاب عشق يكسر خواندني بود
شهيدان آنچه‏ می‏بايست كردند
به غير از گم شدن پيدا چه كرديم
خداوندا خداوندا چه كرديم
ولي ما حال با ديبا چه كرديم
نمي دانيم اما ما چه كرديم


درون‏مايه شعري كه بر معرفت و شناخت از رفتار و كردار نمايد، برگرفته از اخلاق عملي است و سخن كه نيكو و مفيد باشد، بالاتر از آن چه خواهد بود؛ زيرا كلام نيكو از قلب سليم برخيزد و انسان سالم‏ می‏تواند شعر سالم بسرايد و هرگرنه شعري را نتوان شعر سالم ناميد.
آدمي مخفي است در زير زبان
چون كه بادي پرده را در هم كشيد اين زبان پرده است بر درگاه جان
سر صحن خانه شد بر ما پديد

خلاصه اينكه يكي از ويژگي‏هاي مهم شعر مهدويت، اخلاق‏گرايي است؛ آن هم اخلاقي كه برگرفته از سيره اهل‏بيت(ع) است؛ زیرا اخلاقي كه از مسير و سيره اهل‏بيت(ع) جدا باشد، بي‏گمان انسان را به گمراهي خواهد كشيد؛ چراکه خلق و خوي را هر ملتي براي خود به گونه‏اي خاص تعريف كرده است و چه‏بسا اخلاقي بر خلاف فطرت را اخلاق دانند، كه امروزه ما نمونه‏هاي بارز آن را در كشورهاي غربي از جمله آمريكا و انگليس‏ می‏بينيم كه انحراف را پيشه كرده و خوي نامردمي و غيرانساني را فرا روي خود قرار داده‏اند.
خصيصه ديگر شعر مهدويت (موعودگرا): مسئول بودن و مسئوليت‏ سازي
خودآگاهي و آزادي، دو ويژگي به هم پيوسته هويت انساني است؛ در واقع خودآگاهي، سرچشمه آزادي است و آزادي، نتيجه آگاهي را به نمايش‏ می‏گذارد؛ و از طرفي شعر به مفهوم انساني آن، سخني است كه آزادانه از دل زندگي برمي‏خيزد و بر دل زندگان‏ می‏نشيند. لذا شعر مسئوليت‏ساز داراي ويژگي‏هاي خاص خود است و شعر موعودگرا كه از دل جهان‏بيني توحيدي و اسلامي سرچشمه گرفته است، در جامعه مطابق درون مايه‏هاي اسلامي خود نقش مهمي را ايفا‏ می‏كند و خود را در پيشگاه پروردگار جواب‏گو‏ می‏داند و شاعر مسئول، هر واژه‏اي را كه به كار‏ می‏گيرد به زمينه‏سازي و نتايج آن توجه دارد و آن‏گونه‏ می‏سرايد كه از فطرت انساني نشأت‏ می‏گيرد. او در برابر انسان‏ها، خود و خداي خود مسئول است و نبايد زندگاني انسان‏ها را به تباهي بكشد. او بايد اثري را خلق كند كه با خلق آن، انسان‏ها و جوامع را اصلاح كند، نه تخريب. با انديشه‏هاي بديع و احساسات لطيف، به كمك تعبيرات زيبا و محكم، افكار خداخواهانه را به نمايش بگذارد و انسان‏هاي مورد خطاب خود را با انديشه‏هاي مخلصانه و حكيمانه بيدار كند و پرچم فضيلت‏گرايي و مسئوليت‏پذيري را بر بام اجتماعات بشري به اهتزاز دآورد تا به كمك افكار سالم و نيت پاك، عقيده خود را به جهان و جهانيان ارائه دهد و آنها را به سوي اهداف تعهدآميز فرا خواند. پبنابراین از مهم‏ترين رسالت شاعر موعودگرا، تعهد است؛ چون شعر او زمينه‏ساز حكومتي متعهد و جهاني است. درباره مسئوليت و مسئول بودن شاعر، شاعري گفته است:
شعر مسئول، بود حق پرور
شعر مسئول پيام است و خروش
شعر مسئول حماسي تپش است
نه ستايشگر زور است و نه زر
از خدا نعمت و از غيب سروش
بعثت و نهضت شور و جهش است

با توجه به نقش شعر در مسئوليت‏پذيري و مسئول بودن شاعر، بايد گفت شاعر از فرهنگ پيوستاري جامعه خود و نيازهاي معنوي و مادی جامعه ياري‏ می‏جويد؛ لذا بايد آن را به خوبي بشناسد و مطابق با باورهاي ديني جامعه، محتويات دروني خود را به نمايش بگذارد تا مشمول اين فرموده پيامبر اكرم(ص) گردد: «الشِعرُ بِمَنزَلَهِ الكَلامِ فَحَسَنَهُ حُسنُ الكلامِ وَ قَبيحُهُ قُبحُ الكلامِ.»
اقبال لاهوري شعر زيبايي دارد كه واژه واژه‏ هايش از مسئوليت و مسئول بودن حكايت‏ می‏كند:
خدا آن ملتي را سروري داد
به آن ملت سر و كاري ندارد كه تقديرش به دست خويش بنوشت
كه دهقانش براي ديگران كشت
و شاعر ديگري گفته ات:‌
بيا تا گل زخم را بو كنيم
به شوق پريدن از خاك وهم
ازين هاي هوي حزين بگذريم
به سويي كه عاشق شدن قصه نيست
طلسم غم و درد را بشكنيم
و دست تهي را بيا رو كنيم
توسل به بال پرستو كنيم
در آيينه شوق هو هو كنيم
بیا تا به عاشق شدن رو كنيم
به شوق دل خويش جادو كنيم

و شاعری چنین حکایت می‏کند:
نمي‏هراسد از تيشه، جنگل انبوه
نمي‏ هراسد او
مي‏داند
كه راز رويش جنگل
ز خاك و باران است
و آفتاب
كه‏ می‏تابد از كرانه صبح
بگو
بلند بگو
تا كه بشنوند
اگر تو تيشه برآري و
ريشه برفكني
جوانه‏ می‏زند از خاك
دانه
و دانه‏ ها چه صبورند
صبور باش برادر
كه دانه هاي باورمان
سفر‏ می‏كنند
و باد
بوي درختان جنگل
تمام لاله‏ هاي بيابان را
به هر كرانه اين خاك پاك خواهد برد
و عطر پاك شهيدان
هميشه خواهد ماند
در آسمان اين خاك و جنگل انبوه

نتيجه
با توجه به ويژگي‏هايي كه هرچند مختصر و در حد توان مقاله گفته شد، به نظر‏ می‏رسد كه اين نوع گفتار‏ می‏تواند راه‏گشايي براي بشر باشد و ما را در راه غني‏ شدن فرهنگ جهاني ياري كند؛ اما با چند شرط:
1. شاعري كه ادعاي موعودگرايي دارد، خود بر دانش خود عامل باشد؛
2. افكار و انديشه شاعر، برگرفته از دانش اسلامي و سيره معصومين(ع) و علماي اسلامي باشد؛
3. با ادبيات جهان جهت جهاني‏شدن شعر خود آشنايي داشته باشد؛
4. قالب كهن و جديد در شعر موعودگرا مفهوم ندارد؛ بنابراین در هر قالبي كه سروده شود ارزشمند است (به شرط داشتن شايستگي موعودگرايي)؛
5. شعر مخصوص گروه و جامعه‏اي خاص نباشد.
براي نمونه ابيات:‌
بني آدم اعضاي يك‏ديگرند
چو عضوي به درد آورد روزگار كه در آفرينش ز يك گوهرند
دگر عضوها را نماند قرار
به زمان و مكان و جوامع يا مردمي خاص كاري ندارد، به انسانيت و انسان در طول تاريخ نظر دارد؛ از این رو اين ابيات در دل تاريخ زنده‏اند تا انسان زنده است. در انتها با ابياتي از ساعد باقري، به مقاله پايان‏ می‏دهيم:
اي به تو ختم آمده پيغمبري
بر همه خلق، سرآمد تويي
كفر نفرين رنگ به رنگ آمده
گاه شده يار، كه ياري كني
با نفسي بر تن ما ‌جان فرست
چون تو بري نام فرج بر زبان يافته بر جمع رسل سروري
در دو جهان نعمت بي‏حد تويي...
امت توحيد به تنگ آمده
ذائقه خاك بهاری كني
مهدي موعود به ميدان فرست
يكسره آمين شنوي از جهان

فهرست منابع:
1. قرآن کریم.
2. نهج‏ البلاغه، ترجمه محمد تقی جعفری،1381ش.
3. ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، 1360 ش.
4. اسرار توحید سنایی.
5. در خلوت علی(ع).
6. دیوان اقبال لاهوری.
7. دیوان حافظ.
8. دیوان شاه نعمت‏الله ولی.
9. دیوان عراقی.
10. دیوان ناصر خسرو قبادیانی.
11. سه شاعر.
12. فصل‏نامه شعر.
13. کِلک و کلام.
14. کلیات آثار قیصر امین پور.
15. کلیات سعدی.
16. مثنوی معنوی.
https://ayandehroshan.ir/vdcjfhevzuqem.sfu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما