تاریخ انتشاريکشنبه ۷ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۳۹
کد مطلب : ۹۱۱
۰
plusresetminus

موانع تربیت زمینه‌ساز

سیدمحمد مرتضوی
موانع تربیت زمینه‌ساز
 
چکیده
در اندیشۀ دینی پایان تاریخ، دوران استقرار عدالت و حاکمیت مستضعفان است که این تحول جهانی به دست حضرت مهدی(عج) و یاران مخلص او انجام می‌گیرد. در روایات اسلامی از یاران مهدی(عج) با ویژگی‌هایی یاد شده است، که تا این یاران یافت نشوند و خداوند نخواهد، آن حرکت آغاز نخواهد شد. به‌جز امام که معصوم و دارای عنایت ویژۀ خداوندی است، یاران او از بین همین انسان‌ها برمی‌خیزند.
نوشتار حاضر دربارۀ موانع تربیت زمینه‌ساز چنین یارانی است که با تعریفی خاص از تربیت اسلامی و عوامل آن، از موانع تربیت زمینه‌ساز در حوزۀ افکار، گفتار و رفتار بحث می‌کند. همچنین با استناد به آیات و روایات اسلامی، در حوزۀ اندیشه و ارتباط با خداوند از کفر و شرک به عنوان دو مانع مهم، در حوزۀ ارتباط با امام عصر(عج) از نشناختن جایگاه حقوقی آن حضرت به عنوان مانعی مهم، و در ارتباط با خود از نداشتن بصیرت دینی به عنوان مانع مهم تربیت زمینه‌ساز یاد شده است.
در حوزۀ گفتار از بین موانع متعدد، به ده مانع اشاره شده است و در حوزۀ رفتار از تبعیت از هوای نفس، دلبستگی به دنیا، ضعف بینش اسلامی، ضعف ولایت‌پذیری و... به عنوان موانع تربیت زمینه‌ساز یادشده است.
واژگان کلیدی
تربیت اسلامی، عوامل تربیتی، موانع فکری تربیت زمینه‌ساز، موانع گفتاری تربیت زمینه‌ساز، موانع رفتاری تربیت زمینه‌ساز.
مقدمه
در اندیشه دینی پایان تاریخ، دوران استقرار و زندگی مسالمت‌آمیز بشر است. این تحول جهانی به دست حضرت مهدی(عج) رخ خواهد داد که او را در این راه، یارانی همراهی و کمک می‌کنند. یاران مهدی(عج) از بین همین انسان‌ها برمی‌خیزند و با ایمانی استوار و عزمی راسخ با تمام وجود در خدمت آن حضرت به اجرای اوامر او مشغول می‌شوند که در نتیجۀ تلاش امام عصر(عج) و یاران او و امداد غیبی، حکومت جهانی مستضعفان استقرار خواهد یافت. پرسش اساسی این نوشتار این است که در زمینۀ تربیت نیروی زمینه‌ساز آن حکومت جهانی چه موانعی وجود دارد که مانع تربیت چنین نیروهایی می‌شود.
تعریف تربیت اسلامی
پیش از بیان موانع تربیت زمینه‌ساز باید تعریفی روشن از تربیت دینی ارائه کرد تا موانع آن مشخص شود. باید توجه داشت تربیت دینی براساس اندیشه‌ای خاص شکل می‌گیرد. بنابراین با تربیت عمومی یا تربیت بدون اندیشۀ دینی تفاوت دارد و نمی‌تواند تعاریفی که از طرف دانشمندان غربی دربارۀ تربیت انسان‌ ارائه شده است مورد استفاده قرار گیرد. از این‌رو باید تعریف تربیت اسلامی را از متون دینی استخراج کرد.
اگر پیامبر اسلام(ص) بزرگ‌ترین مربی، و قرآن دارای بالاترین دستورات تربیتی است، تعریف تربیت اسلامی را می‌توان از این جمله که به عنوان هدف بعثت رسول خدا(ص) بیان شده است درآورد. حضرت امیر(ع) می‌فرماید:
فَبَعَثَ اللهُ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لِیخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأُوْثَانِ إِلَی عِبَادَتِهِ، وَمِنْ طَاعَةِ الشَّیطَانِ إِلَی طَاعَتِهِ، بِقُرْآن قَدْ بَینَهُ وَأَحْکَمَهُ، لِیعْلَمَ الْعِبَادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ، وَلِیقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إِذْ جَحَدُوهُ، وَلِیثْبِتُوهُ بَعْدَ إِذْ أَنْکَرُوهُ؛ (شریف رضی، 1415: خ147)
خداوند پیامبر را با قرآن مبعوث کرد تا بندگانش را از عبادت بت‌ها خارج کند و به عبادت خدا برساند و از اطاعت شیطان خارج کند و به اطاعت خدا درآورد؛ تا بندگان ربّ خود را که نمی‌شناختند بشناسند و به ربوبیت او اعتراف کنند، پس از آن‌که به زبان قبول نداشتند و تا این‌که خدا را تثبیت کنند پس از آن‌که انکار کرده بودند.
بنابراین تربیت اسلامی را می‌توان چنین تعریف کرد: به‌کارگیری اصول و روش‌هایی برای شناخت و اعتراف به ربوبیت خدا و بریدن از ربوبیت غیرخدا و ثابت ماندن در این مسیر.
چنان‌که می‌بینیم، در این تعریف عناصری وجود دارد:
الف) شناخت خدا به عنوان تنها ربّ هستی؛
ب) انتخاب و اعتراف به این‌که خدا تنها ربّ هستی است؛
ج) کنار گذاشتن ربوبیت هرچه غیرخداست؛
د) ملتزم شدن به اصول و دستوراتی که انسان را در مسیر این اثبات و نفی یاری می‌کند (مرتضوی، 1375: 16).
با دقّت در واژه‌هایی که در این تعریف به کار رفته‌اند از جمله: شناخت، اعتراف و ثابت ماندن در مسیر، مشخص می‌شود که حوزۀ تربیتی اسلامی افکار، گفتار و رفتار انسان است که باید این سه حوزه در یک مسیر خاص قرار گیرد تا به نتیجه رسد، که اگر به نتیجه برسد محصول آن عبد صالح خواهد بود. عبد صالح است که در رکاب انسان کامل‌می‌تواند زمینه‌ساز حکومت جهانی باشد و بدون وجود و تربیت چنین نیروهای صالحی امکان تشکیل حکومت جهانی وجود ندارد.
عوامل تربیتی
در تربیت انسان از جمله تربیت دینی عوامل متعددی دخالت دارند که به‌طور فهرست‌وار می‌توان از این عوامل که در چهار مرحله قابل طراحی خواهد بود، یاد کرد:
1. خانواده
نخستین محیطی که انسان در آن قدم می‌گذارد خانواده است. در خانه عوامل تأثیرگذار در تربیت انسان عبارتند از:
الف) رفتار اعضای خانواده؛ ب) گفتار اعضای خانواده؛ ج) فرهنگ خانواده؛ د) عقاید مذهبی خانواده؛ هـ) اقتصاد خانواده.
2. مدرسه
پس از خانواده، نخستین محیطی که انسان در آن پا می‌گذارد مدرسه است. هر نوع محیط آموزشی _ از مهد تا دانشگاه _ مدرسه نام دارد. در مدرسه عوامل تأثیرگذار بر تربیت انسان عبارتند از: الف) معلم؛ ب) کتب آموزشی؛ ج) مدیر.
3. جامعه
پس از خانواده و مدرسه، دیگر عامل تأثیرگذار بر تربیت انسان، جامعه است. عوامل تأثیرگذار بر تربیت انسان در جامعه عبارتند از: الف) نوع حکومت؛ ب) مطبوعات؛ ج) کتب منتشره؛ د) صدا و سیما؛ هـ) فیلم‌های موجود؛ و) دوستان و همنشینان.
4. فرد
گرچه خانواده، مدرسه و جامعه عوامل تأثیرگذار در تربیت انسان هستند، ولی آخرین عامل تأثیرگذار، ارادۀ خود فرد است که تصمیم بگیرد تأثیر این عامل را بپذیرد یا نه. باتوجه به این‌که ارادۀ فرد، آخرین عامل تأثیرگذار در تربیت است، در تمام نظام‌های حقوقی دنیا مسئولیت رفتار و گفتار انسان به عهدۀ خود شخص خواهد بود. در اندیشۀ دینی هم انسان مکلف است که اگر دیگران برای تربیت او کاری انجام نداده‌اند خودش اقدام به این کار نماید. برای مثال، امام علی(ع) در این‌باره می‌فرماید:
أَیُّهَا النَّاسُ تَوَلَّوْا مِنْ أَنْفُسِکُمْ تَأْدِیبَهَا وَ اعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَةِ عَادَاتِهَا؛ (شریف رضی، 1415: حکمت 359)
ای مردم، مسئولیت تربیت خود را به عهده بگیرید و از عادت‌ها که بدان حریص است آن را بازدارید.
باید توجه داشت که تربیت درست وقتی انجام می‌گیرد که تمام عوامل تأثیرگذار بر تربیت هماهنگ باشند. گرچه هماهنگی کامل عوامل یادشده امکان ندارد، ولی دست‌کم هماهنگی نسبی آن‌ها ضروری است. اما آن‌چه کار را آسان می‌کند این است که آخرین عامل تأثیرگذار، ارادۀ فرد است. بنابراین اگر همۀ آن عوامل هم برخلاف ارادۀ او باشد، می‌تواند تأثیر آن‌ها را کنترل کند (مرتضوی، 1375: ج1، 41 - 50).
تربیت زمینه‌ساز
مقصود از تربیت زمینه‌ساز نوعی تلاش تربیتی دربارۀ انسان است که محصول و خروجی آن سربازانی فداکار برای امام عصر(عج) در آماده‌سازی انسان‌ها برای آن قیام جهانی است.
موانع تربیت زمینه‌ساز
مقصود از موانع، هر نوع تلاش تربیتی است که مانع تحقق تربیت زمینه‌ساز باشد. باتوجه به تعریف تربیت اسلامی که باید انسان به توحید در همۀ ابعاد برسد، به‌ویژه توحید ربوبی که باید به جایی رسد که بپذیرد در نظام هستی «لا مؤثر الّا الله» و در رفتار، گفتار و افکار خود به جایی رسد که خداوند به پیامبر(ص) دستور داده است که خود باید چنین باشد؛
(فَلِذلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ)؛ (شوری: 15)
بنابراين به دعوت پرداز، و همان‌گونه که مأمورى ايستادگى کن، و هوس‌هاى آنان را پيروى مکن و بگو: به هر کتابى که خدا نازل کرده است ايمان آوردم و مأمور شدم که ميان شما عدالت کنم؛ خدا پروردگار ما و پروردگار شماست؛ اعمال ما از آنِ ما و اعمال شما از آنِ شماست؛ ميان ما و شما خصومتى نيست؛ خدا ميان ما را جمع مى‏کند، و فرجام به سوى اوست.
و امّت را نیز باید به آن راه ببرد؛
(فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ)؛ (هود: 112)
پس همان‌گونه که دستور يافته‏اى ايستادگى کن، و هر کس با تو توبه کرده [نيز چنين کند] و طغيان مکنيد که او به آن‌چه انجام مى‏دهيد بيناست.
اگر این تربیت اتفاق بیفتد نتیجۀ آن چنین خواهد شد که خداوند به پیامبر دستور می‌دهد؛
(مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى‏ إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَايُظْلَمُونَ * قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى‏ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ)؛ (انعام: 160-162)
هر کس کار نيکى بياورد، ده برابر آن [پاداش] خواهد داشت، و هر کس کار بدى بياورد، جز مانند آن جزا نيابد و بر آنان ستم نرود. بگو: آرى! پروردگارم مرا به راه راست هدايت کرده است؛ دينى پايدار، آيين ابراهيمِ حق‏گراى! و او از مشرکان نبود. بگو: در حقيقت، نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانيان است.
پیش‌تر گفتیم که حوزۀ تربیت دینی، سه محور افکار، گفتار و رفتار را دربر می‌گیرد. بنابراین موانع نیز در سه حوزۀ یادشده قابل طرح است:
1. موانع فکری
افکار انسان سه حوزۀ کلی دارد:
الف) در ارتباط با خدا
نوع نگاه انسان به مبدأ هستی، نقشی اساسی در تربیت انسان دارد. در این حوزه چند مانع جدی تربیت زمینه‌ساز را تهدید می‌کند:
1. افکار کفرآلود: یکی از موانع جدی تربیت زمینه‌ساز در حوزۀ اندیشۀ انسان در ارتباط با مبدأ هستی، افکار کفرآلود است. اندیشۀ کفرآلود انکار وجود مبدأیی برای هستی است که خداوند این اندیشه را چنین بیان می‌کند:
(وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا الَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ)؛ (جاثیه: 24)
و گفتند: «غير از زندگانى دنياى ما [چيز ديگرى] نيست؛ مى‏ميريم و زنده مى‏شويم، و ما را جز طبيعت هلاک نمى‏کند.» و[لى] به اين [مطلب] هيچ دانشى ندارند [و] جز [طريق] گمان نمى‏سِپرند.
باید توجه داشت انکار مبدأ، تنها یک اندیشۀ خالی نیست، بلکه این اندیشه در رفتار و گفتار و افکار انسان نیز تأثیر گذاشته و خود یک جهان‌بینی است. از این‌رو خداوند به رسولش دستور می‌دهد که از گناهکاران اطاعت نکند:
(وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى‏ بِاللَّهِ وَكِيلاً)؛ (احزاب: 48)
و کافران و منافقان را فرمان مبَر، و از آزارشان بگذر و بر خدا اعتماد کن و کارسازى [چون] خدا کفايت مى‏کند.
این نوع نگاه در بین مسلمانان مطرح نیست؛ چراکه یک انسان مسلمان مبدأ هستی را پذیرفته است، ولی در تربیت انسان باید به آن توجه داشت؛ زیرا بازگشت انسان از ایمان به کفر امری ممکن است و در تاریخ نیز بسیار رخ داده که باید از این حالت به خدا پناه برد؛ زیرا آیندۀ هیچ انسانی قابل پیش‌بینی نیست که چه خواهد بود که در اصطلاح دینی از چنین حالتی به ارتداد تعبیر می‌شود (راغب اصفهانی، 1426: 349).
‌در‌ قرآن کریم دربارۀ این تحول و بازگشت انسان مؤمن به کفر ده‌ها آیه وارد ‌شده است؛ به عنوان‌نمونه:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)؛ (مائده: 54)
اى کسانى که ايمان آورده‏ايد، هر کس از شما از دين خود برگردد، به زودى خدا گروهى [ديگر] را مى‏آورد که آنان را دوست مى‏دارد و آنان [نيز] او را دوست دارند. [اينان] با مؤمنان، فروتن، [و] بر کافران سرفرازند. در راه خدا جهاد مى‏کنند و از سرزنش هيچ ملامت‌گرى نمى‏ترسند. اين فضل خداست. آن را به هر کس بخواهد مى‏دهد، و خدا گشايش‌گر داناست.
با بازگشت به کفر تمام اعمال دوران ایمان نیز از بین می‌رود. خداوند این واقعیت را چنین بیان می‌فرماید:
(يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى‏ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الْدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ)؛ (بقره: 217)
از تو دربارۀ کارزار در ماه حرام مى‏پرسند. بگو: «کارزار در آن، گناهى بزرگ و بازداشتن از راه خدا و کفر ورزيدن به او و [بازداشتن از] مسجدالحرام [حج] و بيرون راندنِ اهل آن از آن‌جا، نزد خدا [گناهى] بزرگ‌تر، و فتنه [شرک] از کشتار بزرگ‌تر است.» و آنان پيوسته با شما مى‏جنگند تا _ اگر بتوانند _ شما را از دينتان برگردانند. و کسانى از شما که از دين خود برگردند و در حال کفر بميرند، کردارهای آنان در دنيا و آخرت تباه مى‏شود، و ايشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.
2. افکار شرک‌آلود: از جمله موانع اساسی تربیت‌زمینه‌ساز در ‌حوزۀ اندیشۀ انسان در ارتباط با مبدأ هستی، ‌پذیرش مبدأ به صورت شرک‌آلود است. این‌مانع به چند ‌صورت تصور می‌شود:
یکم. پذیرش چند مبدأیی: یعنی ضمن پذیرش اصل مبدأ برای هستی معتقد به چند مبدأ برای هستی باشد. خداوند این نوع اندیشه را چنین نقد می‌فرماید:
(يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلَا تَقُولُوا عَلَى‏ اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى‏ ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى‏ مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِي السَّماوَاتِ وَما فِي الْأَرْضِ وَكَفَى‏ بِاللَّهِ وَكِيلاً)؛ (نساء: 171)
اى اهل کتاب، در دين خود غلوّ مکنيد، و دربارۀ خدا جز [سخنِ] درست مگوييد. مسيح، عيسى بن مريم، فقط پيامبر خدا و کلمۀ اوست که آن را به سوى مريم افکنده و روحى از جانب اوست. پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد و نگوييد [خدا] سه‏گانه است. باز ايستيد که براى شما بهتر است. خدا فقط معبودى يگانه است. منزّه از آن است که براى او فرزندى باشد. آن‌چه در آسمان‌ها و آن‌چه در زمين است از آنِ اوست، و خداوند بس کارساز است.
این مانع نیز برای مسلمانان قابل تصور نیست، مگر آن‌که همانند مانع کفر از توحید به شرک برگردند که در این زمینه نیز خداوند به پیامبر هم اعلام می‌نماید اگر او هم به حالت شرک برگردد تمام اعمالش از بین می‌رود. برای مثال:
(وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ)؛ (زمر: 65)
و قطعاً به تو و به کسانى که پيش از تو بودند وحى شده است: اگر شرک ورزى حتماً کردارت تباه می‌شود و مسلّماً از زيانکاران خواهى شد.
دوم. پذیرش چند ربّی: یعنی با این‌که در ‌مقام خلقت به توحید معتقد است، ولی در بحث اداره و مدیریت هستی قائل به ارباب متنوع و متعدد شود که خداوند به پیامبر(ص) دستور می‌دهد‌ بگوید ربّ همۀ هستی یکی است:
(قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبّاً وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَلَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى‏ ثُمَّ إِلَى‏ رَبِّكُم مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ)؛ (انعام: 164)
بگو: آيا جز خدا پروردگارى بجويم؟ با اين‌که او پروردگار هر چيزى است، و هيچ کس جز بر زيان خود [گناهى] انجام نمى‏دهد، و هيچ باربردارى بار [گناه] ديگرى را برنمى‏دارد، آن‌گاه بازگشت شما به سوى پروردگارتان خواهد بود، پس شما را به آن‌چه در آن اختلاف مى‏کرديد آگاه خواهد کرد.
در اندیشۀ دینی، شرک به دو بخش جلیّ و خفیّ تقسیم شده است که مسلمانان به شرک جلیّ که بتی از سنگ و چوب و... را پرستش کنند مبتلا نیستند، ولی شرک خفی غالباً دامن‌گیر آن‌هاست و آن شرک در ربوبیت است. به عنوان مثال، «ریا» رفتاری که از بعضی سر می‌زند و به عده‌ای تا وقتی مسئول هستند احترام خاص قائل می‌شوند و از آنان تعریف و تمجید می‌کنند و هنگامی که آن فرد از مسئولیت کنار رفت، دیگر از آن احترام‌ها خبری نیست. ظاهر این نوع رفتار، احترام است، ولی لایۀ دوم و باطن آن این است که این شخص باور دارد که مدیر و مسئول بدون اذن خداوند می‌تواند سرنوشت او را تغییر دهد. از این‌رو به او احترام می‌کند تا دلش را به دست آورد و توجه او را به خود جلب کند. این همان شرک خفی است. امام صادق(ع) در این‌باره فرموده است:
كُلُّ رِيَاءٍ شِرْكٌ إِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِلنَّاسِ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَى النَّاسِ وَ مَنْ عَمِلَ لِلَّهِ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللَّهِ؛ (طبرسی، 1423: ج2، 285)
هر ریایی شرک است. بدون تردید هرکس برای مردم کار کند مزد او نیز با مردم است و هرکس برای خدا کار کند مزدش با خدا خواهد بود.
بنابراین مهم‌ترین مانع تربیت زمینه‌ساز در حوزۀ افکار، شرک خفی است که در واقع از نداشتن شناخت صحیح خداوند سر درمی‌آورد. بر همین اساس زراره در گفت‌وگویی با امام صادق(ع) دربارۀ غیبت امام عصر(عج)، هنگامی که بحث به غیبت طولانی آن حضرت رسید، به امام صادق(ع) عرض کرد:
جُعِلْتُ فِدَاكَ! إِنْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ الزَّمَانَ أَيَّ شَيْ‏ءٍ أَعْمَلُ؟ قَالَ: يَا زُرَارَةُ! إِذَا أَدْرَكْتَ هَذَا الزَّمَانَ فَادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ: اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ، فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ؛ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ، فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ؛ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ، فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي؛ (کلینی، 1390: ج2، 135؛ طوسی، 1411: 333؛ نعمانی، بی‌تا: 166؛ فیض کاشانی، 1370: ج2، 406)
قربانت شوم! اگر من به آن زمان رسیدم چه‌کار کنم؟ فرمود: ای زراره، اگر به آن زمان رسیدی، با این دعا از خدا بخواه: خدایا، خودت را به من بشناسان؛ زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانی، من رسولت را نشناسم. خدایا تو پیغمبرت را به من بشناسان؛ زیرا اگر تو پیغمبرت را به من نشناسانی، من حجت تو را نشناسم. خدایا، حجت خود را به من بشناسان؛ زیرا اگر تو حجتت را به من نشناسانی، از طریق دینم گمراه می‌شوم.
با توجه به نقش شناخت صحیح خداوند در تربیت زمینه‌ساز، یکی از ویژگی‌های یاران مهدی(عج) شناخت درست خداوند است. امام علی در این زمینه می‌فرماید:
عَرَفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ وَ هُمْ أَنْصَارُ الْمَهْدِيِّ فِي آخِرِ الزَّمَان‏؛ (صافی گلپایگانی، بی‌تا: 484)
[مردانی هستند که] خداوند را به درستی شناخته‌اند و آنان یاران مهدی در آخرالزمان هستند.
ب) در ارتباط با دیگران
یکی از ابعاد فکری انسان، نوع نگاه به دیگران است که در تربیت زمینه‌ساز تأثیری
مهم دارد؛ ولی با توجه به گستردگی این بحث، تنها آن را دربارۀ نوع نگاه به امام عصر(عج) مطرح می‌کنیم.
مانع تربیت زمینه‌ساز دراین زمینه، نشناختن جایگاه امام در نظام هستی است. باید توجه داشت شناخت امام دو مرحله دارد:
یکم. شناخت شخصی: یعنی این‌که نامش چیست، پدرش کیست، مادرش کیست، کجا به دنیا آمده است، چندسال عمر کرده است و... . این نوع شناخت نیز لازم است، ولی کافی نیست، بلکه باید این نوع شناخت مقدمه‌ای برای شناخت کامل باشد.
دوم. شناخت حقوقی: مقصود از شناخت حقوقی، شناخت جایگاه امام در نظام
معرفتی شخص، شناخت جایگاه امام در معارف دین، شناخت وظایف امام و شناخت
وظایف شخص در برابر امام است. تا انسان جایگاه امام را به عنوان نمایندۀ خداوند و
وصیّ پیامبر اسلام نشناسد، وظایف خود را در برابر او نخواهد شناخت و تا وظیفه‌اش را نشناسد نمی‌تواند به آن عمل کند. دربارۀ این نحوۀ شناخت از امام، در روایتی از امام صادق(ع)
آمده است:
و أدنى معرفة الإمام أنّه عدل النّبيّ، إلّا درجة النّبوّة و وارثه، و أنّ طاعته طاعة اللّه
و طاعة رسول الله و التّسليم له في كلّ أمر و الرّدّ إليه و الأخذ بقوله؛ (اصفهانی، 1398:
ج2، 19)
کمترین شناخت امام این است که بدانی او موازی و همکار پیامبر است و تنها مرتبۀ پیامبری را ندارد. و این‌که بدانی امام وارث پیامبر است. اطاعت کردن از او، اطاعت کردن از خداوند و پیامبر خداست و این‌که بدانی در هر مسئله‌ای باید تسلیم او باشی و در هر مسئلۀ اختلافی باید به او مراجعه کنی و نظر او را برگزینی.
آن‌چه در ‌این روایت بیان شده، شناخت لازم برای هدایت به صراط مستقیم الهی است. شناخت امام مراتب بالاتری نیز دارد که نیازمند قابلیت‌های شخصی است و با تهذیب نفس و تکامل معنوی امکان‌پذیر است. از این‌رو در این روایت امام صادق(ع) حداقل شناخت امام را بیان می‌کند.
بی‌گمان شناخت پیامبر، امام و... بدون توفیق الهی ممکن نیست و نباید انسان بپندارد با تکیه بر علم خود می‌تواند راه به جایی پیدا کند.
بنابراین مهم‌ترین مانع تربیت زمینه‌ساز در ارتباط با امام عصر(عج) نشناختن جایگاه حقوقی اوست که متأسفانه بیشتر معتقدان به او نسبت به این جایگاه شناختی ندارند و تنها می‌خواهند او بیاید و مشکلات آن‌ها را حل کند!
ج) در ارتباط با خود
از جمله ابعاد فکری انسان نوع نگاه او به خویش است که در این زمینه نیز چالش‌های بسیاری در بحث تربیت مطرح است. مهم‌ترین مانع این حوزه، نداشتن بصیرت دینی است و دین، همان چیزی است که پیامبران مأمور به تبلیغ آن بودند. خداوند در این‌باره می‌فرماید:
(وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ)؛
(آل عمران: 85)
و هر که جز اسلام، دينى [ديگر] جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود، و وى در آخرت از زيانکاران است.
بدون شناخت دین نمی‌توان وظایف خود را شناخت و بدون شناخت وظایف، انجام دادن آن‌ها ممکن نیست و بدون انجام وظایف، نمی‌توان یار مهدی(عج) بود. در روایات اسلامی یکی از ویژگی‌های یاران مهدی(عج) دین‌شناسی کامل آنان برشمرده شده است. امام صادق(ع) این ویژگی یاران مهدی(عج) را چنین بیان می‌فرماید:
و الفقهاء فی‌الدین؛ (صافی گلپایگانی، بی‌تا: 484)
[یاران مهدی] دین‌شناس هستند.
2. موانع رفتاری
از دیگر موانع مهم تربیت زمینه‌ساز، موانع رفتاری است که در چند محور قابل طرح است:
الف) غرور
یکی از موانع رفتاری انسان در تربیت زمینه‌ساز، غرور او به مرحله‌ای از پیشرفت خود در تکامل نفسانی است؛ زیرا با به وجود آمدن چنین حالتی نه‌تنها انسان زشتی‌های خود را نمی‌بیند، بلکه زیبایی‌های خود را بیشتر و بهتر از آن‌چه هست می‌بیند و چنین حالتی مانع از رشد او در رسیدن به کمالات بیشتر می‌شود. امام علی(ع) این مانع را چنین بیان می‌فرماید:
مَنِ اغْتَرَّ بِنَفْسِهِ أَسْلَمَتْهُ إِلَى الْمَعَاطِبِ؛ (آمدی تمیمی، 1366: 308)
آن‌که فریب نفس خود را بخورد، نفسْ او را به دست تباهی‌ها می‌سپارد.
ب) پیروی از هوای نفس
هوای نفس، یعنی رفتاری که پشتوانۀ منطقی، علمی، شرعی و عقلی ندارد و وقتی از او می‌پرسند که چرا چنین کرده است، تنها می‌گوید: دلم خواست! و هیچ توجیهی ندارد. پیروی کردن از چنین تفکری انسان را به نابودی می‌کشاند. رسول خدا(ص) چنین تفکری را ترسناک‌ترین خطر برای امت خود دانسته و می‌فرماید:
إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَة؛ (طبرسی، 1423: ج2، 148)
بدون تردید ترسناک‌ترین چیزی که بر امّتم می‌ترسم، هوای نفس و آرزوهای طولانی است. امّا هوای نفس، پس مانع از حق می‌شود.
امام علی(ع) منشأ تمام فتنه‌های اجتماعی را تبعیت از هوای نفس می‌داند و می‌فرماید:
إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ؛ (شریف رضی، 1415: خ50)
به راستی که آغاز پدید آمدن فتنه‌ها، پیروی از هواهای نفسانی و احکام بدعت‌آمیز است.
بر همین اساس، رسول خدا(ص) مبارزه با نفس را جهاد اکبر نامید (طبرسی، 1423: ج2، 148) و امام صادق(ع) فرمود:
اجْعَلْ نَفْسَكَ عَدُوّاً تُجَاهِدُهُ؛ (همو: 145)
نفست را همانند دشمنی پندار که با او در حال مبارزه هستی.
ج) دلبستگی به دنیا
برای روشن شدن بحث دربارۀ دلبستگی به دنیا، نیازمند به توضیح این دو واژه هستیم.
«دنیا» نام مرحله‌ای پست از هستی است که اکنون انسان در آن زندگی می‌کند. قرآن
کریم مراحل زندگی انسان در دنیا _ که دوران کودکی، نوجوانی، جوانی، پیری است _ را چنین بیان می‌کند:
(اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ...)؛ (حدید: 20)
بدانيد که زندگى دنيا، در حقيقت، بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشىِ شما به يکديگر و فزون‏جويى در اموال و فرزندان است... .
زندگی دنیا در مرحله‌ای «لعب» است که کارها غرض درست عقلایی ندارد (مانند دوران کودکی، گرچه کودک در کارهایش اهدافی دارد، ولی بزرگان به آن کارها و اهداف می‌خندند و آن‌ها را غیرعقلایی می‌دانند)؛ در مرحله‌ای لهو است که انسان را از کارهای مهم‌تر بازمی‌دارد (مثل دورۀ نوجوانی) و در مرحله‌ای اهمیت دادن به آرایش و زینت است (مثل دورۀ جوانی) و در مرحله‌ای فخرفروشی، خودبینی، امتیازات خود را به رخ دیگران کشیدن است و در مرحله‌ای ثروت‌اندوزی و فرزندآوری است (مثل دورۀ میان‌سالی).
پس از این مراحل _ که مرحلۀ رفتن از دنیاست _ خداوند ضمن بیان یک مثل می‌فرماید:
(إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّى‏ إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلاً أَوْ نَهَاراً فَجَعَلْنَاهَا حَصِيداً كَأَن لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْأَيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ)؛ (یونس: 24)
در حقيقت، مَثَلِ زندگى دنيا به‌سان آبى است که آن را از آسمان فرو ريختيم،
پس گياه زمين ـ از آن‌چه مردم و دام‌ها مى‏خورند ـ با آن درآميخت، تا آن‌گاه که زمين پيرايۀ خود را برگرفت و آراسته گرديد و اهل آن پنداشتند که آنان بر آن قدرت دارند، شبى يا روزى فرمان [ويرانى] ما آمد و آن را چنان درويده کرديم که گويى ديروز وجود نداشته است. اين‌گونه نشانه‏ها[ى خود] را براى مردمى که انديشه مى‏کنند به روشنى بيان مى‏کنيم.
دلبستگی: مقصود از دلبستگی به یک شیء این است که انسان برای به دست آوردن آن همۀ اصول و ارزش‌های اخلاقی خود را زیر پا بگذارد. برای مثال، برای به دست آوردن پول، پُست، قدرت و... دروغ بگوید، غیبت کند، تهمت بزند، ظلم کند، حق دیگران را بخورد و... حتی از ایمان بر کفر برگردد.
در متون دینی از دلبستگی نداشتن به دنیا، به زهد تعبیر شده است؛ زهد به معنای نداشتن نیست و همچنین به معنای استفاده نکردن هم نیست؛ چراکه خداوند هرچه در زمین است برای انسان خلق کرده است:
(هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوَى‏ إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ)؛ (بقره: 29)
اوست آن کسى که آن‌چه در زمين است، همه را براى شما آفريد؛ سپس به [آفرينش] آسمان پرداخت، و هفت آسمان را استوار کرد؛ و او به هر چيزى داناست.
مقصود ما از دنیا، هر چیزی غیرخداست؛ حتی حبّ نفس و کارهای آن و... که دنیای مذموم در کلام امیرالمؤمنین نیز همین معناست. در تأیید این برداشت به دو سخن از علی(ع) استشهاد می‌کنیم:
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا وَ ابْتَلَى فِيهَا أَهْلَهَا لِيَعْلَمَ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ لَسْنَا لِلدُّنْيَا خُلِقْنَا وَ لَا بِالسَّعْيِ لَهَا أُمِرْنَا وَ إِنَّمَا وُضِعْنَا فِيهَا لِنُبْتَلَى بِهَا وَ نَعْمَلَ فِيهَا لِمَا بَعْدَهَا؛ (برازش، 1371: ج2، 1299)
بدون تردید خداوند دنیا را برای بعد از آن خلق کرده است و مردم را در آن مورد آزمایش قرار داده است، تا مشخص شود که چه کسی بهتر کار می‌کند و ما برای دنیا خلق نشده‌ایم و مأمور به تلاش برای دنیا نیستیم و تنها ما را در دنیا آورده‌اند که مورد آزمون قرار گیریم و برای بعد از دنیا تلاش کنیم.
در کلامی دیگر، حضرت این مسئله را روشن‌تر بیان می‌فرماید:
إِنَّ الْمَالَ وَ الْبَنِينَ حَرْثُ الدُّنْيَا وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ حَرْثُ الْآخِرَةِ وَ قَدْ يَجْمَعُهُمَا اللَّهُ تَعَالَى لِأَقْوَامٍ فَاحْذَرُوا مِنَ اللَّهِ مَا حَذَّرَكُمْ‏ مِنْ نَفْسِهِ وَ اخْشَوْهُ خَشْيَةً لَيْسَتْ بِتَعْذِيرٍ وَ اعْمَلُوا فِي غَيْرِ رِيَاءٍ وَ لَا سُمْعَةٍ فَإِنَّهُ مَنْ يَعْمَلْ لِغَيْرِ اللَّهِ يَكِلْهُ اللَّهُ [إِلَى مَنْ‏] لِمَنْ عَمِلَ لَهُ. نَسْأَلُ اللَّهَ مَنَازِلَ الشُّهَدَاءِ وَ مُعَايَشَةَ السُّعَدَاءِ وَ مُرَافَقَةَ الْأَنْبِيَاءِ؛ (شریف رضی: 1415: خ23)
همانا ثروت و فرزندان، محصول دنيا و فانى شدنى، و عمل صالح زراعت آخرت است، گر چه گاهى خداوند هر دوى آن را به ملّت‏هايى خواهد بخشيد. از خدا در آن‌چه اعلام خطر كرده است برحذر باشيد! از خدا آن‌گونه بترسيد كه نيازى به عذرخواهى نداشته باشيد! عمل نيک انجام دهيد بدون آن‌كه به ريا و خودنمايى مبتلا شويد؛ زيرا هر كس، كارى براى غير خدا انجام دهد، خدا او را به همان غير واگذارد. از خدا، درجات شهيدان، و زندگى سعادتمندان، و هم‌نشينى با پيامبران را درخواست مى‏كنيم.
بنابراین هرنوع تلاشی که رنگ خدایی نداشته باشد مانع تربیت زمینه‌ساز است.
د) ضعف بینش سیاسی
قیام امام عصر(عج) را به هر شیوه‌ای تفسیر کنیم، حرکتی سیاسی _ دینی به شمار می‌رود که باید با قدرت‌های جهانی درگیر شود. این درگیری، همه‌جانبه و فراگیر است و قدرت‌های جهانی و سیاست‌مداران بین‌المللی و ستمگران تاریخ با شیوه‌های گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی و... در برابر آن حضرت و برنامه‌های اصلاحی ایشان مقاومت می‌کنند. بنابراین کسانی می‌توانند در این میدان، یاران امام عصر(عج) باشند که دارای بینش سیاسی بوده و نقشه‌ها و طرح‌های دشمن را بشناسند و بی‌اثر کنند و این کار باید با طراحی طرح‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی انجام گیرد.
باید توجه داشت تربیت زمینه‌ساز برای بعد از قیام امام عصر(عج) طراحی نمی‌شود، بلکه _ همان‌گونه که از نام آن پیداست _ در عصر حاضر و به عنوان آماده شدن برای همکاری در آن قیام جهانی است. بنابراین نیروهایی می‌توانند به عنوان یاران مهدی(عج) همکاری کنند که قدرت تحلیل مسائل جهانی را داشته و بتوانند اهداف پنهانی قدرت‌های جهانی را از برنامه‌های به ظاهر انسانی آنان افشا و خنثیٰ نمایند.
د) ضعف ولایت‌پذیری
از دیگر موانع جدی تربیت زمینه‌ساز، عدم ولایت‌پذیری از امام است. مقصود از ضعف ولایت‌پذیری این است که انسان در برابر امام تسلیم محض نباشد، بلکه تنها در برابر دستوراتی که خود تشخیص دهد با شریعت سازگار است تسلیم باشد و آن‌ها را بپذیرد. او در برابر دستوراتی که از نگاهش با شریعت سازگار نیست مقاومت کرده و در برابر نص، اجتهاد می‌نماید. این ضعف در روایتی از امام صادق(ع) چنین بیان شده است:
عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) يَقُولُ: إِذَا قَامَ اسْتَقْبَلَ مِنْ جَهَلَةِ النَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مِنْ جُهَّالِ الْجَاهِلِيَّةِ. فَقُلْتُ: وَ كَيْفَ ذَلِكَ؟ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَتَى النَّاسَ وَ هُمْ يَعْبُدُونَ الْحِجَارَةَ وَ الصُّخُورَ وَ الْعِيدَانَ وَ الْخُشُبَ الْمَنْحُوتَةَ وَ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَتَى النَّاسَ وَ كُلُّهُمْ يَتَأَوَّلُ عَلَيْهِ كِتَابَ اللَّهِ وَ يَحْتَجُّ عَلَيْهِ بِهِ. ثُمَّ قَالَ: أَمَا وَ اللَّهِ لَيَدْخُلَنَّ عَلَيْهِمْ عَدْلُهُ جَوْفَ بُيُوتِهِمْ كَمَا يَدْخُلُ الْحَرُّ وَ الْقُرُّ؛ (مجلسی، 1983:
ج52، 362)
فضیل می‌گوید: از امام صادق شنیدم که می‌فرمود: وقتی قائم ما قیام کند مخالفت با او شدیدتر است از مخالفت با رسول خدا. پرسیدم: چگونه؟ امام فرمود: چون هنگامی که رسول خدا برانگیخته شد مردم سنگ و چوب و مجسمه‌های ساخته شده را عبادت می‌کردند، ولی آن‌گاه که قائم ما قیام کند همۀ آن‌ها کتاب خدا را تأویل می‌کنند و با تأویل کتاب با او به مبارزه برمی‌خیزند. سپس فرمود: به خدا سوگند همان‌گونه که سرما و گرما داخل خانه‌ها می‌شود عدالت او نیز به خانه‌ها راه می‌یابد.
تأویل کتاب خدا همان اجتهاد در برابر نص است. این مسئله هنگامی سخت‌تر خواهد شد که روایات اسلام جدید و امر جدید را نیز مدنظر قرار دهیم. برای مثال، عبدالله بن عطا می‌گوید: از امام صادق(ع) دربارۀ روش حضرت مهدی(عج) پرسیدم:
سَأَلْتُهُ عَنْ سِيرَةِ الْمَهْدِيِّ كَيْفَ سِيرَتُهُ؟ قَالَ: يَصْنَعُ مَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَهْدِمُ‏ مَا كَانَ قَبْلَهُ كَمَا هَدَمَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَمْرَ الْجَاهِلِيَّةِ وَ يَسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ جَدِيداً؛ (همو: 352)
پرسیدم: عملکرد حضرت مهدی(عج) چگونه است؟ فرمود: همان‌گونه که رسول خدا(ص) عمل می‌کرد و آن‌چه را که پیش از خودش هست کنار می‌گذارد، چنان‌که رسول خدا(ص) فرهنگ جاهلیت را کنار گذاشت و اسلام را در قالب جدیدی ارائه کرد.
امام باقر(ع) روش حضرت را چنین بیان فرموده است:
إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ دَعَا النَّاسَ إِلَى أَمْرٍ جَدِيدٍ كَمَا دَعَا إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِيباً وَ سَيَعُودُ غَرِيباً كَمَا بَدَأَ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ؛ (همو: 336)
به راستی هنگامی که قائم ما قیام کند مردم را به فرهنگ جدیدی دعوت می‌کند، همان‌گونه که رسول خدا(ص) چنین کرده است و همانا اسلام در غربت [تنهایی رسول خدا(ص)] آغاز شده است و در آینده نیز چنین خواهد شد. پس خوشا به حال بی‌یاوران!
در روایتی دیگر، راوی از امام باقر(ع) دربارۀ روش حضرت مهدی(عج) می‌پرسد:
إِذَا قَامَ بِأَيِّ سِيرَةٍ يَسِيرُ فِي النَّاسِ؟ فَقَالَ بِسِيرَةِ مَا سَارَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ(ص) حَتَّى يُظْهِرَ الْإِسْلَامَ. قُلْتُ: وَ مَا كَانَتْ سِيرَةُ رَسُولِ اللَّهِ(ص)؟ قَالَ: أَبْطَلَ مَا كَانَتْ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَ اسْتَقْبَلَ النَّاسَ بِالْعَدْلِ؛ (همو: 381)
هنگامی که قائم قیام کند چگونه در میان مردم رفتار می‌کند؟ امام فرمود: به روش رسول خدا(ص) عمل می‌کند تا این‌که اسلام را جهانی کند. پرسیدم: روش رسول خدا(ص) چگونه بوده است؟ فرمود: فرهنگ جاهلیت را کنار گذاشت و با مردم به عدالت رفتار کرد.
در شرح این روایات که گفته شده «حضرت مهدی(عج) امر جدیدی را می‌آورد» تذکر چند نکته لازم است:
1. ممکن است مقصود از این‌که اسلام در قالب جدیدی ارائه می‌گردد، این باشد که آن حضرت بخش‌های پنهان دین را که تا به امروز به آن عمل نکرده‌ایم، بیان می‌کند و چون تا کنون چنین مسائلی گفته نشده، انسان‌ها تصور می‌کنند آن‌چه او می‌گوید اسلام جدید و فرهنگ نوینی است، همان‌گونه که وقتی در این کشور، انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره)رخ داد، عده‌ای این حرکت را خلاف شرع ارزیابی می‌کردند و هنگامی که انقلاب پیروز شد و احکام جدیدی در جامعه مطرح شد آن‌ها حاضر نبودند بپذیرند.
2. آن‌گاه که آن حضرت اسلام را بیان می‌کند، می‌پندارند آن‌چه او می‌گوید اسلام جدیدی است. در روایت امام باقر(ع) به همین نکته اشاره دارد که اسلام از نقطۀ صفر آغاز شده است که امام از آن به غربت تعبیر می‌کند و سپس می‌فرماید:
دوباره اسلام به این غربت دچار می‌شود.
یعنی مردم آن اندازه از اسلام فاصله می‌گیرند که گویا چیزی از اسلام نشنیده‌اند و این‌که امام باقر(ع) می‌فرماید:
خوشا به حال بی‌یاوران؛ یعنی خوشا به حال کسانی‌که در آن دورانِ غربت اسلام پایبندی خود را به فرهنگ دینی نشان دهند و حاضر باشند برای تبیلغ اسلام از خود مایه بگذارند.
3. با اندکی توجه به دنیای اسلام و عملکرد متفاوت مسلمانان و بیگانگی بیشتر آنان با فرهنگ دین در بسیاری از موارد، توجه به این نکته لازم است که مخاطب این روایات شیعیان نیستند، بلکه همۀ کسانی هستند که در دنیا به نام مسلمان زندگی می‌کنند و چه‌بسا مسلمان بودن خود را تنها در گفتن شهادتین می‌دانند و با اسلام هیچ آشنایی ندارند. گاه انسان با کسانی روبه‌رو می‌شود که ادعا می‌کنند مسلمان هستند، در حالی که شباهت آنان با پیروان ادیان دیگر بیشتر است تا اسلام. بنابراین اسلامی که حضرت مهدی(عج) عرضه می‌کند از نگاه آنان امری جدید خواهد بود.
4. گذشته از موارد یادشده، به این نکته نیز باید توجه داشت که عصر ظهور معلوم نیست در چه زمانی رخ می‌دهد و جامعۀ اسلامی در آن دچار چه نوع کارکرد و فرهنگی است و مردم چه مقدار با اسلام آشنایی دارند و چه اندازه به آن پایبند هستند.
با توجه به نکات یادشده، اگر رفتار مردم در عصر ظهور با اسلام بیگانه باشد، به صورت طبیعی آن‌چه را که حضرت بیان می‌کند موضوعی جدید می‌پندارند!
مقصود از دین جدید هریک از این امور باشد، آن‌چه مهم است ولایت‌پذیری آن است که مسئله را دشوار می‌کند و کسانی می‌توانند در این میدان یاران امام عصر باشند که پیش از وقوع آن قیام ولایت‌پذیری را تمرین و در خود نهادینه کرده باشند.
بر این اساس، یکی از ویژگی‌های یاران مهدی(عج) ولایت‌پذیری آنان است. امام باقر(ع) این ویژگی را چنین بیان فرموده است:
هُمْ أَطْوَعُ لَهُ مِنَ الْأَمَةِ لِسَيِّدِهَا؛ (همو: 308)
آنان در برابر امام تسلیم‌ترند از کنیز در برابر اربابش.
هـ ) ضعف‌های اخلاقی
ضعف‌های اخلاقی موجود در افراد، مانع پیوستن آنان به امام، یا تلاش در مسیر فراهم کردن مقدمات قیام آن حضرت است. این ضعف‌ها بسیارند که تنها به یک کلام امام علی(ع) اشاره می‌کنیم. آن حضرت در نامه‌ای به مالک اشتر دستور می‌دهد که نباید عده‌ای را به عنوان مشاوران خود انتخاب کند:
وَ لَا تُدْخِلَنَّ فِي مَشُورَتِكَ بَخِيلًا يَعْدِلُ بِكَ عَنِ الْفَضْلِ وَ يَعِدُكَ الْفَقْرَ وَ لَا جَبَاناً يُضْعِفُكَ عَنِ الْأُمُورِ وَ لَا حَرِيصاً يُزَيِّنُ لَكَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ؛ (شریف رضی، 1415: نامۀ 53)
بخیل را به عنوان مشاور انتخاب نکن که تو را از نیکوکاری بازمی‌دارد و از فقر می‌ترساند؛ و ترسو را به عنوان مشاور انتخاب نکن که تو را از کارها می‌ترساند؛ و حریص را به عنوان مشاور انتخاب نکن که زشتی ظلم را برایت زیبا جلوه می‌دهد. بدون تردید بخل و ترس و حرص صفات متفاوتی است که منشأ آن‌ها بدبینی به خداوند است.
اگر صاحبان چنین اخلاق‌هایی نمی‌توانند به عنوان همکار مالک انتخاب شوند
قطعاً نمی‌توانند یاور امام عصر(عج) نیز باشند؛ زیرا امام علی(ع) یاران مهدی(عج) را چنین
وصف می‌فرماید:
لا يبالون في اللّه لومة لائم؛ (فیومی، 1425: 558)
[یاران مهدی کسانی هستند که] در راه خدا از سرزنش سرزنش‌گران واهمه ندارند.
معنای این روایت آن است که آنان از نظر بینش و باور به جایی رسیده‌اند که اگر همۀ دنیا هم علیه آنان شورش کنند، آنان همچنان ثابت‌قدم در مسیر خود خواهند بود و به تلاش برای تحقق آن نهضت جهانی ادامه می‌دهند.
3. موانع گفتاری
این موانع نیز بسیارند، ولی به چند مانع مهم این حوزه اشاره می‌کنیم:
الف) فحاشی
امام باقر(ع) در این‌باره می‌فرماید:
إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ‏؛ (حر عاملی، 1412: ج16، 32)
راستى كه خداوند شخص بدزبان بيهوده‌گوى را دشمن مى‏دارد.
با توجه به معنای واژۀ «متفحش» (ابن‌اثیر، 1985: ج3، 415) مقصود آن است که خداوند ناسزاگوی عمدی و سهوی را دشمن می‌دارد.
ب) دروغ‌گویی
دروغ‌گویی در ده‌ها آیه و حدیث مورد نکوهش قرار گرفته است که تنها به ذکر یک روایت اکتفا می‌کنیم. امام زین‌العابدین(ع) می‌فرماید:
اتَّقُوا الْكَذِبَ الصَّغِيرَ مِنْهُ وَ الْكَبِيرَ فِي كُلِّ جِدٍّ وَ هَزْلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَذَبَ فِي الصَّغِيرِ اجْتَرَأَ عَلَى الْكَبِيرِ؛ (حرانی، 1400: 324)
از گفتن دروغ _ چه کوچک و چه بزرگ و چه به شوخی و به جدی _ بپرهیزید؛ زیرا انسان وقتی دروغ کوچک را گفت بر گفتن دروغ بزرگ‌تر جرأت پیدا می‌کند.
ج) مشاجره کردن
رسول خدا دربارۀ مشاجره کردن با مردم فرموده است:
إِيَّاكُمْ وَ مُشَاجَرَةَ النَّاسِ، فَإِنَّهَا تُظْهِرُ الْغِرَّةَ وَ تَدْفِنُ الْعِزَّةَ؛ (بروجردی، 1407: ج16، 249)
از مشاجره کردن با مردم بپرهیزید؛ زیرا مشاجره، کینه‌ها را افشا و عزت انسانی را از بین می‌برد.
د) مراء (مناقشه) کردن
امام صادق(ع) به محمد بن نعمان احول می‌فرماید:
يَا ابْنَ النُّعْمَانِ! إِيَّاكَ وَ الْمِرَاءَ فَإِنَّهُ يُحْبِطُ عَمَلَكَ؛ (همو: 252)
ای پسر نعمان، از مناقشه کردن بپرهیز؛ زیرا ارزش کار تو را از بین می‌برد.
هـ ) جدال کردن
آن حضرت در ادامه فرموده است:
إِيَّاكَ وَ الْجِدَالَ فَإِنَّهُ يُوبِقُكَ؛ (همو)
از جدال کردن بپرهیز؛ زیرا تو را گرفتار می‌کند.
تفاوت مشاجره و مناقشه و جدال این است که مراء (مناقشه) بحث و گفت‌وگو پس از روشن شدن حق است، ولی طرف مقابل نمی‌خواهد بپذیرد؛ اما جدال، گفت‌وگو و بحث برای روشن شدن حق، ولی همراه با توهین است. بر همین اساس، در قرآن کریم این امر به جدال احسن مقید شده است - (جَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ) _ و مشاجره، گفت‌وگو برای چیزهای بی‌ارزش است.
و) خودستایی
خودستایی و تعریف کردن از خود، یکی دیگر از موانع تربیت زمینه‌ساز است. امام علی(ع) در این‌باره می‌فرماید:
أَقْبَحُ الصِّدْقِ ثَنَاءُ الرَّجُلِ عَلَى نَفْسِهِ؛ (آمدی تمیمی، 1366: 179)
زشت‌ترین راستی، ستایش شخص از خودش است.
و) غیبت کردن
غیبت کردن یکی از گناهان کبیره است که آیات و روایات بسیاری بر حرمت و مانعیت تربیتی آن دلالت دارد که تنها به ذکر یک روایت اکتفا می‌کنیم. رسول خدا(ص) فرمود:
الْغِيبَةُ أَسْرَعُ فِي دِينِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ مِنَ الْأَكِلَةِ فِي جَوْفِهِ؛ (کلینی، 1390: ج4، 59)
غیبت کردن در نابودی دین انسان سریع‌تر از مرض خوره در نابودی بدن عمل می‌کند.
اثر منفی غیبت در معنویات و از بین بردن آن‌ها به قدری زیاد است که گاهی یک غیبت، زحمت چندین سالۀ انسان را از بین می‌برد. البته نباید از شدت روایات دربارۀ غیبت تعجب کرد؛ زیرا گاهی فرد با یک غیبت، آبروی شخصی را که چندین سال برای یافتن آن زحمت کشیده از بین می‌برد. بنابراین بجاست که همان یک غیبت زحمت چندین سالۀ غیبت‌کننده را نیز از بین ببرد.
ز) اذیت کردن مؤمن
پیامبر اکرم(ص) دربارۀ اذیت کردن مؤمن می‌فرماید:
مَن اذی مؤمناً اذاه الله و من احزنه احزنه الله؛ (بروجردی، 1407: ج16، 305)
هر کس مؤمنی را اذیت کند خداوند او را اذیت می‌کند و هر کس مؤمنی را غمگین سازد، خداوند او را غمگین می‌کند.
ح) مچ‌گیری کردن
مچ‌گیری و عیب‌یابی دیگران به این معناست که رفتار و گفتار افراد را زیر نظر گیرد و لغزش‌ها و اشتباهاتشان را برای روز مبادا جمع‌آوری کند تا از این لغزش‌ها برای تخریب شخصیت آنان استفاده کند. رسول خدا(ص) در این‌باره فرموده است:
لا تطلبوا عثرات المؤمنین، فانّه من یتبع عثرات اخیه یتبع الله عثرته و من یتبع الله عثرته یفضحه و لو فی جوف بیته؛ (فیض کاشانی، 1393: ج2، 592)
درصدد یافتن لغزش مسلمان نباشید؛ زیرا هرکس درصدد یافتن لغزش مسلمانی باشد، خداوند نیز درصدد یافتن لغزش اوست و هرکس که خداوند درصدد یافتن لغزش وی باشد آبروی او را خواهد برد، گرچه در خانه‌اش باشد.
ط) سخن‌چینی کردن
رسول خدا(ص) دربارۀ سخن‌چینی برای تخریب روابط دیگران می‌فرماید:
أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِشِرَارِكُمْ؟ قَالُوا: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ: الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِب؛‏ (صدوق، 1411: ج4، 375؛ همو، بی‌تا: 183؛ طوسی، 1414: 462)
آیا گزارش ندهم به شما که بدترینتان چه کسانی هستند؟ عرض کردند: چرا ای رسول خدا. فرمود: آنان که سخن مردم را برای دیگران نقل می‌کنند تا بین دوستان جدایی بیندازند و برای افراد بی‌گناه عیب بتراشند.
نتیجه
برای تربیت نیروهای کارآمد در قیام جهانی امام عصر(عج) نیاز به شناخت درست تربیت دینی و عوامل تأثیرگذار و موانع آن هستیم. با توجه به این‌که تربیت دینی در سه حوزۀ افکار، گفتار و رفتار جریان دارد، موانع آن نیز در هر سه حوزه جریان دارد که تنها در حوزۀ اندیشه در سه محور: ارتباط با خدا، ارتباط با خود و ارتباط با دیگران مطرح می‌شود که در ارتباط با خدا کفر و شرک دو مانع مهم، و در ارتباط با خود عدم بصیرت دینی، و در ارتباط با امام عصر(عج) عدم شناخت جایگاه حقوقی آن حضرت است.
در حوزۀ رفتار نیز موانع مهمی وجود دارد که به شش مانع، غرور، تبعیت از هوای نفس، دلبستگی به دنیا، ضعف بینش سیاسی، ضعف ولایت‌پذیری و ضعف‌های اخلاقی اشاره
شده است.
در حوزۀ گفتار نیز موانع متعددی وجود دارد که برای رعایت حجم مقاله، به ده مانع: فحاشی، دروغ‌گویی، مشاجره، مراء، جدال، خودستایی، غیبت کردن، اذیت کردن، مچ‌گیری و سخن‌چینی اشاره شده است.

منابع
ابن‌اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تحقیق: ابوعبدالرحمن، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1985م.
ابن‌منظور، جمال‌الدین محمّد ‌بن مکرم، لسان‌العرب، قم، نشر ادب‌الحوزه، 1405ق.
اصفهانی، محمدتقی، مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم، قم، مطبعة العلمیة، چاپ دوم، 1398ق.
آمدی تمیمی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش.
برازش، علیرضا، المعجم المفهرس لالفاظ غرر الحکم و درر الکلم، تهران، امیرکبیر، 1371ش.
بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعة، قم، مطبعة علمیة، 1407ق.
جمعی از محققین، المعجم الوسیط، استانبول، دارالدعوة، 1410ق.
حر عاملی، محمّد بن حسن، وسائل‌الشیعة فی تحصیل مسائل الشریعة، قم، مؤسسة آل‌البیت، 1412ق.
حرانی (ابن‌شعبه)، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول، تهران، کتاب‌فروشی اسلامیه، 1400ق.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: صفوان عدنان، قم، طلیعۀ نور، 1426ق.
شریف رضی، محمد بن حسین بن موسی، نهج البلاغه، تحقیق: صبحی صالح، بیروت، دار الأسوه، 1415ق.
صافی گلپایگانی، لطف‌الله، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، تهران، مکتبة الصدر، چاپ سوم، بی‌تا.
صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، الخصال، تهران، کتاب‌فروشی اسلامیه، بی‌تا.
، من لا یحضره الفقیه، قم، مؤسسة النشرالاسلامی، 1411ق.
طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، تحقیق: مؤسسة آل‌البیت، قم، مؤسسة آل‌البیت، 1423ق.
طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین و مطلع النیرین، تهران، المکتبة المرتضویة، بی‌تا.
طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، قم، دارالثقافة للطباعة والنشر والتوزیع، 1414ق.
، کتاب الغیبة، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1411ق.
فیض کاشانی، محسن، الصافی فی تفسیر القرآن، تهران، کتاب‌فروشی
https://ayandehroshan.ir/vdcebz8oijh8z.9bj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما