تاریخ انتشارچهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۰۹
کد مطلب : ۷۸۷
۰
plusresetminus

پرسش اصلی بشر

دكتر فرامرز سهرابی
پرسش اصلی بشر
پرسش اصلی بشر
دكتر فرامرز سهرابی

فلو تطاولت الدّهور و تمادت الاعصار لم ‌أزدد بک الاّ یقیناً و لک الاّ حباً و علیک الاّ اعتماداً و لظهورک الاّ مُرابطة بنفسی و مالی و جمیع ما أنعم به علیّ ربّی.
اگر روزگاران به طول انجامد و زمان‌ها کشیده شود، جز بر یقین من به تو افزوده نخواهد شد و تنها باعث فزونی محبت، دوستی و اعتمادم به تو می‌گردد. آمادگی بیش‌تر برای ظهورت، به واسطه مرزداری از نفوذ دشمن و دفع دشمنانت با جان و مال و همه نعمت‌های پروردگارم خواهد شد.
تطویل روزگاران و تمدید زمان‌ها
به حسب عادت، وقتی آدمی موضوعی را باور داشته باشد، در انتظار تحقق آن چشم به راه می‌نشیند. هرچه تحقق آن موضوع دست‌خوش گذر زمان گردد، فرسایش‌هایی در حوزۀ معرفت، گرایش، اعتماد و رفتار به دنبال می‌آورد. در نتیجه ساحت‌های یقین، حبّ، اعتماد و اقدام او دچار کاستی می‌گردد. انسان در طول روزگاران، بر اساس مدل‌های حکومتی و مدیریتی مبتنی بر اومانیسم و انسان‌محور با رنج‌های فراوان روبه‌رو می‌شود و امیدهای کور را تجربه می‌کند. از این رو، هرچه زمان می‌گذرد، به ناکارآمدی بافته‌های خودمحوری، اومانیسم و خود‌پرستی بشر پی‌ می‌برند و به ضرورت خداپرستی روی می‌آورند و «تنها راه» نجات انسان را در گرو آموزه‌های وحیانی و آسمانی می‌جویند. بنابراین، گذار دوران طولانی و زمان‌های کش‌دار، کسانی را خسته می‌سازد که به این بافته‌های آدمی دل ‌بسته‌اند و از آن‌ها امید نجات دارند و وادی نور و آخرین ذخیره آسمانی را نمی‌شناسند. اما آنانی که می‌دانند عدالت جهانی را تنها «عادل معصوم» محقق می‌سازد با گذشت زمان‌ها، رسوایی بافته و رشته‌های تئوریزه‌ شده دیگران را بیش‌تر درمی‌‌یابند و به «عادل معصوم» دل می‌بندند. این‌گونه است که از یقین فزون‌تری به آن بهره‌مند می‌شوند و تنها به آن یقین می‌آورند و تنها به آن حبّ و عشق می‌ورزند و تنها بر آن تکیه می‌کنند و تنها برای ظهور آن به آمادگی در این مسیر، از جان و مال و همه نعمت‌هایی که پروردگارشان به او بخشیده است هزینه می‌کنند.
از «عدالت» سخن بسیار به میان آمده است و مدعیان فراوانی نیز داشته است؛ اما از «عادل معصوم» که تنها سکان‌دار کشتی عدالت جهانی است، در گستره جهانی سخن جدی به میان نیامده است. نکته آن است که بین «اسطوره» و «اسوه» تفاوت بسیار است. آدمی در طول تاریخ در فضای خیال خود به اسطوره‌ها دل‌مشغول بوده است و با همین روي‌كرد به عدالت نگریسته و چشم به راه نشسته است. در نهایت نیز چیزی جز خواب و سراب به دست نیاورده است. چون در ساحت اندیشه و عمل از اسوه و عادل معصوم بریده بود و از همین رو، ره به جایی نبرده است. بشر کنونی در آستانه «پرسش اصلی» خود قرار گرفته، هم‌چنان‌که یکی از هنرمندان می‌گوید: «همیشه می‌خواستم دنیا را عوض کنم، اما امروز پشت سرم چیزی نیست جز انبوهی از فیلم. چه کسی به این‌ها اهمیت می‌دهد؟ امروز پرسش من این است: از چه باید پیروی کرد؟»
بشر کنونی در پی اسوه‌ای است که به تمام شئون او درود و سلام فرستد. به او پناه آورد و از او پیروی کند؛ او که آگاه به تمام راه باشد و آزاد از تمام جاذبه‌ها باشد، یعنی معصوم و عادل باشد و در یک کلام تنها راه باشد: «السلام علیک یا سبیل‌الله الذی من سلک غیره هلک».
امروزه انسان‌ها می‌روند تا به بافته‌های خیالی و اسطوره‌ها پشت کنند و به باورهای واقعی و اسوه‌های پاک رو آورند و قلب خود را تنها به آن تسلیم کنند. تنها تابع رأی آنان باشند و یاری خود را تنها برای آن‌ها فراهم سازند، تا خداوند متعال دین خود را احیا کند:
قلبى لكم مسلم ورائى لكم تبع و نصرتى لكم معدّة حتّى يحيى الله تعالى دينه بكم‏.
با همین پرسش اصلی بشر امروز است که به زودی شاهد بازگشت انسان‌ها به آستانه اسوه‌ها و پاکان هستی خواهیم بود؛ هم‌چنان‌که امیر‌ المؤمنین علی (ع) فرمود:
لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيَا عَلَيْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا وَ تَلَا عَقِيبَ ذَلِكَ: وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِين‏ .
دنیا پس از سرکشی، چون شتر ماده بدخو که به بچه خود مهربان گردد، به ما روی می‌کند. سپس این آیه را خواند: «و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرودست شده بودند منّت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم] گردانيم، و ايشان را وارث [زمين] كنيم.»
بنابراین، پرسش اصلی را باید مهندسی کرد و بسترهای طبیعی و منطقی آن را آفرید، تا آن‌جا که انسان امروزی به سمت و سوی اسوه پاک و آسمانی روانه شود و از او سراغ بگیرد و نشان او را بجوید و تنها به عادل معصوم بیندیشد و اوست که می‌تواند عدالت جهانی را بگستراند. پس امروز باید بکوشد تا زمینه‌ساز ظهور او بشود.
در طول تاریخ، بشر گرفتار شماس و بدخویی ویژه خود بوده است. همان‌گونه که ماده شترِ بدخو با فرزند خود بدخلقی می‌کند و آن را می‌گزد و خراب‌کاری و خانمان‌سوزی می‌نماید، انسان نیز با وجود فطرت پاک خویش و باورهای پاک فطری و گرایش‌های پاکش به پاکان هستی، بدخویی می‌کند و آن‌ها را می‌گزد و به خراب‌کاری و خانمان‌سوزی دست می‌زند. شماس و بدخویی انسان‌ها در بستر هوا و خواهش‌های نفسانی و خروج از مسیر فطری اوست.
باید یافت که چرا انسان‌ها در شماس و بدخویی فرو می‌غلتند و مدت زمان طولانی در آن عمر سپری می‌کنند؟
راز و رمز خزیدن آدمی در بدخویی‌ها و چموشی‌ها، همان نشناختن جایگاه و کرامت نفسانی خویش است؛ هم‌چنان‌که امیر سخن فرموده‌اند:
مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَوَاتُه؛
هرکس که به کرامت نفسانی خویش دست یابد، تمایلات و خواهش‌های نفسانی در نزد او خوار و پست می‌گردد.
بنابراین انسان تا به جایگاه خویش آگاهی نیابد و کرامت‌های خود را نشناسد، دست‌خوش توفان‌ها و امواج پرتلاطم نفسانی خواهد بود و چموشی و بدخویی آدمی از آثار و عواقب کرامت‌های فراموش‌شده اوست.
نسبت کرامت و لئامت انسان‌ها به مثابه دو کفه میزان و ترازوست. هرچه از کرامت او کاسته شود به لئامتش افزوده می‌شود. هم‌چنان‌که گفته شد تحقق عدالت نیازمند به عادل معصوم است، تحقق کرامت انسان‌ها نیز به کریم و دولت کریمه نیاز دارد:

و أنت یا مولای کریم من أولاد الکرام؛
و تو خود کریم هستی و از فرزندان کریمانی.
در زیارت جامعه کبیره پاکان هستی را معدن کرم می‌‌خوانیم و در دعای ندبه می‌گوییم:

یا ابن النجباء الاکرمین؛
ای فرزند نجیبان بزرگوار.
سخن در این است که مبدأ میل اجتماعی بشر به کدامین سمت ‌و سو نشان می‌گیرد؟ سوی دولت کریمه را یا سوی دولت لئیمه را؟ نکته کانونی و پایه‌ای همین‌‌جاست که میل و رغبت جوامع بشری به کدام‌یک تمایل می‌یابد و جهت‌گیری می‌نماید. اگر کرامت آدمی آسیب پذیرد به آستانۀ لئامت روانه می‌شود و ذائقه او جز با دولت لئیمه هم‌راهی نخواهد داشت. از همین‌روست که استکبار، پیوسته در طول تاریخ با استخفاف اقوام و ملّت‌ها به دنبال به انقیاد کشانیدن آنان بوده است.
https://ayandehroshan.ir/vdcfiedeaw6dc.giw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما