تاریخ انتشارپنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۳۶
کد مطلب : ۸۹۷
۰
plusresetminus
جایگاه موعودگرایی در آیین بودای تبتی و علل گرایش به آن در عصر حاض
چکیده
میتریه، موعود منجی در آیین بوداست که متون مقدس همۀ سنت‌های بودایی، آمدن او را پیش‌گویی کرده‌اند. اصل و اساس این پیش‌گویی‌ها به سخنان بودا در سه سبد کانون پالی بازگشت می‌کند، اما در طی زمان، در هریک از سنت‌های بودایی ویژگی‌هایی پیدا کرده است که در سنت‌های دیگر دیده نمی‌شود. از همین رو، اهمیت و جایگاه امروزی میتریه در هر یک از سنت‌های بودایی نیز متفاوت شده است. موعودگرایی آیین بودای تبتی به دلیل تأخر زمانی و تأثیرپذیری از آیین هندو، گاهی موضوعاتی مانند رویارویی با ادیان ابراهیمی، به‌ویژه اسلام را در خود دارد که مورد توجه بسیار شرق‌شناسان نیز قرار گرفته است. همچنین از آن‌جا که میتریه با مسئلۀ حکومت جهانی آینده در پیوند است، تأکید دالایی لامای چهاردهم _ رهبر سیاسی و مذهبی آیین بودای تبت _ بر احیای نام میتریه و ساخت بزرگ‌ترین تندیس از میتریه در شهر «بودگیا»ی هند _ که طبق نقل تاریخ، بودا در آن‌جا به اشراق رسید _ از نظر مذهبی و سیاسی اهمیتی ویژه پیدا می‌کند.نوشتار حاضر ابتدا جایگاه میتریه در سنت تبتی و ویژگی‌های خاص آن را بررسی می‌کند و سپس به علل اصلی گرایش به احیای مجدد آن در تبت می‌پردازد.

مقدمه
از سال 1990 در شهر بودگیای کوشیناگار از ایالت اوتارپرادش هند، جایی که گفته می‌شود بودا در آن‌جا به بیداری رسید، مجسمه‌ای به ارتفاع 152 متر در حال ساخت است که قرار است به نماد صلح جهانی تبدیل شود. این مجسمه، مجسمۀ بودا نیست، بلکه مجسمۀ میتریه، بودای آینده است که همۀ سنت‌های بودایی، او را به عنوان منجی موعود در آخرالزمان معرفی کرده‌اند. طرح ساخت این مجسمه، مورد حمایت برخی کشورها و سازمان‌های بین‌المللی نیز قرار گرفته و به پروژۀ میتریه معروف است.
مدیران ساخت این مجسمه که طرح‌های اولیۀ آن را به شرکت‌های امریکایی سفارش داده‌اند، استادان آیین بودای تبتی هستند که پس از اشغال تبت توسط چین به هند رفته
و در آن‌جا زندگی می‌کنند. دالایی لاما، رهبر این بوداییانِ در تبعید است که از ساخت
این مجسمه پشتیبانی کرده و بر احیای اندیشۀ میتریه _ بودای آینده _ در عصر حاضر تأکید نموده است.
برای مشخص شدن میزان اهمیت موعودگرایی در آیین بودای تبتی و نیز بررسی منافعی که از احیای این اندیشه برای بوداییان تبعیدی در هند به دست خواهد آمد، ناگزیر باید به اختصار، ابتدا به جایگاه آیین بودای تبتی در میان سنت‌های دیگرِ آیین بودا و منجی موعود در متون مقدس و فرهنگ آیین بودای تبتی بپردازیم، سپس علل سیاسی و دینی احیای این آموزه را بررسی کنیم.
آیین بودا و سنت‌های اصلی
تحقیقات اخیر نشان داده است که زمان زندگی بودا در اواخر قرن پنجم پیش از میلاد، و مکان زندگی او در جایی نزدیک مرز شمال هند و نپال امروزی بوده است (هینلز، 1384: 23). نام اصلی بودا سیدّارته گئوتَمه بود که در جوانی در جست‌وجوی حقیقت زندگی، قصر پدر را ترک گفت و به گروهی مرتاض پیوست. ادعای سیدارته این بود که موفق شده است از طریق مراقبه رهایی را برای رهایی از چرخۀ تناسخ (= سنساره) و رسیدن به بیداری درون، روشن شدگی و نیروانه پیدا کند. «بودا» لقبی است که پس از رسیدن به بیداری درون به سیدارته داده شد. اصلی‌ترین آموزۀ بودا به چهار حقیقت جلیل معروف است که عبارتند از: حقیقت رنج، حقیقت ریشۀ رنج، حقیقت فناپذیری رنج، و حقیقت راهی که به توقف رنج می‌انجامد. اما حقیقت راهی که به توقف رنج منتهی می‌شود، خود راهی هشت‌گانه است که عبارتند از: بینش درست، توجه درست، گفتار درست، رفتار درست، معاش درست، تلاش درست، آگاهی درست، و درون‌نگری (مدی‌تیشن) درست، که هر یک از این اصطلاحات باید مطابق با آن‌چه که در آیین بودا تعریف شده، توضیح داده شوند (Anderson, 2004: 296).
آیین بودا در هند متولد شد و ابتدا به سری‌لانکا و سپس در حدود قرن اول میلادی به چین، و از طریق چین به تمامی کشورهای جنوب شرق آسیا رسید. شواهد تاریخی نشان می‌دهد آیین بودا از قرن هشتم در خود هند رو به افول گذاشت، ولی با ورود اسلام به هند در قرن یازدهم این افول شدت گرفت (Elverskog, 2010: 3). امروزه، آیین بودا دو مکتب اصلی به نام‌های هینه‌یانه و مهایانه دارد که هر یک از آن‌ها نیز به فرقه‌های مختلفی تقسیم شده‌اند. هینه‌یانه لقب تحقیرآمیزی است که سنت مهایانه به تیره‌واده ها داده است تا بگوید آن‌ها مکتب کاملی ندارند. امروزه آیین بودای تیره‌واده در سری‌لانکا، تایلند، برمه ، لائوس و کامبوج جریان دارد. آیین بودای مهایانه، خود دو نوع کلی دارد؛ یعنی مهایانۀ شرق آسیا که در چین، ژاپن، ویتنام و کره جریان دارد و نوعی آیین بودای خاصْ‌فهم به نام وجره‌یانه در تبت، مغولستان، نپال و بخشی از نواحی چین و کشور‌های آسیای مرکزی.آیین بودای تبتی که نام دیگر وجره‌یانه است، در اصل از آیین بودای مهایانه منشعب شده و اندیشۀ بوداسفی را پذیرفته، اما با عقاید بومی تبت درآمیخته و ماهیت ویژه‌ای پیدا کرده است. آیین بودا به هر سرزمینی که وارد شده، با ادیان بومی، فرهنگ و آیین‌های محلی آن سرزمین ترکیب شده و با برخی از آن‌ها مانند احترام به ارواح نیاکان یا عقیده به خدایان (دئوه‌ها) به سازگاری رسیده است.
نام دیگر آیین بودای تبتی، «وجره‌یانه» است که زیرمجموعۀ مهایانه به شمار می‌آید، اما به دلیل اهمیتی که امروزه پیدا کرده است، گاهی وجره‌یانه را قسیم هینه‌یانه و مهایانه می‌شمارند. وجره‌یانه ، شکلی ویژه از آموزه‌های بودایی است که دین غالب مردم تبت و برخی نواحی مجاور آن را تشکیل می‌دهد.
معنای مشهور وجره‌یانه، «راه الماس» است؛ بدین معنا که این راه، همانند الماسی سخت، موانع نجات و رهایی را از پیش روی رهرو بودایی بر‌می‌دارد. آیین بودای تبت
به دنبال رهایی از چرخۀ سنساره یا تناسخ از دو راه مناسک و انجام مراقبه است و کرمه‌های بد را دلیل گرفتاری بشر در چرخۀ سنساره می‌داند. آن‌چه رهرو دین بودایی را به
رهایی می‌رساند، خلوص و صفای باطن است. بوداییان وجره‌یانی، گرچه خود را پیرو بودای تاریخی، سیدارته گئوتمه می‌دانند، اما عقاید و مناسک آنان با آموزه‌های اولیۀ بودا و دیگر سنت‌های بودایی تفاوت‌هایی آشکار دارد. در آیین بودای اولیه، اعتقاد به خدا مطرح نیست، اما در وجره‌یانه انبوهی از خدایان، بوداها و بوداسف‌ها پرستش می‌شوند. بودای تاریخی، وجود روح و نفْس (آتمن) را نفی کرد، ولی وجره‌یانه به وجود نوعی خود درونی و حتی ارواح نیاکان اعتقاد داشته و به آنان احترام می‌گذارد. در وجره‌یانه ارزش مناسک و شعایر دینی معادل عمل مراقبه (مدی‌تیشن) است و همچنین در این آیین، کتاب مقدس و لاما (=استاد) هر دو اهمیت یکسانی دارند و حتی اهمیت تجربۀ روشن‌شدگی استاد بیش از تصریحات متن مقدس است و از این‌رو، شجره‌نامۀ انتساب استادان به دو بوداسف میتریه و منجوشری، اهمیتی ویژه دارد.
پس از اشغال تبت توسط چین کمونیست در اواسط قرن بیستم و مهاجرت دالایی لامای چهاردهم به هند و سپس رابطۀ نزدیک او با غرب، این نوع از آیین بودا به خوبی به غربیان معرفی شده است و گاهی آن را به نام لامائیسم می‌شناسند.
میتریه در سنت‌های مختلف بودایی
نام میتریه در زبان هر یک از کشورهای بودایی تفاوت دارد. او را در کانون‌پالی، یعنی متون مقدس سنت هینه‌یانه، میتّه یا میتّیّه، و در کانون سنسکریت، مَیتری یا میتریه نامیده‌اند. در سنگ‌نوشته‌های یونانی _ رومی دورۀ کوشانی در هند، از او به متراگو بوودو نام برده‌اند. او را به مغولی میدری، به چینی میلو، به کره‌ای میری‌ئک، به ژاپنی میروکو و به تبتی «بیام پا» یا «چم _ پا» می‌خوانند (Kim, 1997: 9). همۀ این واژگان، به‌جز نام تبتی میتریه، از واژۀ سنسکریت میتریه یا میتری مشتق شده‌اند. اما در تبت، واژه‌ای مترادف با معنای میتریه یعنی « شخص مهربان» یا «آن‌که زنده است» را به کار برده‌اند و گاه نامی رمزی به او می‌دهند (Snodgrass, 1997: 245). در برخی از متون مذهبی تبت مانند «کاله چکره تنتره»، موعود بودایی را «کلکی» نامیده‌اند که عنوانی شناخته شده برای آخرین اوتارۀ ویشنو است. اطلاق کلکی به موعود بودایی در این کتاب، نشان از تأثیر آیین هندو بر متن این تنتره دارد که در ادامه به آن بیشتر خواهیم پرداخت.
تندیس میتریه در تاریخ کشورهای بودایی از قدیمی‌ترین تندیس‌ها به شمار می‌رود. تصاویر و تندیس‌های فراوانی از میتریه وجود دارد که نام او را در ذیل آن نوشته‌اند و حتی قدیمی‌ترین آثار مربوط به میتریه، به قرن اول قبل از میلاد می‌رسد (Kim, 1997: 9). میتریه از نظر هستی‌شناسی بودایی یک «بوداسف» به شمار می‌آید. «بوداسف» واژه‌ای ایرانی و معادل بودی‌ستوه سنسکریت است. این واژه هم به معنای کسی است که به دنبال روشن‌شدگی است و هم به معنای کسی است که به روشن‌شدگی و نیروانه رسیده است، ولی از رفتن به نیروانۀ کامل، یعنی پری نیروانه (= مرگ) سر باز می‌زند تا دیگران را در راه روشن‌شدگی کمک کند. این واژه نخستین‌بار در مجموعه متون جاتکه ‌ها که داستان زندگی‌های گذشتۀ بودا را در خود دارد، به عنوان لقب بودا مشاهده می‌شود. در آن‌جا بودا هنگامی که به زندگی‌های گذشته‌اش اشاره می‌کند، می‌گوید: «هنگامی که بوداسف بودم ...» یعنی زمانی که هنوز خود به بوداگی و روشن‌شدگی نرسیده بودم، اما در راه رسیدن با این مقام، فاصله‌ای نیز نداشتم. (Schumacher, 1994: 46).
میتریه نخستین بوداسف و تنها بوداسف شناخته شده‌ای است که مورد پذیرش هر دو مکتب هینه‌یانه و مهایانه است (Hawkins, 1999: 51). اَوَلوکیتشوَرَه، مَنجُوشِری و مَیتْرِیَه، سه بوداسف معروف آیین بودای تبت هستند.
اهمیت متون مقدس در آیین بودا
در آیین بودای اولیه، متون مقدس که درمه (یعنی آموزه‌های بودا) را در خود دارد، جانشین بودا انگاشته و از این‌رو در درجۀ اول اهمیت قرار می‌دادند، اما این سنت در آیین بودای مهایانه رو به ضعف نهاد. در سوتۀ چکّه‌وتّی (به سنسکریت: سوترۀ چکره ورتین) و همچنین سوتّۀ مهاپری نیروانه (سوترۀ مهاپری نیروانه)، در کانون پالی، آمده است که بودا جانشینی از میان شاگردان خود انتخاب نکرد و پیروانش را برای دورۀ پس از خود، به خود آیین یا همان درمه‌ای که به آنان آموخته ‌بود، ارجاع داد. بودا در کتاب مهاپری نیروانه خطاب به شاگردش آننده می‌گوید:
‌ای آننده، ممکن است پس از من بعضی از شما چنین فکر کنید که سخنان استاد تمام شد، ما دیگر استاد نداریم؛ اما ای آننده، به سخن آنان توجه نکنید؛ زیرا آن‌چه را که من نشان دادم و به نام درمه و نظام [دیری] به شما آموختم، پس از من استاد شما خواهد بود.
همچنین، چنان‌که پیش‌تر گفته شد، بودا ذات خود را با درمه یک حقیقت واحد می‌دانست:
کسی که درمه را ببیند مرا دیده است و کسی که مرا ببیند درمه را دیده است. (Cantwell, 2010: 91)
بدین ترتیب، طبیعی بود که پیروان او به این سخنان، اهمیت فراوان قائل شوند و سخنان او را به صورت شفاهی حفظ کنند. این سنت شفاهی که چند قرن پس از بودا نگارش یافت، در دست رهروان هینه‌یانه‌ای بدون شرح و تفسیر حفظ شد، ولی رهروانی که بعدها مکتب خود را مهایانه نامیدند، به شرح و تفصیل آن سخنان و حتی افزودن تجربه‌های خود به آن مجموعه پرداختند. سخنان بودا در مراحلی از تاریخ این آیین اهمیت بسیاری پیدا کرد و تجسم خود بودا و درمۀ او تلقی گردید. سخنان بودا نخستین‌بار در مجموعه‌ای به نام تی‌پیتکه یا «سه سبد» که به کانون‌پالی نیز مشهور است جمع‌آوری و مکتوب شد و برای نخستین‌بار نام میتریه، در این کانون آمده است و از این‌رو اندیشۀ موعود منجی در آیین بودا اصالت دارد.
میتریه در متون مقدس بودایی
نام میتریه برای نخستین‌بار در سوتۀ چکه‌وتی (یعنی سوترۀ شاه جهان) در کانون‌پالی آمده است و از همین منبع به متون مقدس همۀ سنت‌های بودایی راه یافته و در همۀ سنت‌ها شناخته شده است. دیگر متن مهم هینه‌یانه‌ای که از میتریه یاد کرده است کتاب گفتار وقایع آینده است که به تفصیل، آمدن میتریه در آخرالزمان و اتفاقات مربوط به آن دوران را شرح می‌دهد (جعفری، 1390: 67). در مهایانه نیز در اصلی‌ترین کتاب‌ها نام میتریه آمده است. مهم‌ترین سوترۀ مهایانی یعنی سوترۀ گل نیلوفر از میتریه یاد کرده و آمدن او را پیش‌گویی نموده است (همو: 85). اما از کتاب‌های مهم وجره‌یانه در تبت، می‌توان از زمبسته نام برد که یکی از مهم‌ترین کتاب‌های تبتی است. این کتاب یک فصل کامل و طولانی خود (فصل 22) را به توصیف تفصیلی دولت مبارک و توأم با صلح جهانی میتریه اختصاص داده است. در این متن، همانند تعدادی از متون سنت‌های دیگر، پیش‌گویی شده است که در آخرالزمان طول عمر بشر هشت‌هزار سال خواهد شد؛ هیچ گدا و دزدی وجود نخواهد داشت؛ هیچ بیماری و آتش‌سوزی در کار نخواهد بود؛ زمین با تمام قوا محصولات خود را بیرون خواهد داد ... ؛ در این هنگام میتریه به‌سان چهار بودای پیش از خود _ کرچوکنده، کنکمونی، کشیپه و گوتمه _ خواهد آمد و با آمدن خود، چرخ آیین را به گردش درخواهد آورد (Snellgrove, 2000: 339).
همچنین کتاب دیگری به نام سوترۀ سمدینیرموچنه وجود دارد که از میتریه یاد کرده است. اصل این سوتره _ که متنی تبتی است _ یکی از آثار مهم فلسفۀ بودایی اصیل هندی است که به تبت راه یافته است. کانون اصلی این سوتره، سؤالات میتریه است و مهم‌ترین آموزه‌های این کتاب، توسط میتریه مطرح شده و توسط بودا پاسخ داده می‌شود. این کتاب یکی از منابع مهم متنی برای مراقبه (مدی‌تیشن) به سبک هندی است و در آن شرحی بر آموزه‌های آرامش ذهنی و نگرش والا و نیز دیدگاهی قابل فهم از «راه بیداری»، آن‌چنان که از مکتب یوگاچاره ادراک می‌شود، آمده است. میتریه در این سوتره نشان می‌دهد که از بینش و بصیرت فراوانی بهره‌مند است و از درمۀ حقیقی و فلسفۀ نیروانه سخن می‌گوید. در فرازی از این سوتره میتریه سخنی می‌گوید که نشان از ادراک عمیق او نسبت به چهار حقیقت شریف و درمه دارد:
بوداها را می‌بینم؛ شیرمرشدان مقدس را که سوتره‌ها را که خوب، شگفت‌انگیز و والا هستند، تعلیم می‌دهند. ... تعلیم نیروانه برای آن‌هایی است که رنج می‌کشند یا نگران پیری، بیماری و مرگند، تا تمام رنج را به آخر برسانند. (Powers, 1998: 387)به این ترتیب ملاحظه می‌شود که میتریه در متون مختلف دینی بوداییان، به‌ویژه تبت کاملاً مطرح و تأثیرگذار بوده است.
کاله چکره تنتره و پیش‌گویی جنگ‌های آخرالزمانی
متنی تبتی به نام کاله چکره تنتره وجود دارد که در آن به نام برخی از انبیای الهی اشاره شده و از این‌رو مورد توجه بسیاری از محققان قرار گرفته است. به دلیل اهمیت این متن، به طور جداگانه به آن می‌پردازیم. کاله چکره تنتره، متنی دینی و متعلق به سنت تنتری هند است که در قرن یازدهم میلادی نوشته شده و در مدت کوتاهی نسخه‌های آن به تبت رسیده است. از آن‌جا که اساس تعالیم این کتاب را دو آموزۀ «اندیشۀ بوداسفی» و «دلسوزی» به موجودات تشکیل می‌دهد مشخص شده است که متنی مهایانی است (Hammar, 2005: 5). «کاله چکره» واژه‌ای سنسکریت به معنای «چرخۀ زمان» است و به الوهیت زمان اشاره دارد. آموزۀ اصلی کاله چکره، همانند دیگر تنتره‌های وجره‌یانی، اعمال مراقبه‌ای (نوعی عالی از مدی‌تیشن) و تفاسیری پیچیده از کالبدهای مختلف بوداست. برخی از استادان بودایی تصریح دارند که کاله‌چکره، پیشرفته‌ترین شکل تمرینات وجره‌یانه است. سنت کاله‌چکره، بر مدار و محوریت مفهوم زمان یا کاله و چرخه ها قرار دارد. این چرخه‌ها از چرخه‌ها و گردش سیارات گرفته تا چرخه‌های دَم و بازدَم را شامل می‌شود. این نظام، تمریناتی را درباره انرژی‌های بسیطی که در بدن انسان قرار دارد و در راه طریق اشراق بودایی مؤثر است، می‌آموزد. بخش الوهیت نظام کاله‌چکره، توصیف بودایی است که عالِم مطلق است. از آن‌جا که کاله‌چکره، بخش مینوی و کمال زمان است، از همه چیز آگاه و لایتناهی است و در بند زمان نبوده و از سیطرۀ آن خارج است (Ibid: 40).
کاله‌چکره در تبت رواج داشت و در قرن چهاردهم که مغول‌ها به آیین بودا گرویدند، سنت کاله‌چکره در میان آن‌ها نیز رواج پیدا کرد. امروزه دالایی لاما و دیگر لاماهای تبتی این سنت را به شدت در غرب رواج می‌دهند و مراسم کاله چکره هر چند سال یک‌بار در کشوری برگزار می‌شود. برای مثال، در آوریل سال 2004 در شهر تورنتوی کانادا برگزار شد و هشت هزار نفر به دست دالایی لاما به مکتب کاله‌چکره درآمدند. در ژانویۀ 2006 در شهر امروتی هند صد هزار نفر، در جولای 2011 در واشینگون امریکا هشت هزار نفر و در ژانویۀ 2012 در شهر بودگیای هند دویست هزار نفر به همین طریق به دست دالایی لاما به مکتب کاله‌چکره وارد شدند. این مراسم، تشریفات ساده‌ای دارد و دالایی لاما مدعی است که با چنین تشرف ساده‌ای افراد را تحت عنایت معنوی خود درمی‌آورد. گفتنی است شعار دالایی لاما در برگزاری گستردۀ این مراسم، حمایت از صلح جهانی است، اما در متن مقدس کاله چکره، یعنی کتاب کاله چکره تنتره _ که این مراسم بر مبنای آموزه‌های آن متن ترتیب یافته است _ به یک نبرد آخرالزمانی میان لشکر اسلام و بوداییان اشاره شده و به نوعی تبلیغ تلویحی علیه اسلام بدل گردیده است.برای ارائۀ تصویری درست از محتوای این متن، بهتر است بررسی خود را از قطعۀ 150 کالهچکره تنتره شروع کنیم. این قطعه، توصیفی ارائه می‌کند از این‌که شامبالا _ شهر افسانه‌ای بوداییان تبتی که معتقدند کلکی‌ها (موعودهای آخرالزمانی) در آن‌جا ساکنند _ در کجای کیهان‌شناسی بودایی قرار دارد و توضیح می‌دهد که در مرکز ناحیۀ «جمبودویپه» (نیزار)، کوهی به نام کیلاشه وجود دارد و شامبالا که دارای ده میلیون آبادی است در سمت راست این کوه است. این قطعه می‌گوید تعداد ده عدد از تجلیات بودا با نام کلکی وجود دارند که در عین حال، اوتاره‌های ویشنو (مهم‌ترین خدای هندوان) نیز هستند. هامبر که شرحی بر کالهچکره تنتره دارد می‌گوید: «این قطعه تأییدی بر نفوذ ویشنوپرستی در متن کاله چکره است» (Ibid: 82). سپس این قطعه از شاهی به نام چکره‌پانی صحبت می‌کند که دشمن دیوانی است که به دنبال حکومت هستند. چکره‌پانی صد سال به عنوان بیست و سومین شاه بر شامبالا حکومت خواهد کرد. این شاه قرار است با ملیکا _ شاه بربرها _ بجنگد. قطعۀ بعدی یعنی قطعۀ 154 نیز بسیار مهم و مورد توجه شرق‌شناسان مشهوری مانند نیولی، اوروفینو و هوفمان قرار دارد (Hoffman, 1969: 52-73). در این فراز، مجموعه‌ای از چهره‌ها آورده شده‌اند که در خدمت مارهای اهریمنی هستند. این افراد عبارتند از: آدم، نوح، ابراهیم، عیسی (فرد سفیدپوش)، و محمد(ص)(متهانی) ݢݢݢکه در بعضی نسخه‌ها (مدهوماتی) نیز گفته شده است. این متن پیش‌گویی می‌کند که محمد(ص)در بغداد، در کشور مکه زاده خواهد شد؛ زیرا فرض کتاب بر آن است که این سخنان، نه در قرن یازدهم میلادی، بلکه در قرن پنجم قبل از میلاد، توسط بودا به شاه شامبالا گفته می‌شود. محمد(ص)و تعالیم او به عنوان تعالیمی که در مقابل تعالیم بودایی قرار دارند قلمداد شده و کلکی _ یعنی همان میتریه _ با لشکر اسلام به نبرد خواهد پرداخت. قطعۀ 155 نیز ادامه می‌دهد که بربرها کشندگان شتران، اسب‌ها و گاوها[ی مقدس] هستند. قطعۀ 156 این کتاب نیز تأییدی بر تأثیرپذیری شدید این متن از آیین هندو است و می‌گوید: «بودا در واقع، متون وداها (کتاب مقدس هندوان) را تعلیم می‌داده است» (Hammar, 2005:82-83).
محقق دیگری به نام والاس همۀ این فرایندها را به نوعی توجیه معنوی می‌کند و به تأویل می‌برد. به باور او، این بخش از متن کاله چکره، باطن فرد را به عنوان یک میدان جنگ ترسیم می‌کند که در آن، جنگی میان شاه چکْری و بربرها در سرزمین مکه واقع خواهد شد. طبق متن روشن است که آغاز این جنگ در داخل بدن فرد اتفاق می‌افتد. در این نبرد، کلکی نه به معنای موعود منجی آخرالزمان بلکه به معنای «معرفت درست»، و کرنامارتی موجودی شرور در داخل بدن است. بازوی کرنامارتی که شامل چهار طبقه «ماره» در داخل بدن است، توسط نادانی معنوی (ادیدیه) هدایت می‌شود. پیروزی کلکی در نبردش برای به دست آوردن رهایی (مُکشه) است. بنابراین طبق نظر این محقق، از بین رفتن اشوتاما (نادانی معنوی یا لشکر اسلام) به معنای ریشه‌کن شدن ترس از هستی چرخه‌ای است و این نبرد را کاملاً می‌توان نبردی باطنی دانست (Wallace, 2001: 147).
نقد و بررسی محتوای پیش‌گویانۀ کاله چکره
کاله چکره تنتره متنی متأخر و مربوط به قرن یازدهم میلادی است. در این زمان، شمال هند به تسخیر فاتحان مسلمانی مانند سلطان محمود غزنوی درآمده بود. سلطان محمود غزنوی که به نام جهاد به هند حمله کرد، در طول سی سال حکومت خود در آن کشور، هیچ مسجد یا مرکز علمی خاصی تأسیس نکرد و نشان داد که بیش از آن‌که به دنبال ترویج اسلام باشد مشتاق کشورگشایی و جمع ثروت است (همدانی، 1362: ج1، 93). انعکاس رفتار این جهانگشایان در متن کاله چکره و چند متن دیگر انعکاس یافته است. از جمله متنی ختنی و متنی اویغوری به نام اینسادی سوتره است که افول بخت و اقبال آیین بودا را به خاطر پیروزی‌های لشکر اسلام پیش‌گویی کرده و نیز گفته است که میتریه به زودی خواهد آمد و لشکر اسلام را شکست خواهد داد (Scott, 1995: 143).
از دیگر نمونه‌هاى آمیختگى آیین بودا در تبت که به تبع آن جایگاه میتریه نیز دستخوش تحول مى‌شود، آمیختگى آن با مفاهیم هندویى است. برای مثال، در نسخه‌اى تبتى از وصف دوران ظهور میتریه آمده است:
سرانجام همۀ مردم روى زمین پیرو میتریه خواهند شد، حتى [موجودات آسمانی مانند] دیوها، گندروه ها، یکشه‌ها و رکشسه‌ها او را خواهند پرستید. بله، حتى خدایانى مانند برهما و ایندرا او را خواهند ستود. مردم از وهم و مایا خواهند رست و به زندگى مقدسى رهنمون خواهند شد. (Chitkara, 1999: 443)
به این ترتیب، با مقایسۀ متون اصیل بودایی که در کانون پالی و سوتره‌های مهایانی آمده است، بر آن‌چه در دو متن کاله چکره و اینسادی سوتره بیان شده است به نتایج ذیل می‌رسیم:
1. رویارویی نظامی به‌ویژه با لشکر اسلام، یا هر گونه دین الهی در متون اصیل بودایی نیامده و از افزوده‌های بعدی به این متون است.
2. اطلاق «کلکی» به جای میتریه نیز اندیشه‌ای متأخر و مخصوص متون متأخر تبتی بوده و نشان از آمیختگی اندیشه‌های بودایی و هندو دارد؛ پس اندیشه‌ای اصیل نیست.
3. بیان این مطلب که بودا محتوای وداها را تعلیم می‌داده است با حقایق تاریخی و گواهی اکثر متون مقدس سنت‌های هینه یانی و مهایانی سازگار نیست و ثابت می‌کند که محتوای کاله چکره، نه اندیشه‌ای خاص از آیین بودا، بلکه حتی نوعی بدعت در سنت بودایی است و گرایش به بازگشت به آیین هندو دارد.
4. سرانجام می‌توان چنین نتیجه گرفت که نویسنده یا نویسندگان کاله چکره تنتره درصدد تلفیق اندیشه‌های بودایی و هندو بوده‌اند و این تلفیق شتاب‌زده را به بودای تاریخی نسبت داده‌اند که با شواهد تاریخی و حتی شواهد درون دینی دیگر سنت‌های بودایی سازگار نیست.
5. رفتار تهاجمی و غیردینی کشورگشایان مسلمان، مانند محمود غزنوی و اسلاف و اخلاف وی، در به‌وجود آمدن چنین دیدگاه‌هایی مؤثر بوده است.
6. با وجود اصالت نداشتن دیدگاه رویارویی آیین هندو با اسلام، امروزه این نظریه شرایط مساعدی برای رشد داشته و می‌تواند به وسیله‌ای برای جریانات ضد اسلامی بدل شود.
کتاب‌های منسوب به میتریه میتریه ناثه مجموعه کتاب‌هایی است که از عصر اسنگه، بنیانگذار مکتب یوگاچاره، به میتریه نسبت می‌دهند. اسنگه در آثارش مدعی است که این کتاب‌ها تعالیم میتریه هستند که او در حالتی مکاشفه‌گون آن‌ها را دریافت کرده است (Prebish, 2006: 169). این کتاب‌ها که به عقیدۀ کُنزه باعث عمومیت یافتن میتریه‌گرایی در بین سال‌های 400 تا 650 میلادی به‌ویژه در چین شد (Conze, 1954: 60)، بر سراسر اندیشۀ مهایانیِ پس از خود به‌ویژه تبت تأثیر گذاشته و هم‌اکنون نیز مورد توجه است. به دیگر سخن، امروزه یکی از مجموعه کتاب‌هایی که در تبت به صورت متن درسی در دیرها تدریس می‌شود و انواع خاصی از مراقبه (مدی‌تیشن) بر اساس تعالیم آن تنظیم شده، همین مجموعۀ منتسب به میتریه است. می‌گویند سیدارته گتمه، بنیانگذار آیین بودا با نخستین موعظه‌اش در باغ آهو، نخستین گردش چرخ آیین را در هند موجب شد. در این دوره ناگارجونه (15-250 م.) مکتبى به نام راه میانه یا مادیمیکه را بنیانگذارى کرد که به لحاظ اهمیتِ سرشار آن، دومین گردش چرخ آیین شمرده شد. و اما سومین گردش چرخ آیین نیز با شکل‌گیرى مکتبى بود که یوگاچاره یا ویجنیانه‌واده نام گرفت. یوگاچاره بر عمل دیانه تأکید مى‌کرد و تلفیق کنندۀ آموزه‌هاى مهایانه با آموزه‌هاى مکتب ابی‌دمّۀ آغازین به شمار مى‌رفت. پس از دورۀ ناگارجونه _ یعنی قرن سوم میلادی _ دورۀ جدیدی با نام میتریه، اَسنگه و وسوبندو آغاز مى‌شود که تا ابتدای قرن پنجم ادامه دارد. این دوره، دورۀ دوم آیین بودای مهایانه و به لحاظ اهمیت آن، سومین گردش چرخ آیین شمرده شد. اَسَنگه که به گفتۀ خودش دوازده سال از عمرش را یکّه و تنها در غارى به مراقبه‌اى بی‌حاصل سپرى کرده بود، در اوج ناامیدى موفق به دیدار میتریه می‌گردد. میتریه بر او ظاهر می‌شود و او را به بهشت «توشیته» برده و به او آثاری را که تا آن زمان ناشناخته بود، القا می‌کند.به طور دقیق روشن نیست که چه بخش‌هایى از آثار یوگاچاره به‌طور مستقیم از تعالیم میتریه گرفته شده است؛ زیرا سنت‌هاى چینى و تبتى، کتاب‌ها و آثار مختلفى را به میتریه نسبت مى‌دهند، ولى پنج کتابِ معروفِ منسوب به میتریه عبارتند از:
1. آرایۀ ادراکات (متنى درباره راه پرگیاپارمیتا)؛
2. بازشناسىِ [راه] میانه، از افراط و تفریط؛
3. ادراک درمه‌ها و سرشت واقعى آنان؛
4. آرایه‌اى بر سوتره‌هاى مهایانى؛
5. تعالیم بوداسرشتى (Williams, 2000: 155).
سه کتاب میانى، اساس مکتب یوگاچاره است که به دلیل اهمیت و تأثیر زیاد این مکتب بر اندیشه‌هاى پس از خود، سومین گردش چرخ آیین شمرده شد و در تبت نفوذ بسیاری پیدا کرد؛ به گونه‌ای که می‌توان گفت آیین بودا در تبت با نام میتریه و این پنج کتابی که ذکر شد شناخته شده است.
برخى از دانشمندان معاصر، میتریه را انسانى واقعى و معلم اسنگه فرض مى‌کنند، ولى از ادعاى خود اسنگه به‌ویژه عروج او به آسمان توشیته و صحبت‌هاى طولانی‌اش با میتریه، به روشنی درمی‌یابیم که مقصود او ارتباط با میتریه _ موعود منجی در آیین بودا _ بوده است.آخرین کتاب‌هایی که امروزه در محافل علمی غرب از آیین بودای تبت مطرح است، آثار میتریه و شرح‌های اسنگه به آثار اوست. اهمیت این مطلب تا آن‌جاست که برخى از محققان معتقدند آیین بودای تبتی، چیزى جز بسط مکتب یوگاچاره _ یعنی آموزه‌های میتریه _ نیست. از این‌رو آیین بودای تبتى، بیش از آن‌چه در بدو امر به نظر می‌رسد، وامدار آموزه میتریه است (Bhattacharyya, 1989: 66).
جایگاه میتریه در سلسله‌سند استادان تبتی
میتریه در سنت وجره‌یانه جایگاهی ویژه دارد. استادان تبتی که مهم‌ترین نمایندگان سنت وجره‌یانه هستند، شجره‌نامۀ استادان را بسیار مهم می‌دانند. این شجره‌نامه در نهایت یا باید به «میتریه» برسد، یا به بوداسفی به نام «منجوشری» که به باور مرتاضان تبتی استاد ناگارجونه بوده است. در تبت، آن‌چه استادان آیین از طریق تجربۀ فردی به آن رسیده‌اند بسیار مهم‌تر از تعالیمی انگاشته می‌شود که در متون مقدس آمده است. از این‌رو، استاد و سلسله‌نسب او که باید به میتریه یا منجوشری برسد، اهمیت بسیاری دارد. بدین ترتیب، میتریه در یکی از دو سلسلۀ مهم استادان آیین بودای تبت قرار دارد. تبتی‌ها به مجموع آن‌چه از متن رسیده و آن‌چه در دستورالعمل‌های استادان موجود است «لَمرین» می‌گویند. «لَمرین میتریه» در مجموع از «لمرین منجوشری» مهم‌تر انگاشته می‌شود؛ زیرا ناگارجونه، شاگرد منجوشری، اندیشه‌های تهیت‌گرایانه را _ که ناامیدکننده و افراطی بود _ ترویج می‌کرد، اما تعالیم میتریه به اسنگه که در مکتب یوگاچاره تجلی پیدا کرد، آموزه‌های ناگارجونه را تعدیل کرد و امید و نشاط را به رهروان بازگرداند. راه ناگارجونه و منجوشری را شجرۀ خرد یا راه عمیق، و راه اسنگه و میتریه را شجرۀ روش یا راه وسیع می‌نامند. هر دوی این سلسله‌ها شامل دستورالعمل‌هایی دربارۀ روش و خرد هستند، اما در نقاط مورد تأکید، تفاوت دارند. از میان کتاب‌های میتریه، راتناگوتراویباگه یا «تعالیم بوداسرشتی» و شرحی که اسنگه بر آن نوشته، رایج‌ترین کتاب تعلیمی در میان رهروان تبتی است. موضوع اصلی این کتاب آن است که همۀ درمه‌ها خالی از واقعیتند و واقعیت مطلق، رهاشدن از همۀ خیالات و تصورات ذهنی است (Hookam, 1991: 277).
جایگاه میتریه در فرهنگ تبتتاریخ سنتی تبت می‌گوید که نخستین‌بار برخی از متون مقدس و از جمله سوترۀ  رنده ویوهه و اشیای مقدس مذهبی مانند تندیس‌هایی از شاکیه مونی، در قرن پنجم میلادی در زمان حکومت بیست و هشتمین شاه تبت به جنوب این کشور رسید. در این سوتره‌ها نام و جایگاه میتریه نیز مطرح بود. اما تاریخ علمی و مستند تبت گواه آن است که نخستین‌بار در حکومت شاه سرونگ _ تسان _ گام _ پو (616-650م) بود که آیین بودا و هم‌زمان با آن، مجسمه‌ای از میتریه به تبت آمد. شاه تسان _ گام _ پو دو همسر داشت؛ یکی از دربار نپال و دیگری از دربار چین. این دو بانو در قرن هفتم نه‌تنها نخستین‌بار آیین بودا را به تبت معرفی کردند، بلکه با خود پیکره‌هایى از اکشوبیه، میتریه و شاکیه مونى به لهاسا آوردند (پاشایی، 1380: 160). اما این رویداد چندان موجب گسترش آیین بودا نشد و در دوران شاه کری _ سرونگ _ دِ _ تسان (756-797م) بود که آیین بودا دوباره به تبت معرفی گردید و نخستین دیر بزرگ تبت به نام سَمیه در آن زمان تأسیس شد. بنابراین، آیین بودا هنگامی که وارد تبت شد، آیینی جوان و کم‌محتوا نبود، بلکه با کوله‌باری از آثار مرتاضان بزرگ دربارۀ بوداها و بوداسف‌ها وارد تبت شد. از جملۀ این آثار _ همان‌گونه که گفته شد _ تعالیم میتریه در قالب تعدادی کتاب و مکتب یوگاچاره بود که به تبت آمد و تا به امروز مورد توجه است. مجسمه‌های میتریه در کشور تبت از همان ابتدای آیین بودا وجود داشته و پرستش می‌شده است. قرن یازدهم، قرن مهمى براى آیین بوداى تبت به شمار می‌آید؛ زیرا در آن زمان، اتیشه _ استاد بزرگ بودایى _ به تبت فراخوانده شد تا تعالیم خود را که بر بر بنیاد سنت‌هاى مکتب یوگاچاره، منسوب به میتریه بنا شده بود (همو: 164) تعلیم دهد. در آن قرن، زائران مختلفى مجسمه‌اى عظیم از میتریه را در تبت توصیف کرده‌اند که نشان از شور و نشاط میتریه‌پرستی در آن ایام دارد.
آیین بودا در تبت با آیین‌هاى بُن ، آیین بومى تبت، و شَیوه‌پرستى _ که یکی از مذاهب آیین هندو است _ در هم آمیخت. بُن، حاوى اشاراتى بود که نشان مى‌داد چگونه مى‌توان با نیروى روحى و روانى‌اى که مُرده بر جاى گذاشته است، ارتباط برقرار کرد. حاصل ترکیب آموزه‌های بودایی با آموزه‌های بومی تبت، اعتقاد به عالم مردگان، روح، و احترام به ارواح نیاکان بود. کتاب تبتی مردگان به نام بارتوتودل _ که یکی از مهم‌ترین کتاب‌های بوداییان تبت است _ نمونه‌ای از این آمیختگی عقاید را نشان می‌دهد. در این کتاب آمده است که بین مرگ و دوباره به دنیا آمدن، 49 روز فاصله وجود دارد که این کتاب، راهنماى این 49 روز است. همه باید محتواى این کتاب را بیاموزند تا به هنگام مرگ بتوانند آن را به‌کار بندند. دو روز پس از مرگ، میتریه همراه برخى دیگر از بوداسف‌ها بر شخص متوفی ظاهر مى‌گردد (تودل، 1376: 98). به این ترتیب، در فرهنگ تبت، میتریه وارد جهان مردگان نیز شده است.
همچنین در این کتاب آمده است:
اگر بخواهى به حضور ارباب میتریه در قلمرو شادمانى برسى، بر این افکار تمرکز کن [و بگو]: «الآن، در مرحلۀ باردو، وقت آن رسیده است که به حضور پادشاهِ درمه، میتریه در قلمرو شادمانى برسم. پس می‌خواهم که به خدمت او برسم!» آن‌گاه خودبه‌خود در قلب نیلوفر آبى در حضور میتریه متولد خواهى شد. (همو)
امروزه نیز میتریه در تبت جایگاهی ویژه دارد؛ چنان‌که برخى محققان ادعا مى‌کنند، میتریه معروف‌ترین بوداسف تبت است (Nithiyanandam, 1989: 18). در گزارش از دیدارهایى که لاما کرمه سومدون در اوایل قرن بیستم با زائران دارد، آمده است که او ضمن ابراز احساسات به بازدیدکنندگان، مطالبى دربارۀ بوداى آینده _ میتریه _ به ما آموخت و در پایان براى آمدن او دعا کرد (Evans-Wentz, 1954: 90).
در آیین بوداى تنتره‌یانه، میتریه به عنوان دیانى بوداسف معرفى شده است. طبق این سنت، دیانى بودایان در «سم‌بوگه‌کایه» یا کالبد بهره‌مندى‌اند و در آسمان (عالم برزخ) زندگى مى‌کنند و مانوشى بودایان در نرمانه کایه یا کالبد خاکى، و در زمین به سر می‌برند. هر دیانى بودا، خالق چرخه‌اى از جهان است. ما در چهارمین چرخه زندگى می‌کنیم. امیتابه خالق همین چرخه‌ای است که در آن هستیم. بنابر این نظام، میتریه بوداى پنجمین چرخه و آخرین آن‌هاست (Ibid: 90). این سنت حفظ شد و به همان شیوه اصلی تا به امروز در بیشتر دیرهای مکتب گلوگ باقی مانده و دیانه یا مدی‌تیشن‌هایی بر اساس آن طراحی شد. به عبارت دیگر، زندگی دینی و آیینی بوداییان، کاملاً ݢݢݢݢآمیخته با فرهنگی است که میتریه سهم مهمی در ایجاد آن داشته است.
میتریه در مراسم «مونلم چنمو»
مهم‌ترین مراسم دینی بوداییان تبت، جشن «مونلم چنمو» یا جشن نیایش بزرگ نام دارد که از چهارمین روز سال نو قمری به مدت یک هفته برگزار می‌شود. این مراسم که بیش از پانصد سال قدمت دارد، ابتدا در شهر لهاسا در تبت برگزار می‌شد و پس از اشغال این کشور توسط چین کمونیست و ممنوع شدن فعالیت‌های دینی در آن، به دیر کوپان در نپال انتقال یافت. امروزه دیر کوپان، یکی از مهم‌ترین دیرهای فرقۀ زردپوشان یا مکتب گلوگ است که در 11 کیلومتری شمال شرق کاتماندو قرار دارد و هر سال میزبان هزاران بودایی برای برگزاری این مراسم است. نام و نشان میتریه در این مراسم به اندازه‌ای پررنگ است که برخی این مراسم را مراسم «میتریه‌پرستی» می‌نامند. بسیاری از لاماهای معروف مثل دالایی لامای سوم و سوینام گیامکو به این دیر می‌‌روند تا این مراسم را انجام دهند. پنج روز اول جشن مونلم چنمو _ که بزرگ‌ترین همایش جمعی راهبان آیین بودای تبت نیز هست _ به برگزاری دعا، سخنرانی‌های مذهبی و خواندن سوتره‌های مقدس اختصاص دارد. رهروان در این گردهمایی بزرگ به نیایش دسته‌جمعی و انجام توسلات می‌پردازند و برای طول عمر استادان، سعادت و نجات موجودات از چرخۀ رنج‌آلود هستی، برکت محصولات کشاورزی، صلح و امنیت جهانی و مانند آن دعا می‌کنند. در این جشن بزرگ، برنامه‌های مختلفی به اجرا درمی‌آید که از جملۀ آن‌ها، آزمون سالانۀ درجۀ گِشه است که نوعی مقام فیلسوفی در آیین بودا به شمار می‌رود (Chitkara, 1999: 442).
در پنجمین روز این مراسم، براى میتریه و تسریع در نزول او از آسمان توشیته به روی زمین و برقراری صلح و سعادتی که او برقرار خواهد کرد، دعا می‌خوانند. این مراسم در سال 2009 از ششم تا یازدهم مارس برگزار شد. جزئیات آن در سایت‌های مختلف اینترنتی از جمله سایت مونلم آمده است. حدود هزار لاما و بیش از دویست هزار بودایی ‌در این مراسم شرکت کردند. نخستین‌بار، مراسم مونلم توسط راهب اعظم، لاما تسونگ گپه در 1409ق برگزار شد. او در آن زمان از همۀ مردم تبت دعوت کرد تا در این جشن نیایشی شرکت کنند. تسانگ کپه به مردم گفت که باید داستانی از زندگی شاکیه مونی در سوترۀ عاقل و جاهل احیا شود و برای آن مراسمی برگزار گردد. طبق داستان آن سوتره، بودا توسط شش استاد رقیب برای به نمایش گذاشتن نیروهای فوق طبیعی به چالش کشیده شده بود. او چند سال از شرکت در چنین نمایشی طفره می‌رفت تا مردم فکر کنند از نیروی جادویی رقیبان خود می‌ترسد. بودا حمایت درباری خود را از دست داد، ولی اجازه داد تردید و نگرانی در میان مردم فزونی گیرد. سرانجام بودا در شهر شروستی، این چالش را پذیرفت و در مقابل جماعت عظیمی از مردم از همه نواحی شمال هند ایستاد و به مدت دو هفته از اولین ماه قمری سال، شروع به نمایش معجزه‌های پی‌درپی کرد. استادان رقیب بی‌درنگ تحت تأثیر قرار گرفتند؛ زیرا بودا تجلیات غیرعادی به نمایش گذاشت. بودا خلال‌دندانی به زمین انداخت و آن رشد کرد و تبدیل به یک درخت بزرگ جواهرات شد. او دهان خود را با آبی خوش‌بو شست‌وشو داد و دریاچه‌هایی آسمانی با مرغابی‌هایی آسمانی و نیلوفرهایی از جواهر پیدا شد. همچنین، بودا به مراقبه نشست و اشعه‌های نور از خود ساطع کرد و نیز همه جا را از بوداها و بوداسف‌ها و خدایان آسمانی پر کرد. آموزه‌های رهایی و بیداری به هر زبانی که برای بشر شناخته شده بود طنین‌انداز شد و اذهان همۀ اهل مجلس را روشنی بخشید. بودا حتی کالبد خودش را به صورت بی‌شماری تکثیر کرد و دلسوزی‌اش آشکارا به بیداری حاضران مجلس انجامید. می‌گویند در طول نخستین جشنوارۀ نیایشی بزرگ در 1409 همۀ مردمی که در لهاسا جمع شده بودند، تصویری از بوداها و موجودات آسمانی که آسمان را فراگرفته بود، دیدند.
در ادامۀ این مراسم، لاماهای دِیر کوپان، مجسمه‌ای زراندود از میتریه را تزئین می‌کنند و با مراسمی ویژه، بر سر او تاج می‌گذارند. سپس در حالی که گروهی از آنان به همراه بوداییان غیررهرو دور مجسمۀ میتریه حلقه زده‌اند، آن را با شکوهی خاص به بیرون دیر آورده و در مسیر ویژه‌ای به سوی معبد بوداناث _ که چهار کیلومتری آن‌جا قرار دارد _ می‌برند. پرده‌ای بزرگ از حالات میتریه (تنگکه) به طول 18 و به عرض 13 متر رونمایی می‌شود. همۀ لاماها سوتره می‌خوانند و حدود سیصد نفر در بوق و کرنا می‌دمند. گروهی بر سر مجسمه چتر می‌گیرند و گروهی عَلَم‌های مذهبی در دست دارند. سپس برخی از لاماهای جوان با ظرف‌های مخصوص برای خواننده‌های سوتره‌ها، چای کَره‌دار می‌برند. رقصی آیینی به نام چمدو اجرا می‌شود و چراغ‌هایی کره‌سوز در ظرف‌هایی به شکل قایق کوچک روشن شده و به یاد میتریه به رودخانه سپرده می‌شوند.
دعاهای ویژۀ میتریه
دعاهایی که به درگاه میتریه انجام می‌شود، سلطان دعاهای تبت لقب گرفته است. یکی از رهروان بزرگ تبت به نام لاماتنزین که هدایت مراسم مونلم را به عهده دارد، اهمیت این دعا را چنین توضیح می‌دهد:
دعا برای میتریه، یکی از پنج دعای بزرگ بوداییان تبت و «سلطان دعاها» است. بودا این دعا را به آنَنده آموخت، در حالی که می‌گفت: هنگامی که در راه روشن شدگان (بوداسفان) سلوک می‌کنی باید این دعا را سه‌بار در روز و سه‌بار در شب زمزمه کنی. (www.monlam.org)
کتابی به نام هشت دعا در حق درگذشتگان وجود دارد که امروزه در تبت خوانده می‌شود.
هر یک از این هشت دعا، به نوعی با میتریه در ارتباط است. یکی از آن‌ها «دعای روزانه
به درگاه میتریه» است که به نظر می‌رسد همان سلطان دعاها باشد که چند بیت آغازین
آن چنین است:
به آن شخص بیدار سجده می‌کنم،
و به یُگی‌ها، که چشم آسمانی دارند.
و به بوداسفان و ...
میتریه، با رسیدن به بوداگی، و روشن شدگی بزرگ،
چرخ درمه را به گردش درخواهد آورد
تا به همۀ موجودات سود رساند. (Zopa Rinpoche, 2007: 37)
همچنین، دعای دیگری هست که «دعا در مقابل مجسمۀ میتریه» نام دارد که چند بیت از آن را می‌آوریم:
هنگامی که میتریۀ نجاتبخش، آن خورشید والا،
رو به بالا، به سوی جایگاه بودگیا می‌تابد،
و شکوفۀ خرد من باز می‌شود،
در آن زمان، میتریه بسیار خوشحال است، و
دست راست خویش را بر سر من می‌کشد، و
روشن‌شدگی بزرگ و بی‌قیاسِ من تحقق می‌یابد.
تا در آن هنگام، به شتاب به بوداگی برسم،
تا به موجودات زنده خدمت کنم (Ibid: 37).
دلایل گرایش‌های جدید بوداییان تبتی به احیای اندیشۀ موعود
دلایل سیاسی
به باور برخی پژوهشگران همچون گولدشتاین، دین مردم تبت عامل اساسی اختلافات سیاسی آن‌ها بوده است. آیین بودا در تبت باعث اختلاف رؤسای دیرها با یکدیگر و در نتیجه اختلاف و تجزیه‌طلبی شد و زمینه را برای حملۀ چین برای تسخیر این کشور فراهم کرد. اما در مقابل، محققانی مانند استفان رومر معتقدند آیین بودای تبتی، عامل مهمی در ایجاد اتحاد میان همۀ مردم تبت است (Roemer, 2008: 20).
به دیگر سخن، این آیین در عین حال که پیش از حملۀ چین کمونیست به این کشور در سال 1959، عامل اختلافات سیاسی بود، اکنون می‌تواند عامل اتحاد آن‌ها باشد. در سال 1959 حزب چین کمونیست به دستور مائو به تبت حمله کرد و این کشور را ضمیمۀ خود نمود. دالایی لامای چهاردهم _ که در آن زمان نوجوان بود _ پس از چند ملاقات با مائو _ رهبر چین کمونیست _ به نتیجه‌ای نرسید و مائو تصمیم گرفت در یک عملیات سری او را به قتل برساند. دالایی لاما از توطئه آگاه شد و به هند گریخت. به دنبال او موجی از مهاجرت تبتیان به هند آغاز شد و به دالایی لاما اجازه دادند در شمال هند، دولتی را به نام «دولت در تبعید» تشکیل دهد. وجود این دولت به معنای آن است که از نظر حقوق بین الملل، آن‌ها تبعیدی هستند، نه پناهنده، و هنگامی که کشورشان به آن‌ها بازگردانده شود، همین نوع دولت در تبعید را در آن‌جا به اجرا درخواهند آورد (Ibid: 19).
دالایی لامای چهاردهم از زمانی که وارد هند شده، اداره‌ای به نام ادارۀ مرکزی تبت متعلق به دالایی لاما (CTA) تأسیس کرده است تا امور سیاسی مربوط به مسئلۀ اشغال تبت را پی‌گیری کند. هر زمان که روابط غرب با چین تیره می‌شود، امریکا مسئلۀ نقض حقوق بشر توسط چین را پیش کشیده و تبت را مثال می‌زند و بلافاصله با فروکش کردن تنش میان غرب و چین، مسئله به فراموشی سپرده می‌شود. به طور خلاصه امروزه دالای لاما با دو مشکل عمدۀ سیاسی مواجه است؛ نخست این‌که هنوز توسط همۀ فرقه‌های مذهبی تبت مورد تأیید قرار نگرفته تا بتواند خود را نمایندۀ واقعی مردم تبت معرفی کند؛ و دوم این‌که نیازمند یک‌پارچه کردن ملت پراکندۀ تبت است تا به آن‌ها امیدی دوباره ببخشد و آنان را به ادامۀ مبارزه ترغیب کند (Ibid: 20). بدین ترتیب، احیای آموزۀ منجی موعود، در قالب پروژۀ بزرگ میتریه گامی مؤثر در وحدت بخشیدن به این ملت پراکنده و ایجاد امید و انسجام سیاسی در میان آنان است.
دلایل اجتماعی
با این‌که دالایی لاما در میان بوداییان تبتی نفوذ زیادی دارد، اما همواره اعتراضاتی نیز علیه او بوده است. از مهم‌ترین آن‌ها این است که دالایی لاما قدرت را از طریق انتخابات مردم تبت به دست نگرفته است، بلکه آن را بر اساس عقیده به تناسخ و وصیت دالایی لامای پیشین تصاحب کرده است. به دنبال چنین انتقادی بود که دالایی لاما کمیته‌ای را برای بررسی این مسئله که اصولاً چه چیزی به رهبری سیاسی دالایی لاما مشروعیت می‌بخشد، تعین کرد. این گروه پس از پرس‌وجو در میان بوداییان تبتی، گزارشی خطاب به دالایی لاما نوشتند که بیش از آن‌که گزارشی سیاسی و علمی باشد، احساسی و درون دینی است. آنان خطاب به دالایی لاما نوشتند:
شما چشم و دل مردم تبت هستید. ... شما روح ملت تبت و حاکم سیاسی و معنوی آن‌ها هستید. هیچ رهبری در حکومت‌های [مدعی] دموکراسی، از میزان اعتمادی که مردم تبت نسبت به شما دارند برخوردار نیست. (Roemer, 2008: 38)
به این ترتیب، اعتراض‌ها برای مدتی فروکش کرد، اما نشان داد که هنوز مسئلۀ
اصلی جامعۀ تبت اتحاد اجتماعی خود آن‌هاست و از آن‌جا که فعلاً دالایی لاما معروف‌ترین چهرۀ سیاسی تبت و مورد حمایت غرب به شمار می‌رود، رقیبان سیاسی و دینی او ساکت هستند، ولی اگر حاکمیت تبت به صورت جدی مطرح شود، آن‌ها نیز حتماً به انتقادات خود دامن خواهند زد. از این‌رو دالایی لاما برای ایجاد اتحاد میان جامعۀ تبت باید از اعتقادات مشترک دینی آن‌ها بهره ببرد که در این میان، اعتقاد به میتریه یکی از ابزارهای مناسب و قدرتمند است.
نتیجه
از آن‌چه گفته شد درمی‌یابیم که اعتقاد به میتریه ‌_ منجی موعود بودایی _ ریشۀ عمیقی در متون مقدس و فرهنگ مردم تبت داشته و دارد و آثار این بوداسف، همواره توسط راهبان تبتی خوانده می‌شود و الهام‌بخش انواع مختلفی از روش‌های مراقبه و سیر و سلوک‌های باطنی است. به‌رغم مشابهت آموزه میتریه با مهدویت در بنیان‌ها و مقاصد معنوی و اخلاقی، این اعتقاد، قابلیت آن را دارد که در عصر حاضر، توسط پروژه‌هایی مانند پروژۀ میتریه احیا شده و علیه ادیان دیگر، به‌ویژه اسلام مورد بهره‌برداری واقع شود؛ زیرا در آثار پیش‌گویانۀ آیین بودای تبت، میتریه در برابر لشکر اسلام قرار می‌گیرد. دالایی لاما _ که در سخنان خود به طور رسمی از ساخت مجسمۀ بزرگ میتریه حمایت کرد و حتی احیای آموزۀ میتریه را نیاز امروز جوامع بودایی دانست _ از این طریق، هم می‌تواند توجه مجامع سیاسی و بین‌المللی را به مسئلۀ تبت و اشغال این کشور توسط چین جلب کند و هم به جامعۀ آوارۀ تبت که در کشورهایی مانند هند، نپال، بوتان و حتی کشورهای غربی پراکنده شده‌اند، انسجامی دوباره ببخشد؛ زیرا او برای تحقق اهداف خود نگاهی ابزاری به اندیشه‌های دینی دارد و در میان اندیشه‌های دینی، اعتقاد به منجی موعود، یکی از مؤثرترین آن‌هاست که به جرأت می‌توان گفت دارای پتانسیل متحد ساختن مردم تبت و حتی بازگرداندن این کشور به بوداییان تبعیدی است.

منابع
_ پاشایی، ع، تاریخ آیین بودا (هینه‌یانه)، تهران، مؤسسه نگاه معاصر، 1380ش.
_ تودل، باردو، کتاب تبتی مردگان، ترجمه: مهران کندری، تهران، انتشارات میترا، 1376ش.
_ جعفری، ابوالقاسم، منجی موعود در آیین بودا، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، 1390ش.
_ شومان، هانس وولفگانگ، طرح تعالیم آیین بودا، ترجمه: ع. پاشایی، تهران، نشر فیروزه، 1375ش.
_ همدانی، رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، تصحیح: احمد آتش، تهران، دنیای کتاب، 1362ش.
_ هینلز، جان، ادیان زندۀ شرق، ترجمه: جمعی از مترجمان، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، 1389ش.
_ Aronson, Harver B, Motivations to Social Action in Theravada Buddhism, Journal of Studies in the History of Buddhism, 1997.
_ Bhattacharyya, Benoytosh, An Introduction to Buddhist Esoterism, Delhi, motilal Banarsidass,1989.
_ Cantwell, B, Buddhism the Basics, Routledge, 2010.
_ Chitkara, M.G, Encyclopedia Of Buddhism, New Delhi, Ram Atma Assisted, 1999.
_ Conze, Edward, Buddhist Texts Through the Ages, Harper &Row Publisers:1954.
_ ------------------- , Buddhist Scriptures, Penguin Books: 1959.
_ Eliade, Mircea, The Ency. of Religions, New York, 1987.
_ Elverskog, Johan, Buddhism and Isma on the Silk Road, University of Pensilvania Press, 2010.
_ Evans-Wentz, W.Y., The Tibetan Book of Greet Liberation, Oxford University Press, 1954.
_ Geavy, David and Others, Cross-disciplinary Perspectives on a Contested Buddhist Site, Routledge: 2012.
_ Hammar, Urban, Studies in the Kalacakra Tantra, Akademitryck, Edsbrak, Stockholm, 2005.
_ Hawkins, Bradely, Buddhism, Routledge, 1999.
_ Hoffman, Helmut, Kalacakra Studies, I. Manicheism, Christianity, and Islam in the Kalacakra Tantra, Central Asian Jurnal 13, 1969.
_ Hookam, Shenpen, the Buddha Within, New York Press, 1991.
_ Kim, Inchang, The Future Buddha Maitreya, New Delhi, D.K.Printword 1997.
_ Lancaster, Lewis, Maitreya, In The Encyclopedia of Religion,ed. Mircea Eliade, vol. 9. New York: Macmillan, 1987
_ Nithiyanandam, N.V, Theistic Buddhism .Pub, 1989.
_ Powers, John, A Bull of a Man, Harvard University Press, U S A, 1998.
_ Prebish, Charles S. & Keown, Damien, Buddhism, Journal of Buddhist Ethics,Online Books, Ltd. 2006.
_ Roemer, Stephenie, the Tibetan Government-in –Exile, Routledge, 2008.
_ Schumacher, Stephan& Woerner, Gert, The Encyclopedia of Eastern Philosophy and Religion, Shambhala, Boston: 1994.
_ Scott, David, Buddhism and Islam: Past to Present Encounters and Interfaith Lessons, Numen, Vol. 42, No. 2, May, 1995.
_ Snodgrass, Adrian, Matrix and Diamond World Mandalas, Delhi, Aditya Prakashan,1997.
_ Snellgrove, David, Indo- Tibetan Buddhism, New York, Shambhala, 2000.
_ Wallace, A. Vensa, the Inner Kalacakratantra, Oxford Universuty Press, 2001.
_ Williams, Paul, Buddhist Thought, London & new York, Routledge, 2000.
_ Zopa Rinpoche, Eight Prayers to Benefit the Dead, Foundation for the Preservation of the Mahayana Tradition, U S A, 2007.
https://ayandehroshan.ir/vdchtqn6d23nw.ft2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما