تاریخ انتشارچهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۴۵
کد مطلب : ۷۷۶
۰
plusresetminus
از خرقه تا مصائب
از خرقه تا مصائب ... ياسر آيين

اگر از دريچه شناخت به نظاره بنشينيم ، علم ، اخلاق و هنر را به عنوان سه گام اساسي در فهم، درك و انتقال يك شناخت مي يابيم كه البته ترتيب قرارگرفتن آنها به همان اندازه مهم است كه نفس خود شناخت. علم نخستين نتيجه اي است كه پس از رويارويي با چيزي به وجود مي آيد و در نگاه كلي مي تواند گستره اي وسيع را شامل شود؛ از يك متعلق سطحي براي يك گرايش و احساس گذرا گرفته تا بينشي عميق و همه جانبه در خصوص موضوع كه اين خود پديدآورنده مراتب و سطوح علمي انسان نسبت به يك موضوع خواهد بود. چه هر اندازه قوت اين مرحله از شناخت بيشتر و كامل تر باشد، پشتوانه اي قوي براي گام هاي آتي فراهم مي گردد. كمي جلوتر، اخلاق عبارتست از درك و وجدان فهمي كه در مرحله نخست شناخت علم صورت گرفته است و باز هر آن قدر كه علم انسان نسبت به يك موضوع كامل تر باشد، زمينه براي تاثير آن موضوع در او بيشتر و بيشتر مهيا مي شود. نتيجه آنكه ماهيت اخلاق به ظهور رسيدن علم انسان در وجود اوست و رسالت آن انتقال موضوع از ذهن به عين و از گوش به آغوش! اما فرآيند شناخت در اين مرحله پايان نمي گيرد بلكه در گام نهايي و سومين، شكلي ديگر مي يابد تا خود آغازگر دور جديدي از شناخت باشد و اينگونه هنر به وجود مي آيد تا نخست از علم و اخلاق خبر دهد و سپس با فراهم آوردن زمينه اي براي مواجهه جديد، سير شناختي ديگري را كه باز خود دربرگيرنده علم، اخلاق و هنر است رقم زند. اين چنين معرفت جريان مي يابد و از مبدأ اوليه خود با طي طريق در مراحل سه گانه شناخت ، گستره وجود را در مي نوردد و پيش مي رود.
حقايق قدسي و الهي كه در قالب معارف ديني به ظهور رسيده اند نيز بر قاعده شناخت استوارند. دغدغه فهم انسان از حقيقت وجود خود و تلاش بي وقفه او براي معنايابي براي زندگي، خواستگاه قدرتمندي براي او در مواجهه با دين و معنويت ساخته است، تا آنجا كه جدا انگاري پرستش از انسان در مسير تاريخ همان اندازه شدني است كه سعي در تجميع نقيضين. همين مواجهه انسان با حقيقت، علم و اخلاق و هنر قدسي را مي سازد كه در بينش توحيدي در قالب وحي، نبوت و رسالت تجلي مي يابد و در نگاه غير الهي به شكلي ناقص به صورت روشنايي يافتن، به روشنايي رسيدن و به روشنايي رساندن؛ چه از نوع بودايي و هندي و چه از نوع روشنفكري غربي. اصحاب اديان مي كوشند همچون صاحبان آنها علاوه بر فهم، درك و تخلق آموزه هاي اساسي آن دين، طريقي براي انتقال اين آموزه ها به ديگران بجويند تا از اين راه خدمتي كرده باشند و انسان هاي غرق در جهل و ضعف را به نجاتي برسانند. اين چنين است كه هنر در كنار شكوه بي مثالش، ارزشي عملي مي يابد و ابزاري مي شود براي انتقال آنچه هنرمند دينى از علم و اخلاق در خود فراهم آورده است؛ گذشته از عملكرد دو گروه كه يك دسته ناشيانه از كنار اخلاق مي گذرند و عجولانه به هنر مي رسند تا علم ذهني خود را به رخ ديگران بكشند بي آنكه خود بهره اي از آن برده باشد و ديگراني كه آگاهانه و از روي عناد با تغيير و تحريف مواضع پيام در مرحله هنر سعي در انحراف فرآيند شناخت دارند.
https://ayandehroshan.ir/vdcd29056yt05.a2y.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما