تاریخ انتشاردوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۰۰
کد مطلب : ۸۶۳
۱
plusresetminus
ویژگی‌های اخلاقی جامعه زمینه‌ساز ظهور یا محورهای اساسی اخلاق زمینه‌ساز در بعد اجتماعی
چکیده
در این نوشتار، سخن از آن است که جامعه منتظر و زمینه‌ساز ظهور که خود را برای پذیرش و همکاری با قیام امام عصر آماده می‌کند، از نظر اخلاق و رفتار باید چگونه جامعه‌ای باشد و افراد آن چه ویژگی‌هایی را در خویش فراهم کنند تا بتوانند بستری مناسب و ظرفی لایق برای کمک به آن نهضت عظیم باشند. در این مقاله _ که به روش توصیفی _ تحلیلی فراهم شده است _ نکته تأکید شده که بر اساس آموزه‌های اسلامی، جامعه مؤمنان در صورتی می‌تواند بستری مناسب برای ظهور باشد که ویژگی‌هایی همچون خداباوری، کفر به طاغوت‌ها و مبارزه با قدرت‌های استکباری، عدالت‌مداری و عدالت‌گستری، تکریم مؤمنان و حفظ عزت و احترام انسان‌ها، ایثار و تعاون، وفای به عهد و امانت‌داری و نیز صبر و بردباری در آن فراهم آمده باشد و بدون آن‌ها وصف زمینه‌ساز برای چنین جامعه‌ای بی‌معنا خواهد بود.
مقدمه
پیش از ورود به بحث، ارائه تعریف اخلاق و جامعه زمینه‌ساز و نیز جامعه اخلاقی ضروری می‌نماید. از این‌رو با مراجعه به منابع اصیل اسلامی در حوزه اخلاق و با دقّت در موارد کاربرد آن در قرآن و احادیث اخلاق را می‌توان چنین تعریف کرد: اخلاق، علمی است که صفات نفسانی خوب و بد و اعمال و رفتار اختیاری متناسب با آن‌ها را معرفی می‌کند و شیوه تحصیل صفات نفسانی خوب و انجام دادن اعمال پسندیده و دوری از صفات نفسانی بد و اعمال ناپسند را نشان می‌دهد (نراقی، 1352: ج1، 26 - 27؛ ملاصدرا، ج4، 116 - 117).
تعریف دیگری که با رسالت این مقاله سازگارتر است و قدری حوزه کاربرد اخلاق در آن توسعه یافته و ما نیز آن را می‌پسندیم این است: شناخت شیوه‌هایی که درون آدمی را پاک و آراسته می‌سازد و سبب می‌شود رفتار و گفتار و حتی پندار او، مانند درونش پاک و آراسته گردد (معرفت، 1379).
قلمرو دانش اخلاق
چنان‌که گفته شد، دانش اخلاق مربوط به سجایا و صفات باطنی است؛ اما برخی از دانشمندان مغرب‌زمین آن را مربوط به رفتار آدمی دانسته‌اند. فولیکه می‌گوید:
علم اخلاق، عبارت است از مجموع قوانین رفتار که انسان با عمل به آن می‌تواند به هدفش نایل آید. (بدوی، 1979: 10)
ژکس نیز می‌نویسد:
علم اخلاق عبارت است از تحقیق دررفتار آدمی، بدان‌ گونه که باید باشد.(ژکس؛ 1392: 9)
برخی نیز بر این عقیده‌اند که چون انسان دارای ساحت‌های سه‌گانۀ وجودی _ یعنی اندیشه، عاطفه و رفتار _ است، در حوزۀ علوم اسلامی نیز سه علم اصلی شکل گرفته است که عهده‌دار هدایت بشر در هر یک از این ساحت‌هاست. بر اساس ظاهر این کلام، حوزۀ اندیشه و رفتار آدمی از قلمرو علم اخلاق خارج می‌شود؛ اوّلی داخل در قلمرو علم کلام و دومی در حوزۀ علم فقه وارد است. این مرزبندی، معیاری واقعی برای تمایز بین مسائل این علوم نیست، بلکه تقسیمی مسامحه آمیز است؛ زیرا جوهرۀ اخلاقی بودن یک عمل در اتّصاف آن، به خوبی و بدی است و نشانۀ این خوبی و بدی در ادبیات دینی ما، ترتّب ثواب و عقاب اخروی بر آن است؛ چه آثار مفید یا زیان‌بار دنیوی داشته باشد، چه نداشته باشد. البته باید توجّه داشت که کیفر ترک احکام اخلاقی غیرالزامی، تنها محرومیت از رسیدن به برخی مقامات معنوی یا از دست دادن مقام معنوی است. بر اساس این تلقّی از مسئله اخلاقی، قلمرو اخلاق وسیع‌تر شده و تنها منحصر به صفات و ملکات نفسانی نیست، بلکه ساحت‌های اندیشه و رفتار آدمی را نیز درمی‌نوردد و درباره آن‌ها از منظری اخلاقی داوری می‌کند. بنابراین مرزهای علوم _ از جمله علوم سه‌گانۀ مذکور _ را نوع نگاه و اختلاف در حیثیت مطلوب در هر یک از آن‌ها و نه فقط ذات مسائل و موضوعات، تعیین می‌کند. در نتیجه اخلاق، قلمروی وسیع به وسعت تمام ساحت‌های سه‌گانۀ آدمی است و منحصر به ملکات نفسانی او نیست (نک: رشاد و همکاران، بی‌تا: ج4، 100-110).
در تعریف جامعه اخلاقی یا اجتماع مطلوب اخلاقی نیز باید گفت اجتماع اخلاقی مطلوب اجتماعی است که در آن حق‌مداری و فضایل اخلاقی حاکمیت تام دارد و مقررات اخلاقی برای تمییز حق و باطل و تعیین مرزهای فضیلت و رذیلت وضع شده است و بر اثر اجرای این مقررات تعادل و موازنه اجتماعی برقرار می‌گردد و بین اعضای آن روابط دوستانه و مسالمت‌آمیز ایجاد می‌شود (فلسفی، 1366: 40-45).
با قطع نظر از مناقشاتی که در تعریف‌های فوق وجود دارد به اختصار باید گفت جامعه زمینه‌ساز ظهور _ که همان جامعه اخلاقی مطلوب اسلام است _ جامعه‌ای است که رابطه‌اش با آفریدگار هستی بر اساس آگاهی ایمان و عشق رقم خورده و در این جامعه رابطه انسان با خویشتن بر اساس خودسازی و آراستگی به ارزش‌ها و جمال و کمال معنوی، با طبیعت بر اساس آبادانی و بهره‌وری به عنوان وسیله رشد و نردبان کمال و با هم‌نوع بر اساس عدالت و احسان، مهر و بشردوستی، مردم‌خواهی و رعایت حقوق انسان‌هاست و آن‌گاه در این چهار جهت بر اساس رعایت حقوق و مهر و ایثار عمل می‌کند و به محوریت امام معصوم توجه کامل مبذول می‌دارد. و بالأخره جامعۀ مورد نظر، همان جامعۀ مطلوب و آرمانی قرآن کریم است که در آن ارزش‌های اصیل انسانی در قلمرو بینش، گرایش، کنش و هدف شکوفا شده و معیارهای اخلاقی در حوزۀ فردی و اجتماعی، در نهاد درونی افراد آن به عنوان ارزش‌های شایسته، دوست‌داشتنی و به‌سان دنیایی آکنده از خوبی‌ها و زیبایی‌ها با محوریت امام و هادی و راهنمای معصوم جلوه‌گر می‌شود.
نکته کلیدی و آن‌چه بیش از هر چیز دیگر شایسته توجه برای شکل‌گیری جامعه زمینه‌ساز ظهور از حیث اخلاقی است، همین توجه افراد به محور بودن امام و لزوم تبعیّت بی‌چون و چرا از او در همه شئون و مراتب است. اعتقاد و عمل بر اساس آن به این‌که در این جامعه محوریت با امام است و همه چیز (اخلاق، عبادت، رفتار و...) نیز درباره این محور معنا پیدا می‌کند و این‌که ارزش‌ها و فضایل اخلاقی آن‌گاه ارزش و فضیلت‌اند و آن‌ هنگام آثار واقعی خویش را بر جای می‌نهند که زمینه‌ساز حاکمیت امام بوده و به عشق بستر‌سازی برای ظهور او از جانب افراد رعایت شود.
در نتیجه اعتقاد راسخ به این‌که نه اخلاق، بلکه عبادات نیز بدون توجه به این محور بی‌توجه و اعتبار است، جوهره اصلی اخلاق زمینه‌ساز به شمار می‌آید. شاهد این مدعا روایات فراوانی است که بر اساس آن‌ها نه اخلاق، بلکه عبادات نیز بدون توجه به نقش محوری امام و ولایت او ارزش تلقی شده است. کوتاه‌سخن این‌که آن‌چه به اندیشه و اعمال انسان ارزش می‌بخشد توجه به این رکن و محور است و اصولاً حرکت در جهت آرمان‌های امام معصوم و در راستای اهداف مقدس او تلاش کردن، اکسیر ارزشمندی است که به تمام حرکات، سکنات و رفتار منتظر موعود ارزش می‌بخشد. برای نمونه، به روایت زراره از امام باقر توجه کنید:
لَوْ أَنَّ رَجُلًا صَامَ نَهَارَهُ وَ قَامَ لَيْلَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ وَ تَكُونَ جَمِيعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَيْهِ مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ فِي ثَوَابِهِ وَ لَا كَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ؛ (حر عاملی، بی‌تا: ج18، 26)
اگر فردی روزهایش را روزه بدارد، شب‌هایش بیدار بماند، همه دارایی‌اش را صدقه دهد و همه عمرش به حج رود، اما ولایت ولیّ خدا را نشناسد تا بدان گردن نهد و همه اعمالش زیر نظر و با هدایت او باشد، چنین کسی نه برای او نزد خدا ثواب و پاداشی است و نه از اهل ایمان است.
آری، اخلاق امام‌محور در این اجتماع به مثابه پایه‌ای برای رشد و بالندگی محیط انسانی و ایجاد جامعه‌ای سالم _ که جامعۀ مطلوب اخلاقی نامیده می‌شود _ به شمار می‌آید؛ زیرا در پرتو محاسن اخلاق و خلقیات حمیده، اسباب تحکیم روابط اجتماعی فراهم می‌گردد، برخوردهای محبّت‌بار که بر اساس یک سلسله اعتقادات اخلاقی صورت می‌گیرد، شور و نشاط را به کالبد زندگی می‌دهد و حیات فردی و اجتماعی را در مسیر تعالی و تکامل، به کام انسان گوارا می‌سازد (سلطانی رنانی، 1384).
پس از این مقدمه، اینک مهم‌ترین ویژگی‌ها و عناصری را که در جامعه زمینه‌ساز مورد بحث ما باید مورد توجه جدی قرار گیرد و در اصل این ویژگی‌ها و عناصر و ارکان اصلی چنین جامعه‌ای را تشکیل داده و بدون تحقق آن‌ها اطلاق نام جامعه زمینه‌ساز مطلوب بر آن نامناسب می‌نماید، در چند محور بیان می‌گردد؛ اما پیش از آن، توجه به دو نکته دیگر ضروری است:
نکتۀ 1. برای ساختن جامعه زمینه‌ساز و دست‌یابی به بستر مناسب جهت نیل به سعادت و کمال لایق انسانی باید دو کار اساسی درباره افراد و در نهایت جامعه انجام گیرد. یکی شناسایی و کشف استعدادها و قابلیت‌ها و پرورش آن‌ها و دیگری، زدودن موانع و تزکیه روان افراد جامعه از هر گونه آلودگی. به دیگر سخن، متولیان در جامعه مطلوب و آرمانی باید بتوانند از یک سو زمینۀ رشد همۀ قابلیت‌های درونی و استعدادهای نهانی انسان‌ها را با مراقبت‌های علمی و عملی فراهم آورند و از قوه به فعلیت رسانند و از سوی دیگر، زمینه‌های نامطلوب و موانع رشد را سرکوب و از میدان به در کنند (فلسفی، بی‌تا: ج1، 161).
همه اصول و ویژگی‌هایی که در ادامه بیان خواهد شد در نهایت به یکی از این دو اصل برمی‌گردد و نسخه درمان پیام‌آوران الهی برای ساختن جامعه‌ای انسانی و اخلاقی نیز دارای این دو بعد ایجابی و سلبی است؛ چرا که خلاصه دعوت همه انبیا همین است: دعوت به خوبی‌ها و فضایل و باز داشتن و نهی از پلیدی‌ها و رذایل.
در مقام مقایسه این دو اصل نیز زدودن رذایل و تزکیه روان از اهمیت بیشتری برخوردار است. از همین‌رو گفته‌اند اوّل باید زمینه را مساعد کرد، آن‌گاه بذر پاشید.
در مراحل سیر و سلوک نیز اوّل تخلیه باید، آن‌گاه تحلیه (زینت کردن). بزرگان اخلاق فرموده‌اند: تا نفس انسانی از آلودگی‌های اخلاقی خالی نگردد به خلقیات پسندیده مزین نمی‌شود و تجلی‌گاه صفات حق نمی‌گردد، همچنان‌که آینه تا پاک نشود چهره را خوب منعکس نمی‌کند و لباس تا از چرک پاک نگردد رنگ نمی‌پذیرد... (نراقی، 1352: ج1، 42).
نکته 2. توجّه به این نکته ضروری است که عناصر و ویژگی‌هایی که در آینده ذکر خواهیم کرد، از دیدگاه روایات و بر اساس اعتقاد راستین مهدی‌باوران، به طور تام و کامل فقط و فقط به هنگام برپایی حکومت عدل‌گستر آن حضرت جامه عمل به خود خواهد گرفت و اگر ما از آن‌ها به عنوان ویژگی‌های اخلاقی جامعه مطلوب و آرمانی که بستر ساز ظهورند یاد می‌کنیم معنایش این است که جمع مؤمنان و نه همه آدمیان برای فراهم کردن بستر ظهور باید خود و جامعه خویش را مزین به این ویژگی‌ها نمایند. پس این ویژگی‌ها که در سطحی محدودتر از ویژگی‌های اخلاقی جامعه در آستانه ظهور هستند، در سطحی وسیع و فراگیر در حکومت حقه امام عصر پیاده خواهند شد.
اکنون در چند محور به به ویژگی‌های اخلاقی جامعه زمینه‌ساز می‌پردازیم:
1. خداباوری و وحدت عقیدتی
اولین و مهم‌ترین ویژگی اخلاقی جامعه زمینه‌ساز، خداباوری و وحدت عقیدتی است؛ زیرا می‌دانیم جهان‌بینی‌های گوناگون به طور قطع تفرقه و ناسازگاری اجتماعی پدید می‌آورد، از وحدت و یگانگی مردم می‌کاهد و موجب ناهمگونی و تضاد در فعالیت‌های انسانی در همه ابعاد و زمینه‌ها می‌گردد.
بر این اساس در جامعه زمینه‌ساز ظهور باید یک رفتار اخلاقی برخاسته از جهان‌بینی واحد بر اساس توحید شکل گیرد تا انسجامی پولادین و وحدتی خلل‌ناپذیر و ماندگار در جامعه مؤمنان پدید آید؛ وحدتی واقعی بر اساس اصل توحید و خداباوری که همه انسان‌ها را در این جامعه پوشش داده و همسو و هم‌جهت می‌سازد. به سبب اهمیت، اعتقاد به توحید و خداباوری نخستین گام و مهم‌ترین و اساسی‌ترین کار در تربیت اسلامی شمرده شده و اساس آموزه‌های همه پیامبران است. در تربیت اسلامی، پیش از هر چیز ایمان به خدا مطرح است و بعد از خداباوری، دستورات الهی تعلیم داده می‌شود. امام علی می‌فرماید:
أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ؛ (شریف رضی، 1414: خطبه 1)
اولین گام در دین‌داری، خداشناسی است.
تمام شرافت‌ها و درستی‌ها و کرامت‌های بشری بر اساس خداشناسی است و همه رذالت‌ها و ناپاکی‌ها و درندگی‌ها، از بی‌دینی و خدانشناسی سرچشمه می‌گیرد.
از دیدگاه قرآن، انسان خدانشناس بدترین جنبده عالم است:
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ». (انفال: 55)
همه پیامبران در نخستین گام از دعوت خویش، مردم را به پرستش خدای یگانه می‌خواندند:
«وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ». (نحل: 36)
و همانا در هر امتى پيامبرى فرستاديم كه [اعلام كند:‏] خدا را بپرستيد.
کوتاه‌سخن در این باب این‌که کسانی که می‌خواهند برای ظهور، زمینه‌سازی کنند و بستری مناسب برای حرکت امام فراهم نمایند، حتماً باید از حیث ایمان و دین‌داری از سرآمدان جامعه باشند، در محیط اجتماعی‌شان خداباوری ظهور و بروزی ویژه داشته باشد و همه چیز در آن جامعه رنگ خدایی به خود گیرد تا زمینه‌سازی مناسبی در آن جامعه صورت گیرد و مقدمات لازم برای پذیرش امام و لبیک به دعوت او فراهم گردد. البته می‌دانیم معنای این سخن آن نیست که همه جوامع باید این‌گونه شوند؛ زیرا در روایات فراوانی از اوضاع نابسامان اخلاقی دیگر جوامع در این هنگام سخن به بیان آمده است.
بنابراین در این‌جا تنها اخلاقی بودن و دین‌داری و التزام به آن از جانب معتقدان به امام و منتظران واقعی ظهور او مورد تأکید است.
پیوند توحید و نظام اخلاقی
این‌که توحید و خداباوری را به عنوان اوّلین ویژگی‌ای که جامعۀ اخلاقی مطلوب قرآنی باید به آن مزین باشد برشمردیم، از آن‌روست که معتقدیم نظام اخلاقی اسلام با نظام عقیدتی آن پیوندی قطعی و منطقی دارد. توحید که اصل‌الاصول نظام عقیدتی اسلام است، با تار و پود نظام اخلاقی اسلام گره خورده و به آن معنا و مبنا می‌دهد. بنابراین:
_ باور به توحید، ریشۀ درمان تمام رذایل و کسب همۀ فضایل است.
_ نیّت قرب به خدا برترین ارزش‌ها برای فعل اخلاقی است.
_ فعل اخلاقی بدون ایمان به خدا کمال‌آفرین نیست.
_ پشتوانه واقعی بقای اخلاق، در باور به نظارت همه‌جاگستر خداوند است.
_ امدادهای غیبی برای انجام افعال اخلاقی، پاداش‌های برتر، تفضّل‌های بی پایان و... در برابر کارهای نیک، همه در گرو باور توحید است.
_ اخلاق بر مبنای توحید، بصیرت‌ساز است؛ چون راه توحید، راه بصیرت است.
از نظر قرآن کریم، «رب العالمین » انسان را تربیت می‌کند. تربیت اخلاقی انسان در عرصه مربی‌گری خداوند و هدایت‌گری او بر کل نظام هستی است که درباره انسان _ در بین سایر موجودات _ شکلی ویژه دارد.
انبیای الهی اساس خودسازی و نخستین گام در راه تربیت انسان و تزکیه و تهذیب نفس را توحید می‌دانستند. از این رو آغاز دعوتشان و صدر و ساقه همۀ تعالیم آنان کلمۀ طیّبه «لا اله الّا الله» بوده است. و
انسان تا حقیقت توحید را درک نکند هرگز به کمالات شایسته خود دست نخواهد یافت و به همین دلیل گفته‌اند: سالک باید سیر و سلوک خود را از توحید آغاز کند تا به تدریج با همۀ وجود متوجّه آفریدگار خود شود و باور کند که در هستی چیزی جز خداوند منشأ اثر نیست و همه چیز جز ذات اقدس حق فانی است. در واقع همین توجّه و باور، مبدأ پیدایش همۀ فضایل و پالایش تمام رذایل خواهد بود (سلطان رنانی، 1384).
2. کفر به طاغوت‌ها و ستیز با قدرت‌های استکباری از دیگر ویژگی‌های مؤمنان راستین در آستانه ظهور _ که از ویژگی‌های یک مسلمان واقعی طبق آموزه‌های قرآنی به شمار می‌رود _ کفرورزی به طاغوت‌ها و استکبارستیزی است. اسلام در نظام تربیتی خویش به دنبال پرورش انسان‌هایی است که به هر قدرت طغیان‌گر و ضد خدا کافر باشد و در واقع توحید در عبادت و یکتاگرایی بدون نفی غیرخدا عملی نمی‌گردد. دقّت در آیات ذیل بیان‌گر این حقیقت است که از دیدگاه قرآن، کفر به طاغوت از وظایف و ویژگی‌های مؤمنان به خداست:
«وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»؛ (نحل: 36)
و همانا در هر امتى پيامبرى فرستاديم كه [اعلام كند:‏] خدا را بپرستيد و از [پرستش‏] طاغوت بپرهيزيد.
«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»؛ (بقره: 257)
خداوند، ولىّ و سرپرست كسانى است كه ايمان آورده‏اند. آن‌ها را از ظلمت‌ها به سوى نور بيرون مى‏برد. [اما] كسانى كه كافر شدند، اولياى آن‌ها طاغوت‌ها هستند كه آنان را از نور، به سوى ظلمت‌ها بيرون مى‏برند. آن‌ها اهل آتش‌اند و هميشه در آن خواهند ماند.
بنابراین هر کسی به طاغوت کافر شود و به خدا ایمان آورد، به ریسمان محکمی آویخته است.
«يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَن يَكْفُروا بِهِ»؛ (نساء: 60)
و آنان که ... می‌خواهند حاکمیت را به طاغوت بسپارند، و حال آن‌که به آنان امر شده که بدان کافر باشند.
«وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى» (زمر: ١٧)
آنان که از عبادت طاغوت اجتناب ورزیدند و به سوی خدا تضرع و انابه نمودند، برای آنان مژده است.
ضمناً این آیه روشن ساخته است که معنای اجتناب از طاغوت، رها کردن علم و صنعت کافران و قطع هر گونه ارتباط با غیر هم‌کیشان نیست؛ بلکه تنها پیروی و اطاعت کردن از آن‌ها مورد نهی قرار گرفته است.
این حقیقت در روایاتی نیز که به عنوان نمونه برخی را ذکر می‌کنیم بیان شده است.
از امام صادق در ذیل آیه فوق نقل شده که فرمود:
مَنْ أَطَاعَ جَبَّاراً فَقَدْ عَبَدَهُ‏؛ (مجلسی، 1403: ج23، 362)
هر کس از ستمگری اطاعت کند حقیقتاً او را عبادت کرده است.
و نیز فرمود:
مَنْ أَطَاعَ مَخْلُوقاً فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ فَقَدْ عَبَدَه‏؛ (حر عاملی، بی‌تا: ج18، 91)
هر کس مخلوقی را در آن‌جا که معصیت خالق است اطاعت کند، به حقیقت او را بندگی کرده است.
ستیز با قدرت‌های استکباری و نبرد با بیدادگران و طاغوت‌هایی که خوی و خصلتشان تجاوز، زیاده‌روی، افزون‌خواهی و بهره‌کشی از دیگر انسان‌هاست، ضرورتی عقلی و قرآنی به شمار می‌رود؛ زیرا مطالعه تاریخ بشر و رودررویی پیامبران و مصلحان با این‌گونه افراد به خوبی این واقعیت را آشکار می‌سازد که موانع رشد و تکامل انسان در برخی موارد جز با قدرت و خون‌ریزی از سر راه برداشته نمی‌شود. بنابراین گاهی جنگ، خون‌ریزی و قصاص و قتل تنها راهی است که به صلح و آسایش و امنیت و حفظ جان‌ها و تربیت نفوس رهنمون می‌گردد و راه تربیت درست و زمینه اصلاح اخلاقی را باز می‌کند. اسلام با توجه به همین واقعیت جنگ و ستیز با نااهلان را نه به عنوان هدف و آرمان، بلکه به عنوان راه و وسیله برای تحقق اهداف مقدس خویش پذیرفته است.
در قرآن کریم آمده است:
«وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلهِ»؛ (بقره: ١٩٣)
با آنان نبرد کنید تا دیگر فتنه‌ای نباشد و دین خدا عالم‌گیر شود.
پیامبر اسلام که رحمة للعالمین است و اشاعه مکارم اخلاقی شعار اوست، در پیامی والا و الهی خط مشی مصلحان، عدالت‌خواهان و مؤمنان را چنین ترسیم می‌نماید:
الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي السَّيْفِ وَ تَحْتَ ظِلِّ السَّيْفِ، وَ لَا يُقِيمُ النَّاسَ إِلَّا السَّيْفُ وَ السُّيُوفُ مَقَالِيدُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ؛ (صدوق، بی‌تا: 517؛ حر عاملی، بی‌تا: ج11، 5)
تمام خیر و نیکی در شمشیر و در سایه شمشیر است و مردم را جز شمشیر راست نکند و شمشیرها کلیدهای بهشت و دوزخ‌اند.
بر اساس روایات، تدارک نیروهای لازم و کارآمد و متناسب با عظمت حرکت و اقدام، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. از این‌روست که باید مؤمنان و منتظران در آستانه ظهور از آمادگی کافی برای ستیز با مستکبران برخوردار باشند. در دوران طولانی پیش از ظهور، به همۀ منتظران به‌ویژه هسته‌های اصلی انقلاب مهدی آموزش‌هایی داده شده است تا برای تحمل دشواری‌های بسیار سنگین، در خود آمادگی به وجود آورند و این موضوع را از ذهن‌ها بیرون کنند که انقلاب امام منجی به سادگی پدید می‌آید و با راحتی و بدون درگیری و خو‌ن‌ریزی، همگان به نعمت و آسایش و رفاه می‌رسند. آری، دوران فراوانی نعمت‌ها و رفاه و آسایش و دست‌یابی به همۀ حق‌ها و تصحیح روابط انسانی و هزاران آرمان انسانی دیگر در پیش است؛ اما نه در آغاز کار و روزهای نخستین انقلاب و قیام. درس‌آموزان راستین این تعالیم، مؤمنانی هستند که در دوران ظلمت پیش از ظهور، در خود چنین رسالتی را احساس کرده‌اند و خویشتن را برای انجام آن رسالت بزرگ آماده ساخته‌اند.
در روایتی چنین نقل شده است:
بَشِيرٍ النَّبَّالِ قَالَ: ... قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ: إِنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّ الْمَهْدِيَّ لَوْ قَامَ لَاسْتَقَامَتْ لَهُ الْأُمُورُ عَفْواً، وَ لَا يُهَرِيقُ مِحْجَمَةَ دَمٍ فَقَالَ: كَلَّا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوِ اسْتَقَامَتْ لِأَحَدٍ عَفْواً لَاسْتَقَامَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ حِينَ أُدْمِيَتْ رَبَاعِيَتُهُ، وَ شُجَّ فِي وَجْهِهِ، كَلَّا، وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ حَتَّى نَمْسَحَ نَحْنُ وَ أَنْتُمُ الْعَرَقَ وَ الْعَلَقَ، ثُمَّ مَسَحَ جَبْهَتَهُ؛‏ (نعمانی، 1397: 284؛ مجلسی، 1403: 52، 358)
بشیر نَبّال می‌گوید: به خدمت امام باقر عرض کردم: مردم می‌گویند: مهدی که قیام کند، کارها خودبه‌خود درست می‌شود و به اندازۀ یک حجامت، خون نمی‌ریزد. فرمود: هرگز چنین نیست؛ به خدای جان‌آفرین سوگند، اگر قرار بود کار برای کسی خود به خود درست شود، برای پیامبر درست می‌شد، با این‌که دندانش شکست و صورتش شکافت. هرگز چنین نیست که کار خودبه‌خود درست شود. به خدای جان‌آفرین سوگند، کار درست نخواهد شد تا این‌که ما و شما در عرق و خون غرق شویم. آن‌گاه دست بر پیشانی خود کشید.
3. عدالت‌مداری و عدالت‌گستری
بنابر بسیاری از روایات، گسترش عدالت در سراسر گیتی و مبارزه با ظلم، ستم و بی عدالتی در رأس آرمان‌های امام مهدی قرار دارد و از هدف‌های اساسی آن تحول عظیم جهانی اقامه قسط و عدل است (برای دیدن نمونه این احادیث، نک: صدوق، 1405؛ صافی گلپایگانی، 1419).
مؤمنان که انتظار موعود را می‌کشند و زمینه آن حرکت بزرگ را تدارک می‌بینند، باید بکوشند در این راه، گسترش عدالت سرلوحه کارهای آنان باشد. از این‌جاست که می‌گوییم: از جمله ویژگی‌های جامعه ایده‌آل در آستانه ظهور، عدالت‌محوری و عدالت‌گستری است.
اسلام اصل عدالت را سنّت و قانونی عمومی حاکم بر کائنات و بر کل جامعه بشری که موجب قوام و برپایی همه نظام هستی است معرفی کرده است. بنابراین عدالت از مفاهیم والا و مقدس در آموزه‌های دینی است و به سبب نقش کلیدی‌اش یکی از اهداف فرستادن پیامبران، اقامه عدل به شمار آمده است. در احادیث، قرآن کریم به کتاب عدل و ناطق به عدالت توصیف شده است:
هو (القرآن) النّاطق بسنّة العدل. (انصاری قمی، 1425: 716، ح42 حرف الهاء)
آن‌گونه که از روایات استفاده می‌شود، زنده ماندن احکام الهی و عملی شدن حدود و مقررات خداوند تنها در سایه اجرای عدالت حاصل می‌شود:
الْعَدْلُ حَيَاةُ الْأَحْكَامِ. (حکیمی و برادران، 1376: ج6، 406)
و اجرای عدالت، سبب زنده بودن احکام دین و موجب عمل و اجرای به آن است.
این حقیقت _ که عامل اصلی حیات و زندگی انسان اصل عدل است و حیات بی‌عدالت نوعی مرگ و نابودی است _ در روایاتی چند که نمونه‌ای از آن ارائه می‌شود، به روشنی گوشزد شده است:
عن الکاظم: فی قول الله عزّ و جلّ: يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا (حدید: 17) لیس یُحییها بالقطر، و لکی یبعث الله _ عزّوجلّ _ رجالاً فیُحیون العدلَ فتُحیا الارض لاحیاء العدلِ و لاقامة الحدّ فیها انفعُ فی الارضِ من القطر اربعین صباحاً. (موسوی اصفهانی، 1363: ج1، 81 به نقل از: حکیمی و برادران، 1376: 35)
امام کاظم در تفسیر این فرموده خداوند کریم: «[خداوند] زمین را پس از مردن زنده می‌کند» فرمود: این زنده کردن به این نیست که با باران زمین را زنده کند، بلکه خداوند مردانی را برمی‌انگیزد تا اصول عدالت را زنده کنند. پس زمین در پرتو عدل زنده می‌شود. بی‌تردید اجرای حد خدا در زمین مفیدتر از چهل روز بارندگی است.
خلاصه سخن این‌که اگر عدالت در جامعه حضور نداشته باشد و آثار آن در جامعه و شئون حیاتی، اقتصادی و معیشتی افراد و خانواده دیده نشود و در سیاست، مدیریت، قانون‌گذاری و قضاوت، برنامه‌ریزی و اجرا و در برخوردها و برخورداری‌ها ملاک نباشد و در مسکن، بهداشت، تحصیل، کار، سفر و... اصل عدالت اجرا نشود و امکانات در این زمینه‌ها میان عموم تقسیم نگردد، چنین جامعه‌ای به یقین اسلامی و از نظر اخلاقی مطلوب نیست و به طور کلی باید گفت عدالت از ارکان تشریع اخلاق اجتماعی و یکی از صفات فضیلت در این نوع اخلاق است و از جمله ویژگی‌های جامعه زمینه‌ساز نیز پای‌بندی به این اصل به شمار می‌آید.
برخی مفسران عدالت در اجتماع را عامل دفع و زوال انحرافات اخلاقی می‌دانند و معتقدند سرچشمه فساد اخلاقی سه قوه شهوانی، غضبی و نیروی وهمی شیطانی است که عدالت می‌تواند این قوا را تعدیل نماید و باعث تخلف افراد جامعه به اخلاق الهی و کمالات معنوی گردد (رازی، 1405: ج20، 104-105).
4. تکریم مؤمنان و حفظ عزت و احترام آنان همراه با خیرخواهی و بی تفاوت نبودن نسبت به حالات مادی و معنوی انسان‌ها انسان‌های مؤمن و معتقد به ظهور حضرت حجت از آن‌جا که در انتظار دولت حق امام خویش‌اند، باید به دنبال آماده کردن بستری مناسب برای ظهور باشند. این افراد چون پیوندی عمیق و ناگسستنی با اهداف و آرمان‌های امام موعود دارند، باید تمام تلاش خویش را صرف حرکت به سوی آن اهداف کنند و اساساً باید جهت‌گیری‌ها، گرایش‌ها، کوشش‌ها و تلاششان همسو با آن حضرت باشد. از آن‌جا که امام موعود یاور و حامی واقعی مؤمنان و دشمن سرسخت شکستن عزت و کرامت انسانی آنان است، جامعه منتظر ظهور و انسان‌های معتقد به موعود نیز باید در زمینه خواسته‌ها و هدف‌های امامشان عمل کنند و در جهت تکریم مؤمنان و حفظ عزّت و احترام ایشان برخیزند.
در آموزه‌های ائمه موارد بسیاری که تشویق به اقدام برای رفع نیاز انسان‌های مؤمن و حفظ کرامت آنان دارد به چشم می‌خورد. هر اقدامی که باعث خشنودی مؤمن شود و هر قدمی که در راه برطرف کردن مشکلی از مشکلات جامعه مؤمنان برداشته شود، مورد احترام و تمجید قرار گرفته است.
در برخی احادیث، رحمت الهی به عنوان نیاز مؤمن برشمرده شده است و اگر انسان بتواند این نیاز را برآورد، با ولایت امامان ارتباط یافته است و ولایت ایشان به ولایت امامان و ولایت الهی پیوند می‌یابد. به عنوان نمونه، امام کاظم می‌فرماید:
مَنْ أَتَاهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فِي حَاجَةٍ فَإِنَّمَا هِيَ رَحْمَةٌ مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَاقَهَا إِلَيْهِ فَإِنْ قَبِلَ ذَلِكَ فَقَدْ وَصَلَهُ بِوَلَايَتِنَا وَ هُوَ مَوْصُولٌ بِوَلَايَةِ اللَّهِ؛ (کلینی، 1363: ج2، 196)
هر کس برادر مؤمنش حاجتی را به او عرض کند، بی‌گمان این رحمت الهی است که به او روی آورده است. اگر آن را پذیرفت و برای برآوردن نیاز او اقدام کرد، خود را به ولایت ما پیوند زده است و این پیوند به ولایت خدا متصل است.
شاید یکی از معانی برخی از احادیث درباره انتظار فرج که گفته‌اند: «انْتِظَارَ الْفَرَجِ مِنَ
الْفَرَجِ (مجلسی، 1403: ج52، 130)؛ انتظار فرج از فرج است» همین معنا باشد که اگر جامعه منتظر انتظاری راستین و صادقانه داشته باشد، دست‌کم در حوزه خود، مشکلات و نابسامانی‌های مردمی را برطرف می‌کند و خواسته‌ها و آرمان‌های امام موعود را در محیط خویش تحقق می‌بخشد؛ چون جامعه منتظر احساس‌های مردمی و غمگسارانه امام خویش را می‌داند، باور دارد و به خواسته‌های او معتقد است. با چنین اعتقادی از هم‌اکنون به این خواسته‌ها و هدف‌ها ارج می‌نهد و در چارچوب توان و قدرت خویش برای تحقق بخشیدن به آن‌ها می‌کوشد و از این رهگذر رضای خاطر امام خود را به دست می‌آورد. بنابراین انتظار راستین فرج، خود فرج و گشایشی در کار جامعه منتظران است (حکیمی و برادران، 1376: 307).
خلاصه کلام در این باب این‌که از دیدگاه اسلام، ذات اقدس باری‌تعالی خیرخواه و فیاض مطلق است و به سبب همین خیرخواهی است که برای بشر راهنمایانی را فرستاده، راه خیر و شر را روشن نموده و خوبی‌ها را حلال و بدی‌ها را ممنوع کرده است. فرستادگان خدا و پیامبران و ائمه نیز خیرخواهان بشر بوده‌اند و برای همه انسان‌ها به‌ویژه مؤمنان خیرخواهی کرده‌اند و پیروان راستین اسلام و مؤمنان منتظر ظهور که باید بستر و زمینه‌ساز ظهور موعود باشند نیز وظیفه‌مند خیرخواهی دیگران‌اند و این وظیفه مهم بر آنان واجب و ترک آن حرام شمرده شده است. در آیات و احادیث بر این مطلب تأکید بسیاری شده است؛ برای مثال قرآن کریم می‌فرماید:
«قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً»؛ (بقره: 83)
با مردم با خوش‌زبانى سخن گوييد.
امام صادق فرموده است:
عَلَيْكُمْ بِالنُّصْحِ لِلهِ فِي خَلْقِهِ فَلَنْ تَلْقَاهُ بِعَمَلٍ أَفْضَلَ مِنْهُ؛‏ (حر عاملی، بی‌تا: ج11، 595)
بر شماست که برای خدا، در میان خلق خدا خیرخواهی کنید و هرگز به عملی بهتر از آن خدا را ملاقات نمی‌کنید.
از رسول گرامی اسلام چنین روایت شده است:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: الدِّينُ نَصِيحَةٌ، قِيلَ: لِمَنْ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: لِلهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَئِمَّةِ الدِّينِ وَ لِجَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينِ؛ (همو)
رسول خدا فرمود: کل دین خیرخواهی است. گفته شد: برای چه کسی ای رسول خدا؟ فرمود: برای خدا و رسول او و امامان دین و جامعه مسلمین.
در حرمت ترک خیرخواهی نیز از رسول خدا نقل شده است که فرمود:
مَنْ سَعَى فِي حَاجَةٍ لِأَخِيهِ فَلَمْ يَنْصَحْهُ فَقَدْ خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ؛‏ (همو: 596)
کسی که درباره کار برادری تلاش کند و خیرخواهی نکند، در حقیقت به خدا و رسول او خیانت کرده است.
بنابراین، مسلمان حقیقی و راستین و کسی که خود را منتظر ظهور مصلح موعود می‌داند در مرحله نخست باید خیرگرا و جمال‌گرا _ یعنی علاقه‌مند به زیبایی‌ها و خوبی‌ها_ و در مرحله بعد باید مدافع خوبی‌ها و معترض به بدی‌ها و منکرها باشد و این خیرخواهی اساس بسیاری از دستورات اسلام، از جمله لزوم امر به معروف و نهی از منکر، وجوب دفاع از جان و مال و ناموس مسلمان، لزوم تعاون بر خیر و نیکویی و... است.
5. ایثار و تعاون
از جمله ویژگی‌های اساسی جامعه مطلوب اخلاقی _ که باید زمینه‌ساز ظهور باشد _ نهادینه شدن ایثار و تعاون در این جامعه است.
ایثار یعنی از خودگذشتگی و دیگری را بر خود ترجیح دادن و این از بالاترین مراتب برادری است که برادر مسلمان خود را بر خویشتن مقدّم داریم و حتّی مصالح خود را برای او نادیده گیریم. خداوند که در قرآن از شرح حال مؤمنان صدر اسلام سخن می‌گوید به مسئله ایثار آن‌ها اشاره کرده و می‌فرماید:
«وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوْا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى‏ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛ (حشر: 9)
و براى كسانى است كه در اين سرا (سرزمين مدينه) و در سراى ايمان پيش از مهاجران مسكن گزيدند و كسانى را كه به سوی‌شان هجرت كنند دوست مى‏دارند، و در دل خود نيازى به آن‌چه به مهاجران داده شده احساس نمى‏كنند و آن‌ها را بر خود مقدّم مى‏دارند، هرچند خود بسيار نيازمند باشند؛ كسانى كه از بخل و حرص نفس خويش باز داشته شده‏اند رستگاران‌اند.
ایثار، دوام و بقای جامعه را تضمین می‌کند؛ به‌ویژه در عصری که مبارزه علیه فساد اخلاقی و ناهنجاری‌های اجتماعی، افراد جامعه را به سوی مرگ می‌کشاند.
علّامه طباطبایی، ترغیب به ایثار و توجّه به آن را در ثبات و پایداری جامعه اخلاقی مطلوب، لازم و ضروری دانسته و می‌نویسد:
خداوند به سبب صدق و وفای مؤمنان به رعایت ایثار و از خودگذشتگی در راه جهاد
با کفّار، ایشان را اجری پایدار و پاداشی ماندگار عطا می‌دهد؛ زیرا ایثار ایشان باعث غلبه
بر هوای نفس می‌گردد. در نتیجه به آمرزش حقیقی الهی دست می‌یابند و به سوی پروردگار خود، با پاکی و تنبّه درونی بازمی‌گردند؛ «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً». (طباطبایی، 1377: ج16، 433-434)
ایثار، سبب رستگاری آدمی در دنیا و عقبیٰ می‌گردد و نفس او را از آن‌چه در اخلاق، سوء و شرّ نامیده می‌شود، دور می‌کند. از جنبه‌های مهمّ ایثار، ترحّم نمودن به ضعیفان و تنگدستان، جهاد در راه خداوند با دشمنان دین و میهن، و پیشی گرفتن از دیگران برای شرکت در این مسیر است (نک: همو: 435-436 و نیز ذیل آیات طه: 27 و نساء: 135).
تعاون نیز بدین مفهوم است که مؤمنان دست به دست هم داده، هماهنگ و همدل کارها را انجام دهند و مشکلات یکدیگر را حل کنند. برنامه‌ریزی‌های افراد باید مدبّرانه و برای رسیدن به هدف واحدی که خیر است باشد. تعاون، یک اصل کلّی اسلامی است که سراسر مسائل اجتماعی، حقوقی، اخلاقی و سیاسی را دربر می‌گیرد و طبق این اصل همه مؤمنان و مسلمانان موظّف‌اند در کارهای نیک با هم همکاری داشته باشند و از همیاری در اهداف باطل و اعمال نادرست و ظلم و ستم بپرهیزند و این قانون اسلامی درست ضد قانون جاهلی است که می‌گفتند: «اُنصُر اخاکَ ظالماً او مظلوماً». در قرآن کریم آمده است:
«وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى‏ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ»؛ (مائده: 2)
و [همواره] در راه نيكى و پرهيزگارى با هم تعاون كنيد و [هرگز] در راه گناه و تعدّى همكارى ننماييد.
گفتنی است این‌که «برّ» و «تقوا» هر دو در آیه فوق با هم ذکر شده‌اند، یکی جنبه اثباتی دارد و به اعمال مفید اشاره می‌کند و دیگری جنبه منفی داشته و به جلوگیری از اعمال خلاف اشاره دارد. به این ترتیب، تعاون و همکاری باید هم در دعوت به نیکی‌ها و خدمت‌‌رسانی و هم در مبارزه با بدی‌ها انجام گیرد.
علّامه طباطبایی ضمن برگرداندن معنای تعاون بر «برّ و تقوا» به اجتماع بر ایمان و عمل صالح نوشته است:
تعاون و همکاری باید بر اساس پرهیزگاری از خداوند باشد و این صلاح و تقوای اجتماعی است که در مقابل آن، همکاری بر اثم _ یعنی عمل بد _ است که باعث عقب‌افتادگی در کارهای یک زندگی سعادتمند می‌گردد و خداوند تعاون بر عدوان و انجام این امور را نهی نموده است؛ زیرا باعث تعدّی به حقوق حقّه مردم و سلب امان از نفوس و اعراض و اموالشان می‌شود. (طباطبایی، 1377: ج6، 251)
وی در تفسیر آیه 200 سوره آل عمران نیز در بیان اهمّیّت تعاون، نکات ذیل را متذکّر
شده است:
1. در ظرف اجتماع و همکاری‌های اجتماعی است که قدرت‌های فردی به یکدیگر پیوند خورده و نیروی عظیمی به وجود می‌آورد و انسان در همه حالات و آنات لازم است قدرت‌های معنوی خود را روی هم ریخته و همۀ شئون حیاتی خویش را در پرتو یک تعاون و همکاری اجتماعی به سامان برساند.
2. از آن‌جا که همکاری‌های اجتماعی به منظور نیل به سعادت واقعی دنیا و آخرت است، پس از کلمه «رابطوا» در آیه، بلافاصله جملۀ وَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ آورده شده تا نشان دهد یک سعادت کامل و حقیقی، جز در پرتو تعاون اجتماعی میسّر نیست.
3. امر به بنیان نهادن اجتماع و تعاون اسلامی بر اساس اتّحاد و یگانگی، موجب حفظ منابع مادی و معنوی و دفاع از حریم اجتماع انسانی می‌شود (نک: همو: ج7، 154-158).
کوتاه‌سخن در این‌باره این‌که مؤمنان منتظر موعود _ که باید زمینه‌ساز ظهور باشند و جامعه ایمانی خویش را آماده پذیرش آن قیام عظیم کنند _ باید مردمی ایثارگر و اهل تعاون و همکاری با یکدیگر باشند و اگر همدلی و تعاون و ایثار در میان آنان نهادینه نشود و هر کدام تنها به دنبال مصالح و منافع شخصی خویش باشند، قطعاً شایستگی زمینه‌سازی برای ظهور را نیز نخواهند داشت.
6. وفای به عهد و امانت‌داری
از بدیهی‌ترین ارزش‌ها در حوزه اخلاق اجتماعی و ثبات جامعه مطلوب و آرمانی اسلام _ که باید منتظران واقعی و زمینه‌سازان ظهور موعود در پای‌بندی به آن استوار بوده و گوی سبقت را از دیگران در این زمینه بربایند تا شایسته زمینه‌سازی برای قیام موعود را پیدا کنند _ وفای به عهد و امانت‌داری است.
اهمیت این امر تا بدان اندازه است که از بزرگ‌ترین واجبات و تکالیفی به شمار می‌آید که خداوند بر مکلفان مقرر فرموده و تخلف از آن را درباره هیچ‌کس _ حتی کافر و منافق و مشرک _ جایز ندانسته است. در حدیثی از امام صادق آمده است که فرمود:
ثَلَاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَحَدٍ فِيهِنَّ رُخْصَةً: أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ؛ (کلینی، 1363: ج2، 162)
سه چیز است که خداوند به هیچ‌کس اجازه مخالفت با آن را نداده است: ادای امانت درباره هر کس، خواه نیکوکار باشد یا بدکار؛ و وفای به عهد دربارۀ هرکس، خواه نیکوکار باشد یا بدکار؛ و نیکی به پدر و مادر، خواه نیکوکار باشد یا بدکار.
وفای به عهد، ضامن نظم و ثبات و بقای حیات اجتماعی انسان‌ها تلقّی می‌شود که اگر به آن عمل نشود، قطعاً زندگی اجتماعی از هم گسیخته و مختل خواهد شد. از این‌رو در منابع اسلامی اعم از قرآن و روایات، تأکید بسیاری بر مراعات وفای به عهد، به عنوان یک ارزش پایدار جامعه مطلوب اخلاقی شده است. برای مثال، خداوند در قرآن کریم، یکی از صفات برجسته حضرت اسماعیل را «صادق الوعد» بودن او دانسته و می‌فرماید:
إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولاً نَّبِيّاً. (مریم: 54)
در روایتی نیز ذیل این آیه آمده است:
این‌که خداوند اسماعیل را «صادق الوعد» شمرده، به این دلیل است که او به قدری در وفای به وعده‌اش اصرار داشت که وقتی با کسی در محلّی وعده‌ای گذارده بود و او نیامد، تا یک سال در انتظار او بود! هنگامی که پس از این مدّت آمد، اسماعیل گفت: من همواره در انتظار تو بودم. (نک: مکارم شیرازی و همکاران، 1376: ج13، 95)
وفای به عهد، سرمایه دیگران را به سوی انسان سرازیر می‌کند و حتّی زندگی او را در جهات مادی رونق می‌بخشد. به همین دلیل همۀ دولت‌های جهان برای این‌که بتوانند از رونق اقتصادی خوبی برخوردار گردند، می‌کوشند به پیمان‌های خود پای‌بند باشند، وگرنه منزوی خواهند شد. افزون بر این، «اصل عدالت» _ که از بدیهی‌ترین اصول و پایه‌های اخلاق اجتماعی است _ بدون وفای به عهد و پیمان در جوامع انسانی پیاده نمی‌شود و پیمان‌شکنان در صف ظالمان و جبّاران‌اند و هر انسانی با فطرت خدادادی خویش چنین افرادی را ملامت و تحقیر می‌کند و این حاکی از لزوم وفای به عهد یک امر فطری است.
عهد شامل تمامی وعده‌های انسان و قول‌هایی که به اشخاص می‌دهد و نیز هر
عقد و معامله و معاشرت و امثال آن می‌شود (نک: طباطبایی، 1377: ج2، 415-416 و ج9، 243-247).
علّامه طباطبایی وفای به عهد را لازمه ثبات و پایداری جامعه اخلاقی ایده‌آل می‌داند و در این‌باره چنین می‌گوید:
دستیابی به کرامت الهی مشروط به وفا کردن به عهد و میثاق با خداوند و بندگان اوست و رعایت این فضیلت اخلاقی، منوط به تقوای در دین است. اگر این شرایط تمام شد، در آن صورت محبّت و ولایت الهی برای انسان حاصل می‌گردد و نصرت خداوندی و زندگانی سعادتمند _ که موجب ترفیع درجات اخروی است _ نصیب او می‌شود. این‌جاست که می‌توان گفت جامعه مطلوب اخلاقی مستلزم رعایت عهدها و وفای به پیمان‌هاست؛ زیرا موجب مراعات حقوق دیگران توسّط آدمی شده و هیچ‌گاه منافع موقّت و زخارف ناچیز دنیوی جای آن را نمی‌گیرد و این دسته انسان‌ها هستند که خداوند درباره آن‌ها فرموده: «بَلَى‏ مَنْ أَوْفَى‏ بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى‏ فَإِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ»(همو: ج6، 124-132)
همچنین کسانی که ناقض عهدها و پیمان‌های خود با خداوند و دیگران هستند:
1. برای آنان در آخرت نصیب و بهره‌ای نیست؛ زیرا با اختیار خود بهرۀ دنیوی را بر بهرۀ اخروی برگزیده‌اند.
2. خداوند متعال در روز قیامت نه با آنان سخن می‌گوید و نه به سویشان نظر می‌افکند.
3. خدای متعال آنان را تزکیه نمی‌کند و برای‌شان عذابی دردناک است.
4. آنان با حضورشان در اجتماع، جامعه مطلوب اخلاقی را به جامعه‌ای غیرمطلوب مبدّل ساخته و در ترویج ضد ارزش‌ها اصرار می‌ورزند؛ زیرا با نقض عهدها، هم عدالت فردی و هم عدالت اجتماعی را زیر پا می‌گذارند و هم باعث گمراهی دیگران از راه حق می‌شوند (نک: همو: 125-127).
امانت‌داری و ادای امانت
از جمله مصادیق روشن عهد _ که مورد تأکید قرار گرفته و در برخی از آیات، در کنار عهد و وفای به عهد ذکر شده _ امانت‌داری و ادای امانت است. توجّه به این ویژگی و عمل به آن از نیازهای اجتماعی بشر به شمار می‌رود؛ زیرا در استوار‌سازی پیوندهای جامعه نقشی به سزا دارد و در حقیقت، استواری پیوندها در جوامع بشری وامدار امانت‌داری و ادای امانت است. اگر در جامعه امانت‌ها مراعات شوند، اعتماد دوسویه رو به فزونی می‌نهد و روابط انسان‌ها نیکو و مستحکم می‌گردد و اگر روحیۀ امانت‌داری تضعیف گردد و این خصلت پسندیده اخلاقی کم‌رنگ شود، اعتماد لازم از میان می‌رود و حالت مرگبار تشویش و نگرانی بر فضای زندگی مردم سایه می‌افکند و سرانجام، شیرازۀ مطلوب جامعۀ اخلاقی و زندگی اجتماعی از هم می‌پاشد. در اشاره به اهمّیّت این خصلت بایسته اخلاقی و معنوی، امام علی آن را در مرتبه بالایی از مراتب ایمان می‌داند:
أَفْضَلُ الْإِيمَانِ الْأَمَانَةُ. (خوانساری، 1366: ج4، 534)
در بزرگی آن نیز همین بس که در اسلام، میزان سنجش دین‌داری معرّفی شده است. پیامبر می‌فرماید:
لَا تَنْظُرُوا إِلَى كَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ ... وَ لَكِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ؛ (صدوق، 1373: ج1، 56 و 197)
به زیادی نماز و روزه آن‌ها ننگرید... بلکه به راست‌گویی و امانت‌داری‌شان نگاه کنید.
امام صادق نیز امانت‌داری را بزرگ‌ترین هدف از بعثت انبیا دانسته و فرموده است:
إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ؛ (مجلسی، 1403: ج72، 116)
خدا هرگز پيامبرى نفرستاد، جز براى تبليغ راست‌گویى و اداى امانت.
بر همین اساس است که قرآن کریم از واگذاری مأموریت‌های ویژه به افراد امین خبر
داده است؛ «اعطای رسالت به پیامبران» (شعراء: 107، 125، 143، 162، 178)، «مأموریت ابلاغ وحی به فرشتۀ امین»(شعراء: 93 - 94) و «واگذاری خزانه‌داری مصر بزرگ به یوسف» (یوسف: 55).
در قرآن کریم، هر جا سخن از امانت و حفظ و ادای آن است، کلمۀ جمع «امانات» به کار رفته و چنین معنا می‌دهد که امانت منحصر به امین بودن در حفظ اموال نیست، بلکه همۀ مسئولیت و مصادیق مشابه را دربر می‌گیرد‌ که باید در حفظ و ادای آن‌ها از گزند افراط و تفریط کوشید و این سخن برگرفته از حدیث امام علی است که فرمود:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُحِبُّ الْمُحْتَرِفَ الْأَمِينَ؛ (صدوق، 1394: ج3، ح3580)
خداوند متعال، هر پیشه‌ور امین را دوست می‌دارد.
دلیل اهمیت امانت‌داری این است که:
1. رعایت امانت در همۀ شئون _ اعم از خون، مال، آبرو و دیگر حقوق (مانند وقت و عمر) _ وارد و مطرح است.
2. در ایجاد دوستی و علاقه‌های انسانی در جامعه مطلوب اخلاقی نقشی بسیار
شایسته دارد.
3. همواره انسان‌ها را از رحمت و آسایش حقیقی، معنوی و الهی، بهره‌مند و متمتّع می‌سازد. (جوادی آملی، بی‌تا: 204-205)
مورد سوم برگرفته از حدیث امام کاظماست که می‌فرماید:
إِنَّ أَهْلَ الْأَرْضِ لَمَرْحُومُونَ مَا تَحَابُّوا وَ أَدَّوُا الْأَمَانَةَ وَ عَمِلُوا الْحَق‏. (فیض کاشانی، 1406: ج3، 83)
همچنین حضرت علی در یکی از سفارشات خویش به کمیل بن زیاد، درباره اهمیت حفظ و ادای امانت فرموده است:
يَا كُمَيْلُ! افْهَمْ وَ اعْلَمْ، أَنَّا لَا نُرَخِّصُ فِي تَرْكِ أَدَاءِ الْأَمَانَاتِ لِأَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ، فَمَنْ رَوَى عَنِّي فِي ذَلِكَ رُخْصَةً فَقَدْ أَبْطَلَ وَ أَثِمَ وَ جَزَاؤُهُ النَّارُ بِمَا كَذَّبَ، أَقْسَمْتُ لَقَدْ سَمِـعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ لِي قَبْلَ وَفَاتِهِ بِسَاعَةٍ مِرَاراً ثَلَاثاً: يَا أَبَا الْحَسَنِ! أَدِّ الْأَمَانَةَ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ فِيمَا قَلَّ وَ جَلَّ حَتَّى فِي الْخَيْطِ وَ الْمِخْيَطِ؛ (نوری، 1408: ج2، 505)
ای کمیل، بدان و آگاه باش، ما به هیچ کس اجاره نمی‌دهیم که در ادای امانت کوتاهی کند و اگر کسی چنین اجازه‌ای را از قول من نقل کرد، سخنی به باطل گفته و به سبب دروغش به آتش غضب الهی گرفتار خواهد شد. من قسم یاد می‌کنم که پیامبر خدا ساعتی قبل از وفاتش سه‌بار به من فرمود: امانت‌ها را به صاحبانش برگردان؛ چه آن‌ها نیکوکار باشند و چه بدکار؛ چه امانت بزرگ باشد و چه کوچک. حتّی در یک سوزن و نخ با همۀ بی ارزشی آن، مراعات کن.
به طور کلّی باید گفت حفظ و ادای امانات، دارای آثار و فواید مطلوب فردی و اجتماعی برای گسترش اخلاق حسنه و بایسته در جامعه مطلوب اخلاقی است؛ از جملۀ آن‌ها می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. تقویت ایمان و گسترش دین‌باوری: امام علی در این‌باره فرمود:
مَنْ عَمِلَ بِالْأَمَانَةِ فَقَدْ أَكْمَلَ الدِّيَانَةَ؛ (خوانساری، 1366: ج5، 448)
کسی که امانت را پاس دارد، دین داری را کامل کرده است.
2. عزّت اجتماعی: همان‌گونه که ادب، علم، صداقت یا هر خصلت نیک دیگری زمینه‌ساز عزّت اجتماعی انسان است، حفظ و ادای امانت نیز سبب عزت‌مندی انسان در اجتماع می‌شود (همو: ج2، 130).
3. تأمین امنیّت: لقمان فرموده است:
يَا بُنَيَّ! أَدِّ الْأَمَانَةَ تَسْلَمْ لَكَ دُنْيَاكَ؛ (مجلسی، 1403: ج74، 176 و ج75، 117)
پسرم، امانت را پاس دار تا دنیای تو سالم و امن بماند.
4. شکوفایی اقتصادی: گسترش امانت‌داری در جامعه، افزون بر ابعاد معنوی، اخلاقی و اجتماعی آن، در شکوفایی اقتصادی نیز تأثیر فراوان دارد و این بدان سبب است که انسان‌های امین از اعتماد و اعتبار بالایی در میان مردم برخوردارند و هر کس چنین باشد از هیچ‌گونه داد و ستد و مشارکت‌های اقتصادی با وی دریغ نخواهد شد و در حقیقت او شریک مال مردم خواهد بود؛ زیرا امام صادق فرموده است:
عَلَيْكَ بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ تَشْرَكُ النَّاسَ فِي أَمْوَالِهِم‏؛ (حرّ عاملی، بی‌تا: ج13، 219)
بر شما باد صداقت در گفتار و پاس داشتن امانت که در این صورت، شریک مال
مردم می‌شوید.
در مقابل، خیانت در امانت‌ها، پیامدهای نامطلوبی همچون سستی در دین، بی‌اعتمادی، خواری، تلخ‌کامی، تنگدستی و... را بر اخلاق اجتماعی انسان‌ها و جامعه اخلاقی آنان خواهد داشت (برای تفصیل بیشتر، نک: سلطانی رنانی، 1384).
7. صبر و پایداری
از جمله ویژگی‌های اساسی و لازم برای جامعه مطلوب زمینه‌ساز ظهور _ که در آیات و احادیث بسیاری مورد تأکید قرار گرفته _ صبر و پایداری در قلوب افراد این جامعه در برخورد با مشکلات و سختی‌هاست؛ جامعه‌ای که افراد آن در برابر ناملایمات صبور نباشند، دچار ناامیدی گشته و سستی و رخوت دامن‌گیر آنان می‌شود و در نتیجه در اجرای برنامه‌ها برای رسیدن به اهداف خویش با شکست مواجه می‌گردند. راز کامیابی و موفقیت افراد در امور زندگانی، صبر و شکیبایی آنان در برخورد با سختی‌ها و مشکلات است. منتظر موعود و کسی که انتظار تحقق آرمان‌های والای الهی را می‌کشد باید تا زمان فرا رسیدن لحظه قیام و شکوفا شدن آرزوها و شکل گرفتن آرمانش صبر و شکیبایی پیشه کند و تاب و توان از دست ندهد و هر ناملایم و سختی را در این راه با بردباری بپذیرد. در احادیث رسیده از معصومان از صبر و انتظار با هم سخن گفته شده است.
امام صادق می‌فرماید:
مِنْ دِينِ الْأَئِمَّةِ الْوَرَعُ وَ ... انْتِظَارُ الْفَرَجِ بِالصَّبْرِ؛ (مجلسی، 1403: ج52، 122)
از دین امامان، پارسایی و... انتظار فرج با صبر و شکیبایی است.
امام رضا فرموده است:
مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ؛ (همو: 129)
چه نیکوست شکیبایی و صبر و انتظار فرج!
به دلیل اهمیت صبر و نقش سازنده آن در ساختن افراد و جامعه مطلوب و آرمانی، در آیات و احادیث بسیاری به لزوم صبر و فواید آن توجه شده است.
علامه طباطبایی درباره جایگاه و اهمیت ویژه صبر می‌نویسد:
امرهای خداوند به صبر عموماً مطلق آمده است و لذا شامل صبر در اطاعت خدا و صبر بر مصیبت و صبر در برابر شداید و سختی‌ها می‌گردد. (طباطبایی، 1377: ج7، 154)
صبر قوی‌ترین یاور در شداید و محکم‌ترین رکنی است که در برابر تلوّن در عزم و سرعت تحوّل در اراده مورد توجه می‌باشد و همین صبر است که به انسان فرصت می‌دهد که صحیح فکر نموده و رأی مطمئن و صددرصد اتخاذ کند و قطعاً خداوند با مردم صابر است. (همو: ج17، 151)
همچنین جامعه و مردم معتقد به اسلام و دین‌باوران راستین و معتقدان به درستی ‌وعده‌های قرآن و پیامبر و امامان، باید از رخنۀ وسوسه‌های شیطانی در دل خود مانع گردند و در دوران تباهی‌ها، دشواری‌ها، حوادث ناگوار، شکست‌های پیاپی، رنگ‌باختگی ادّعاها، نافرجامی تلاش‌ها و کوشش‌ها، به نتیجه نرسیدن قیام‌ها و منحرف شدن انقلاب‌ها‌، باید در دل و درون استوار باشند و هیچ‌گونه تزلزل و ناامیدی به خویش راه ندهند، شکیبا باشند و بدانند که هر گونه یأس در هر شرایطی پدیده‌ای شیطانی است.
امام صادق می‌فرماید:
... فَلَا يَسْتَفِزَّنَّكَ الشَّيْطَانُ، فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ، وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ. أَ لَا تَعْلَمُ أَنَّ مَنِ انْتَظَرَ أَمْرَنَا وَ صَبَرَ عَلَى مَا يَرَى مِنَ الْأَذَى وَ الْخَوْفِ، هُوَ غَداً فِي زُمْرَتِنَا؛ (کلینی، 1363: ج8، 37؛ موسوی اصفهانی، 1363: ج2، 290)
... شیطان تو را تحریک نکند؛ زیرا که عزّت از آن خدا و پیامبر و مؤمنان است، اما منافقان نمی‌دانند. آیا نمی‌دانی کسی که منتظر امر ما (حاکمیّت و اجتماع آرمانی ما) باشد و بر بیم‌ها و آزارهایی که می‌بیند شکیبایی ورزد، در روز واپسین در کنار ما خواهد بود؟
تلاش‌های ناکام و کوشش‌ها و جوش و خروش‌های فراوانی که به هدف نرسیده
است، ممکن است کسانی را دچار یأس و شکست کند و شکیب از ایشان بستاند و از کارایی دین خدا و رهبری الهی و آیندۀ آن ناامید سازد. این یأس از منطق دین و آیین خود به دور است. باید از نفوذ چنین اندیشه‌هایی در ذهن افراد و جامعه پیش‌گیری کرد و با تکیه به خدا و ایمان به حتمیت وعده‌های الهی و اعتقاد به اصالت راه پیامبران و حقانیت تعالیم امامان معصوم پایداری را زنده نگاه داشت، صبر پیشه کرد، امیدها را به یأس بدل نساخت و پیروزی دین خدا و عزت حتمی مؤمنان و تحقق جامعۀ عدالت بنیاد مهدوی را وعده‌ای تخلف‌ناپذیر دانست.
امام صادق در وصیت به محمد بن نعمان فرمود:
يَا ابْنَ النُّعْمَانِ! لَا يَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى يَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ سُنَنٍ: سُنَّةٌ مِنَ اللَّهِ، وَ سُنَّةٌ مِنْ رَسُولِهِ، وَ سُنَّةٌ مِنَ الْإِمَامِ ... وَ أَمَّا الَّتِي مِنَ الْإِمَامِ فَالصَّبْرُ فِي الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ، حَتَّى يَأْتِيَهُ اللَّهُ بِالْفَرَجِ؛ (حرّانی، بی‌تا: 229-230)
ای پسر نعمان، انسان مؤمن نیست مگر این‌که سه خصلت را در خود پدید آورده باشد: خصلتی از خدا و خصلتی از پیامبر و خصلتی از امام... آن خصلتی را که از امام باید در خود پدید آورد، شکیبایی در دشواری‌ها و مشکلات است تا فرج و گشایش الهی فرا برسد.
در دعاها، حالت انتظار منتظران راستین چنین ترسیم شده است:
... فَلَوْ تَطَاوَلَتِ الدُّهُورُ، وَ تَمَادَتِ الْأَعْمَارُ، لَمْ أَزْدَدْ فِيكَ إِلّا يَقِيناً، وَ لَكَ إِلّا حُبّاً وَ عَلَيْكَ إِلّا مُتَّكَلاً وَ مُعْتَمَداً، وَ لِظُهُورِكَ إِلّا مُتَوَقَّعاً وَ مُنْتَظَراً، وَ لِـجِهَادِي بَيْنَ يَدَيْكَ مُتَرَقَّباً ... ؛ (قمی، 1376: 527)
... اگر روزگاران به درازا کشد و عمر طولانی شود، یقینم به تو افزون گردد و دوستی‌ام فزونی یابد و بر تو [بیش از پیش] تکیه کنم و مدد بخواهم و چشم به ظهورت دارم و منتظرم و آمادۀ جهاد در راه تواَم... .
گذشت روزگار و دیرپایی نظام‌های ستم‌بنیاد و انبوهی حوادث و ویرانی‌ها و سیطرۀ ناکامی و سلطۀ شکست‌های پیاپی و انقلاب‌های نافرجام، منتظر راستین را از آینده مأیوس نخواهد ساخت و در اصالت راه و کار خود تردید نخواهد کرد. او در نیمۀ شب سرد و تاریک یَلدای زندگی، ایمان به نیم‌روز گرم و روشن تابستان را در دل زنده و پویا نگاه خواهد داشت.
چه نیکوست که توجّه به احادیث سه‌گانه ذیل دربارۀ صبر و شکیبایی، حسن ختام این نوشتار باشد:
قال علی: عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ، فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ وَ لَا [خَيْرَ] فِي إِيمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ؛‏ (شریف رضی، 1414: حکمت 84)
امام علی فرمود: بر شما باد به صبر و شکیبایی که شکیبایی ایمان را چون سر نسبت به بدن است و ایمان بدون صبر چونان بدن بی‌سر است.
قال ابوجعفر: من لا یعدّ الصّبر لنوائب الدّهر یعجز؛ (قمی، بی‌تا: ج2، 5)
امام باقر می‌فرماید: کسی که نیروی صبر را برای رویارویی با مشکلات و سختی‌های روزگار آماده نکند، شکست خورده و زبون خواهد شد.
عن علی: لَا تَجْزَعُوا مِنْ قَلِيلِ مَا أَكْرَهَكُمْ فَيُوقِعَكُمْ ذَلِكَ فِي كَثِيرٍ مِمَّا تَكْرَهُونَ. (انصاری قمی، 1425: 522، ح312 حرف اللام)
حضرت علی فرموده است: در ناگواری‌ها و تلخی‌های اندک، بی‌تابی نکنید و صابر باشید، وگرنه همان جزع و بی‌تابی شما را به سختی و ناگواری‌های بیشتر خواهد انداخت.
نتیجه
از مجموع آن‌چه در این نوشتار گذشت، نتایج سه‌گانه ذیل به دست می‌آید:
1. جامعه زمینه‌ساز ظهور از نظر اخلاقی باید ویژگی‌هایی هفت‌گانه را در خویش نهادینه کند تا شایسته این عنوان باشد. آن هفت ویژگی عبارت‌اند از: 1. خداباوری و وحدت عقیدتی،
2. کفر به طاغوت‌ها و مبارزه با قدرت‌های استکباری، 3. عدالت‌مداری و عدالت‌گستری،
4. تکریم مؤمنان و حفظ عزت و احترام انسان‌ها و بی‌تفاوت نبودن نسبت به احوالات مادی و معنوی آنان، 5. ایثار و تعاون، 6. وفای به عهد و امانت‌داری، 7. صبر و بردباری.
2. اگر مؤمنان معتقد به موعود از نظر فردی بخواهند در این زمینه توفیقی داشته و به عنوان زمینه‌ساز، نقش ایفا کنند، باید تلاش برای تحقق این محورها را سرلوحه کارهای خویش قرار دهند.
3. اگرچه وضعیت عمومی جهان و دیگر جوامع از نظر اخلاق اجتماعی در آستانه ظهور بسیار نابسامان و غیر اخلاقی است، ولی جامعه مؤمنان که باید هسته‌های اوّلیه یاران امام را در خود پرورانده و ظرف و بستر مناسب برای ظهور باشند، از این حیث وضعیتی بسامان و مناسب دارد.

منابع
_ انصاری قمی، مهدی، اکمال غررالحکم، قم، انتشارات دلیل ما، چاپ اول، 1425ق.
_ بدوی، عبدالرحمن، الاخلاق النظریة، کویت، وکالة المطبوعات، چاپ دوم، 1979م.
_ جوادی آملی، عبدالله، اخلاق کارگزاران در حکومت اسلامی، قم، مؤسسه نشر اسراء، بی‌تا.
_ حرّ عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، تهران، انتشارات اسلامیه، بی‌تا.
_ ، تحف العقول، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی، بی‌تا.
_ حکیمی، محمدرضا و برادران، الحیاة، ترجمه: احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1376ش.
_ خوانساری، جمال‌الدین، شرح غررالحکم و دررالکلم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1366ش.
_ دهقان، اکبر، یکصد و پنجاه موضوع ازقرآن کریم، تهران، مرکز فرهنگی درس‌هایی ازقرآن، چاپ چهارم، 1379ش.
_ رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، بیروت، دارالفکر، 1405ق.
_ رشاد، علی‌اکبر و همکاران، دانش‌نامه امام علی7 (ج4: اخلاق و سلوک)،قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، بی‌تا.
_ ژکس، فلسفه اخلاق(حکمت عملی)، ترجمه: ابوالقاسم پورحسینی، تهران، امیرکبیر، 1392ش.
_ سلطانی رنانی، مهدی، ویژگی‌های اخلاقی جامعه مطلوب در تفسیر المیزان (پایان‌نامه)، قم، دانشگاه قم، 1384ش.
_ شریف رضی، محمد بن حسین، نهج‌البلاغة، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول، 1414ق.
_ صافی گلپایگانی، لطف‌الله، منتخب الاثر، قم، مؤسسة سیدة معصومه، 1419ق.
_ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الأمالی، تصحیح و تعلیق: علی‌اکبر غفاری، تهران، نشر صدوق، بی‌تا.
_  عیون اخبار الرضا7، ترجمه: علی‌اکبر غفاری، تهران، نشر صدوق، 1373ش.
_  کمال الدین و تمام النعمة، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم، انتشارات اسلامی، 1405ق.
_   من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، تهران، نشر صدوق، 1394ق.
_ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1377ش.
_ فلسفی، محمدتقی، اخلاق از نظر همزیستی و ارزش‌های انسانی، تهران، هیئت نشر معارف اسلامی، چاپ سوم، 1366ش.
_ کودک از نظر وراثت و تربیت، تهران، دفتر نشر معارف اسلامی، بی‌تا.
_ فیض کاشانی، محسن، الوافی، اصفهان، انتشارات کتابخانه امام امیرالمؤمنین7، چاپ اول، 1406ق.
_ قمی، عباس، مفاتیح الجنان، مشهد، نشر هاتف، 1376ش.
_ سفینة البحار، بیروت، دار المرتضی، بی‌تا.
_ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح و تعلیق: علی‌اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1363ش.
_ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
_ معرفت، محمدهادی، «مبانی اخلاق در قرآن»، اندیشه حوزه، سال پنجم، ش6، قم، 1379ش.
_ مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ شانزدهم، 1376ش.
_ ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، الاسفار الاربعة، تحقیق و تصحیح: احمد احمدی، تهران، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، 1381ش.
_ موسوی اصفهانی، سید محمدتقی، مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم، قم، مؤسسة الامام المهدی4، چاپ سوم، 1363ش.
_ نراقی، محمّدمهدی، جامع السعادات، قم، اسماعیلیان، 1352ش.
_ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، 1397ق.
_ نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، 1408ق.
https://ayandehroshan.ir/vdcakena149ni.5k4.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما