تاریخ انتشارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۲۱
کد مطلب : ۶۶۷
۰
plusresetminus

توبه‌پذيري

نصرت‌الله آيتي
دو دسته حديث به ظاهر متفاوت، در مورد مسئله توبه در عصر ظهور، وجود دارد. پاره‌اي از احاديث، دوران غيبت را عصر فرصت‌ها و ظهور را زمان پايان يافتن فرصت‌ها معرفي کرده‌اند که با آمدنش مجال توبه و بازگشت از گم‌راهان ستانده مي‌شود. اما تعداد ديگري از احاديث، عصر ظهور را دوران رشد و تربيت و زمان جبران ضعف‌هاي بشر می‌دانند. از اين‌رو، در آن زمان باب توبه هم‌چنان باز و زمینه‌ جبران کاستي‌ها فراهم است. براي جمع ميان اين دو دسته روايت، مي‌توان دسته دوم را به زمان آغازين ظهور ناظر دانست که امام مهدي4 به هدايت و روشن‌گري خواهند پرداخت؛ دسته اول به زماني اشاره دارد که آن حضرت پس از روشن‌گري، براي تصفيه جامعه بشري، دست به شمشير می‌برند و قیام مسلحانه خود را آغاز مي‌کنند. موضوع این دسته روايات، کساني هستند که عالمانه و عامرانه حقايق را انکار مي‌کنند و از سر جهل در ورطه گم‌راهي می‌افتند. اگر جمع يادشده پذيرفته نشود، ترجيح با دسته دوم روايات است؛ زیرا اين دسته افزون بر اين‌که با ضابطه کلي توبه‌پذيري در قرآن هم‌آهنگی دارد، از نظر کميت و اعتبار بسيار بيشتر از دسته نخست است.

توبه‌پذيري

چکيده

دو دسته حديث به ظاهر متفاوت، در مورد مسئله توبه در عصر ظهور، وجود دارد. پاره‌اي از احاديث، دوران غيبت را عصر فرصت‌ها و ظهور را زمان پايان يافتن فرصت‌ها معرفي کرده‌اند که با آمدنش مجال توبه و بازگشت از گم‌راهان ستانده مي‌شود. اما تعداد ديگري از احاديث، عصر ظهور را دوران رشد و تربيت و زمان جبران ضعف‌هاي بشر می‌دانند. از اين‌رو، در آن زمان باب توبه هم‌چنان باز و زمینه‌ جبران کاستي‌ها فراهم است.

براي جمع ميان اين دو دسته روايت، مي‌توان دسته دوم را به زمان آغازين ظهور ناظر دانست که امام مهدي4 به هدايت و روشن‌گري خواهند پرداخت؛ دسته اول به زماني اشاره دارد که آن حضرت پس از روشن‌گري، براي تصفيه جامعه بشري، دست به شمشير می‌برند و قیام مسلحانه خود را آغاز مي‌کنند. موضوع این دسته روايات، کساني هستند که عالمانه و عامرانه حقايق را انکار مي‌کنند و از سر جهل در ورطه گم‌راهي می‌افتند.

اگر جمع يادشده پذيرفته نشود، ترجيح با دسته دوم روايات است؛ زیرا اين دسته افزون بر اين‌که با ضابطه کلي توبه‌پذيري در قرآن هم‌آهنگی دارد، از نظر کميت و اعتبار بسيار بيشتر از دسته نخست است.

واژگان کليدي

توبه، توبه‌پذيري، ظهور، هدايت، نشانه‌هاي عذاب، درخواست توبه.

مقدمه

انحطاط اخلاق و رفتار بشر به پایین‌ترین سطح ممکن مهم‌ترین شاخصه دوران آخرالزمان است. در این عصر بشر از خویشتن واقعی‌اش فرسنگ‌ها دور می‌شود و نسبت خود با باطن هستی و ارزش‌های برآمده از آن را به فراموشی می‌سپارد. اثبات آشفتگی وضعیت انسان عصر غيبت و فاصله گرفتن او از مسير سعادت، با این‌که در روایات متعدد گزارش شده، به آیه و روایت نیاز ندارد؛ زیرا هم تاريخ عصر غيبت گواه آن است و هم همه‌روزه و هر لحظه می‌توان مظاهر آن را در هر کوی و برزن به عیان مشاهده کرد. حال سؤال اساسي اين است كه اگر جمعيت انبوهي از انسان‌هاي عصر غيبت به ورطه تباهي فرومي‌غلطند، سيره امام مهدي4 در مواجهه با آنها چيست و آن حضرت با اين جمعيت انبوه چه رفتاري خواهد داشت؟ آيا امام مهدي4 تربيت و پرورش را وجهه همت خود قرار خواهد داد و يا سياست تصفيه و پاك‌سازي را در پيش خواهد گرفت؟

براساس یک تلقی، امام مهدی4 با همت والای خود، به بشر خسته از خویش و ناامید از دیگران پناه می‌دهد و باغبانانه زمینه‌های شکوفایی‌اش را فراهم می‌نماید. تعلیم و تزکیه، اساسی‌ترین رسالت‌ امام مهدی4 و مهم‌ترین شیوه‌های آن حضرت برای رسیدن به جامعه آرمانی است. براین‌اساس، عصر ظهور، دوران رشد و تربیت به شمار می‌آید و زمان جبران ضعف‌های بشر و ترمیم شکستگی‌های روان او خواهد بود. رسالت امام مهدی4 نه قلع و قمع آلودگان، بلکه ریشه‌کن کردن آلودگی است. او نمی‌آید تا بشر دور افتاده از مسیر حقیقت را از هستی ساقط کند و با حذف اصل پرستش مشکل را به ظاهر حل کند، بلکه می‌آید تا مهربانانه انسان‌هاي حيرت‌زده را به صراط مستقیم سعادت بازگرداند.

در تلقی دیگر، عصر غیبت، عصر فرصت‌هاست. انسان‌ها در این دوران باید بکوشند از سرمایه خدادادی به بهترین شکل بهره برند و در دریای بی‌کران فتنه‌های آخرالزمان، خود را به ساحل امن برسانند. با به پایان رسیدن عصر غیبت، فرصت‌ها نیز پایان می‌یابد و مجال بازگشت و جبران کاستی‌ها از انسان‌ها ستانده می‌شود و تنها کسانی سزاوار زندگی در دولت عدل مهدوی خواهند بود که از فرصت‌های عصر غیبت به نحو شایسته بهره برده باشند. بر این اساس، ظهور امام مهدی4 نه به منزلة آغاز علم‌آموزی بشر بلکه به مثابه پایان یافتن دوره تحصیل انسان خواهد بود و امام مهدی4 با ظهورش تنها کارنامه‌ها را اعطا خواهد کرد و بر پیشانی حيرت‌زدگان گم‌راه، مهر مردودی خواهد زد و مدال قبولی بر سینة شایستگان خواهد آویخت. البته از آن‌جا که برای رشد و تکامل بشر نمی‌توان حدی تعیین کرد، شایستگانی که اجازه زیستن در دولت کریمه مهدوی را دریافت کرده‌اند، در سایه ره‌نمودهای آن امام مهربان، مدارج کمال و ترقی را خواهند پیمود و هر‌کس به فراخور ظرفیت خود، از چشمه‌سار زلال امام خوبی‌ها خواهد نوشید. مجال بهره‌وری از این مواهب و زیستن در کنار مهدی4 و تنفس در فضای دولت مهدوی، جزای تلاشی است که در مسیر استفاده بهینه از فرصت‌های عصر غیبت صورت می‌پذیرد. براساس تلقی یاد شده، با ظهور امام مهدی4 فرصت تجدید‌نظر در اعمال و کردار گذشته و بازگشت به طریق حقیقت پایان می‌پذیرد و به اصطلاح روایات، باب توبه بسته می‌شود.

از میان دو دیدگاه یادشده، پاره‌ای از روایات به ظاهر، دیدگاه دوم را تأیید می‌کنند. براساس این روایات، با ظهور امام مهدی4 باب توبه روی غیرمؤمنان بسته می‌شود و اظهار ندامت آنان نفعی در پی نخواهد داشت؛ هم‌چنان‌که براساس دسته‌‌ای دیگر از روایات، در دوران حکومت عدل مهدوی سفرة رشد و کمال در برابر بشریت گسترده است و همگان می‌توانند از بی‌راهه‌هایی که در عصر غیبت پیموده‌اند، خارج شوند و در صراط سعادت گام نهند. فیض حضور در فضای عطرآگین حکومت مهدوی و بهره‌مندی از مواهب آن، نصیب تمام کسانی است که بخواهند با آن حضرت هم‌سو و هم‌نوا باشند.

به راستی از میان این دو دیدگاه کدام درست است و کدام خطا؟ آیا با ظهور، فرصت‌ها پایان می‌یابد و باب توبه بسته می‌شود یا این‌که در برابر بشر، مجال‌های افزون‌تر و افق‌های بلندتری گشوده می‌گردد؟ آیا امام مهدی4 می‌آید تا بشر دور افتاده از مسیر حقیقت را به راه بیاورد یا این‌که رسالت او تصفیه جامعه بشری و پیراستن جامعة انسانی از انسان‌های منحرف است؟

این نوشتار می‌کوشد با جستار در متون دینی و تحلیل داده‌های آن، به سؤالات پیشین پاسخ گوید و براساس موازین علمی اندکی از ابهامات این مسئله بکاهد.

اهمیت بحث

انديشه مهدويت از جمله اعتقاداتي است كه در اسلام منزلت و مقامي اصيل و بنيادين دارد. كثرت آثار و روايات اين موضوع، وفاق فريقين بر آن و قابليت تأثيرگذاري اين انديشه بر حوزه‌هاي مختلف حيات جمعي و فردي، از جمله دلايل اهميت اين انديشه به شمار می‌آید. از اين‌رو سزاوار است در مورد تبيين عالمانه ابعاد مختلف اين انديشه و پژوهش زواياي گوناگون آن، اهتمام ويژه داشت تا در سايه اين اهتمام بتوان به تصويري شفاف از اين آموزه اصيل دست يافت. در سايه اين تصوير شفاف مي‌توان افزون بر تبيين عقلاني اين انديشه، به شبهات و سؤالاتي كه در مورد اجزاي مختلف آن وجود دارد پاسخ گفت و از كج‌فهمي‌ها و سوءبرداشت‌هايي جلوگيري نمود كه احياناً ممكن است در اين خصوص صورت بگيرد.

سيرت و سنت امام مهدي4 به صورت تمام و مسئله توبه‌پذيري آن حضرت به صورت خاص از جمله ابعاد مهم اين انديشه است. ديدگاه بسته شدن باب توبه در زمان ظهور امام مهدي4، از سويي امکان دارد انگيزه منتظران را براي اصلاح و خودسازي افزايش دهد، اما از سوي ديگر، ممکن است مايه هراس از امام مهدي4، كاهش اشتياق منتظران به درك عصر ظهور و در نتيجه باعث كند شدن روند زمينه‌سازي و نيز گسترش احساس يأس و نوميدي به آينده گردد. از اين‌رو، نظر به وجود ريشه‌هاي اين ديدگاه در پاره‌اي از روايات، سزاوار است درباره صحت و سقم اين ديدگاه تحقيقي جامع صورت پذيرد.

افزون بر اين، از ميان دو ديدگاه توبه‌پذيري امام مهدي4 و بسته شدن باب توبه در عصر ظهور، اگر دیدگاه اول درست باشد، تبیین ناصواب بودن دیدگاه دوم به منظور پالایش احادیث مهدویت از خرافه‌ها و زنگارها، ضرورت دارد. اگر دیدگاه دوم درست باشد، از سویی باید با طرح آن در جامعه، زنگ‌ها را به صدا در آورد و توجه‌ها را جلب کرد تا انسان‌های عصر غیبت پیش از تمام شدن فرصت‌ها قدر آن را بدانند. از سوی دیگر، باید به این سؤال پاسخ داد که این دیدگاه چگونه با شخصیت عطوف و مهربان امام مهدی4 هم‌خوانی دارد. بنابراین برای صحت هریک از فرضیه‌های یادشده، کاوش و تحقیق در مورد آن مطلوب و بلکه ضروری است.

ضابطه كلي توبه از منظر قرآن

پيش از ورود به اصل بحث و تحليل روايات موافق و مخالف، لازم است به اجمال با ديدگاه قرآن در مورد توبه آشنا شويم که بي‌گمان اصل و ضابطه‌ای كلي در باب توبه تلقي می‌شود و معياري براي تشخيص روايات صحيح از غيرصحيح است. به علاوه، با توجه به اين ضابطه كلي مي‌توان به فهم صحيح روايات دست يافت و آنها را تفسير كرد.

قرآن کریم در زمینه توبه و حقيقت آن، پاداش توبه‌كنندگان و جزاي كساني كه بدون توبه رخ در نقاب خاك مي‌كشند، فراوان سخن گفته است. آن‌چه با موضوع مورد نظر ما تناسب دارد، شرايط پذيرش توبه در قرآن است. در اين خصوص در قرآن دو دسته آيات وجود دارد:

الف) تعدادي از آيات، به صورت مطلق، به كساني كه از سوءكردار خود اظهار ندامت مي‌كنند، بشارت می‌دهد كه خداوند از رفتارهاي ناپسند آنان چشم‌پوشي می‌نماید و با آغوش باز از انابه توبه آنان استقبال مي‌كند. از جمله این آيات می‌توان به این موارد اشاره کرد:

1. gفَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ یتُوبُ عَلَیهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌf؛[1]

پس هر‌كه بعد از ستم‌‌كردنش توبه كند و به صلاح آيد، خدا توبه او را مي‌پذيرد كه خدا آمرزنده مهربان است.

2. gكَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌf؛[2]

پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر كرده كه هركس از شما به ناداني كار بدي كند و آن‌گاه به توبه و صلاح آيد، پس وي آمرزنده مهربان است.

3. gقُلْ یا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُf؛[3]

بگو اي بندگان من كه بر خويشتن زياده‌روي روا داشته‌ايد، از رحمت خدا نوميد مشويد. در حقيقت خدا همه گناهان را مي‌آمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است.

در اين آيات، پذيرش توبه به انجام دادن اعمال صالح مشروط شده، اما به تعبير علامه طباطبايي اعمال صالح نه مقدم توبه است و نه ركن آن، بلكه از نتایج توبه حقيقي به شمار می‌آید،[4] يعني توبه اگر حقيقي باشد، پذيرش آن هيچ شرطي ندارد و البته توبه حقيقي انجام دادن عمل صالح را نيز به دنبال دارد و قيد «اصلح» در اين آيات، به حقيقي بودن توبه ناظر است[5] نه شرط آن.

ب) در تعدادي ديگر از آيات قرآن كريم براي پذيرش توبه شرايطي قرار داده شده است که عبارتند از:

1. آشكار نشدن عذاب الهي، يعني براي كساني كه اهل عناد و تمرد بوده‌اند و به همين سبب مستحق عذاب الهي شده‌اند، با آشكار شدن نشانه‌هاي عذاب، زمان توبه پايان مي‌پذيرد و توبه افراد ياد‌شده پذيرفته نخواهد شد:

1. gفَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِینَ * فَلَمْ یكُ ینفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادِهِf؛[6]

پس چون سختي [عذاب] را ديدند گفتند، فقط به خدا ايمان آورديم و بدانچه با او شريك مي‌گردانيديم كافريم. ولي هنگامي كه عذاب ما را مشاهده كردند، ديگر ايمانشان براي آنها سودي نداد. سنت خداست كه از [ديرباز] درباره بندگانش چنين جاري شده.

به همين دليل، توبه فرعون هنگام نزول عذاب پذيرفته نشد:

gحَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِهَ إِلاَّ الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِینَ * آلآنَ وَقَدْ عَصَیتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَf‌؛[7]

تا وقتي كه در شرف غرق شدن قرار گرفت، گفت: ايمان آوردم كه هيچ معبودي جز آن‌كه فرزندان اسرائيل به او گرويده‌اند نيست و من از تسليم شدگانم. اكنون [وقت ایمان آوردن است؟] در حالي كه پيش از اين نافرماني مي‌كردي و از تباه‌كاران بودي؟

2و3. گناه از سر عناد و لجاجت نباشد و نشانه‌هاي مرگ آشكار نشود.

اين دو شرط از اين آيه شريفه برداشت مي‌شوند كه به تعبير علامه طباطبايي در مقام بيان ضابطه كلي پذيرش و نپذیرفتن توبه است:[8]

gإِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِینَ یعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُوْلَئِكَ یتُوبُ اللّهُ عَلَیهِمْ وَكَانَ اللّهُ عَلِیماً حَكِیماً * وَلَیسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یعْمَلُونَ السَّیئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِینَ یمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُوْلَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًاf‌؛[9]

توبه نزد خداوند تنها براي كساني است كه از روي ناداني مرتكب گناه مي‌شوند، سپس به زودي توبه مي‌كنند؛ اينانند كه خدا توبه‌شان را مي‌پذيرد و خدا داناي حكيم است؛ و توبه كساني كه گناه مي‌كنند تا وقتي كه مرگ يكي از ايشان دررسد مي‌گويند: اكنون توبه كردم، پذيرفته نيست و [نيز توبه] كساني كه در حال كفر مي‌ميرند، پذيرفته نخواهد بود؛ آنانند كه برايشان عذابي دردناك آماده كرده‌ايم.

علامه طباطبايي در تفسير واژه «جهالة» كه شرط دوم پذيرش توبه است، مي‌نويسد:

جهالت در باب اعمال انجام عمل است از روي هوا و هوس و غلبه شهوت و غضب، بدون عناد با حق؛ و از نشانه‌هاي جهل اين است كه وقتي آتش شهوت و غضب كه او را وادار به گناه كرده بود، فروكش كند و يا مانعي پيدا نشود و نگذارد آن عمل زشت را انجام دهد و يا زمان بگذرد و يا دوران جواني به اتمام رسد و قواي بدني و مزاج ضعيف شود، جهالتش زایل شده و عالم مي‌شود و از كرده خود پشيمان مي‌شود؛ به خلاف گناهي كه از روي عمد و عناد باشد؛ زيرا سبب صدور چنين گناهي، طغيان نيروها و عواطف و هواهاي نفساني نيست، بلكه چيزي است كه به آن خباثت باطن و پستي فطرت مي‌گويند و اين با فروكش‌كردن طغيان نيروها و هوا و هوس‌ها، نه به سرعت و نه به كندي، از بين نمي‌رود، بلكه مادامي كه صاحبش زنده است، اين حالت زشت نيز وجود دارد و هيچ‌گاه صاحبش دست‌خوش پشيماني فوري نمي‌شود، مگر اين‌كه خداوند بخواهد.[10]

البته مراد آيه اين نيست كه اگر معاندي از عناد خود برگشت و واقعاً توبه كرد توبه‌اش پذيرفته نيست، بلكه چنين شخصي اگر توبه كرد، معلوم مي‌شود گناه او از روي ناداني بوده و نه عناد.[11]

شرط ديگر پذيرش توبه اين است كه تا زمان مرگ به تأخير نيفتد. علامه طباطبایی در مورد شرط سوم می‌نویسد:

منظور از «قریب» قتل در آشکار شدن نشانه‌های مرگ است؛ زیرا در آیه بعد آمده است: )و لیست التوبه للذین یعملون السیئات حتي اذا حضر احدهم الموت...(.[12]

در تأیید این مطلب که تا قبل از فرارسیدن مرگ توبة انسان پذیرفته می‌شود، می‌توان به این روایت معتبر نیز تمسک جست. امام باقر7 یا امام صادق7 فرمودند:

ان آدم قال یا رب سلطت علیّ الشیطان و اجریته منی مجری الدم فاجعل لی شیئاً، فقال یا ادم جعلت لک ان من همّ من ذریتک سیئة لم تکتب علیه فان عملها کتبت علیه سیئة و من همّ منهم بحسنة فان لم یعملها کتبت له حسنة و ان هو عملها کتبت له عشرا.ً قال رب زدنی. قال جعلت لک ان عمل منهم سیئة ثم استغفر غفرت له. قال یا رب زدنی. قال جعلت لهم التوبة و بسطت لهم التوبه حتی تبلغ النفس هذه؛[13]

آدم7 به خداوند عرض کرد: «بار خدایا، شیطان را بر من مسلط کردی و او را هم‌چون خون در سرتاسر وجودم جریان بخشیدی. در مقابل برای من چیزی قرار ده.» خداوند فرمود: «برای تو این را قرار دادم که هر یک از ذریه‌ات تو قصد گناه کرد، بر او نوشته نمی‌شود و اگر مرتکب گناه شد، برایش نوشته می‌شود و اگر انجام دادن عمل نیکی را قصد کرد و آن را انجام نداد، برایش حسنه‌ای می‌نویسم و اگر آن را انجام داد، برایش ده حسنه می‌نویسم.» آدم عرض کرد: «پروردگارا بیشتر کن.» خداوند فرمود: «برای تو این را قرار دادم که هر کدام از ذریه تو گناهی مرتکب شد و پس از آن طلب بخشش نمود، او را می‌بخشم.» آدم عرض کرد: «پروردگارا بیشتر کن.» خداوند فرمود: «برای آنها توبه را قرار دادم و سفرة توبه را گستراندم تا زمانی که جان به این‌جا (به گلو) برسد.»

بنابراين، براساس آیات و روایت پیش‌گفته و روایات مشابه، حق توبه برای همة انسان‌ها تا پیش از آشکار شدن نشانه‌های مرگ محفوظ است. اما توبه كساني كه تا پيش از آشكار شدن نشانه‌هاي مرگ بر معصيت اصرار دارند و با ديدن نشانه‌هاي مرگ اظهار ندامت مي‌كنند، سودي نخواهد داشت.

با توضيحات ياد شده روشن شد كه پذيرش توبه از نظر زماني به دو وقت محدود می‌شود:

یکم. وقت آشكار شدن نشانه‌هاي مرگ؛

دوم. وقت آشكار شدن نشانه‌هاي عذاب.

البته آشكار شدن نشانه‌هاي عذاب هم در واقع آشكار شدن نشانه‌هاي مرگ است؛ زيرا فرود آمدن عذاب الهي مرگ عذاب‌شوندگان را هم به دنبال خواهد داشت. به همين دليل، در آيات هفده و هیجده سوره نساء كه ضابطه كلي پذيرش و رد توبه را بیان می‌کند، تنها مرگ، زمان پايان فرصت توبه شمرده شده است.

سرّ پذيرفته نشدن توبه به هنگام آشكار شدن نشانه‌هاي مرگ اين است كه توبه در چنين حالتي حقيقي نيست. توبه كسي كه با ديدن نشانه‌هاي مرگ و فرشتگان عذابي كه براي قبض روح آمده‌اند، با اين‌كه تا لحظاتي قبل بر هتك حرمت‌هاي الهي و تمرد و گردن‌كشي خود اصرار داشت، نه به دليل پشيماني از گناه كه از سر اضطرار و وحشت از عذاب الهي و براي فرار از مجازات است. به همين دليل، به تعبير قرآن اگر به چنين افرادي فرصتي دوباره داده شود، به همان روش پيشين خود باز مي‌گردند.

gوَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُf؛[14]

و اگر هم بازگردانده شوند قطعاً به آن‌چه از آن منع شده بودند برمى‏گردند

با اين توضيح روشن شد، ميان آيات مطلقي كه راه بازگشت به سوي خداوند مهربان را براي همگان باز مي‌داند و آن را به هيچ قيد و شرطي وابسته نمي‌كند و آياتي كه پذيرش توبه را مشروط به انجام دادن آن پيش از آشكارشدن نشانه‌هاي مرگ مي‌داند، هيچ‌گونه منافاتي وجود ندارد؛ زیرا آيات دسته اول، به انابه و بازگشت حقيقي نظارت دارد و خداي رحمان و رحيم، بخشنده‌تر از آن است كه اگر كسي حقيقتاً از كرده خويش پشيمان باشد، براي او آغوش نگشايد و براي بازگشتش قيد و شرط قرار دهد. اما دسته دوم، بيان كننده مصاديقي از توبه است كه نه از سر ميل و اختيار و پشيماني واقعي از گناه بلكه از روي اضطرار و وحشت از عذاب الهي و به منظور فرار از مجازات است.

حاصل سخن اين‌كه بر اساس آيات قرآن كريم و روايات اهل‌بيت:، ضابطه و اصل كلي در باب توبه اين است كه توبه حقيقي به هيچ‌گونه قيدی مشروط نيست و به جز زمان آشكار شدن نشانه‌هاي مرگ كه البته توبه در چنين حالي حقيقي نيست، باب توبه براي همگان در همه مكان‌ها و زمان‌ها گشوده است.

پس از روشن شدن ضابطه كلي پذيرش توبه، به سراغ روايات مي‌رويم. پاره‌اي از رواياتي كه سيماي عصر ظهور را ترسيم كرده‌اند، با اين ضابطه كلي هم‌آهنگی دارند و دسته‌اي ديگر از احاديث، به ظاهر مخالف اين ضابطه كلي هستند. بنابراين طبق ظاهر روايات در مورد مسئله توبه در عصر ظهور دو ديدگاه وجود دارد:

الف) توبه‌پذیری امام مهدی4

توبه‌پذیری امام مهدی4، اولين نظریه‌ای است که در مورد سیره رفتاری آن حضرت با انسان‌های منحرف وجود دارد. این نظریه را احادیث زیادی تأیید می‌کنند.

دسته‌ای از روایات به صراحت، از گسترده بودن خالی توبه در عصر ظهور و توبه‌پذیری امام مهدی4 سخن می‌گویند و به وضوح فرضیه بسته بودن باب توبه را نفی می‌کنند؛ از جمله می‌توان به سؤال عبدالحمید واسطی از امام باقر7 اشاره کرد:

اصلحک الله ان هولاء المرجئة یقولون ما علینا نکون علی الذی نحن علیه حتی اذا جاء ما تقولون کنا نحن و انتم سواء فقال: یا عبدالحمید صدقوا من تاب تاب الله علیه و من اسرّ نفاقا فلا یرغم الا بانفه؛[15]

این گروه مرجئه می‌گویند «بر ما از ناحیه اعتقاداتمان باکی نیست و چون آن‌چه شما می‌گویید رخ داد، ما و شما یک‌سان خواهیم بود.» امام باقر7 فرمودند: «ای عبدالحمید راست می‌گویند. کسی که توبه کند خداوند توبه‌اش را می‌پذیرد و کسی که نفاقش را پنهان سازد، تنها بینی او به خاک مالیده می‌شود.»

در حدیث دیگری، از بشير نبّال از امام باقر7 چنین نقل می‌کند:

ویح هذه المرجئة الی من یلجئون غداً اذا قام قائمنا؟ قلت: انهم یقولون: لو قد کان ذلک کنّا و انتم فی العدل سواء. فقال: من تاب تاب الله علیه و من اسرّ نفاقاً  فلایبعد الله غیره؛[16]

وای بر این مرجئه! فردا که قائم ما قیام کند به که پناه خواهند برد؟ عرض کردم: «آنها می‌گویند اگر چنین واقعه‌ای رخ دهد ما و شما در میزان عدالت یک‌سان خواهیم بود.» حضرت فرمودند: «هرکس توبه کند، خداوند توبه‌اش را می‌پذیرد و هر‌که نفاقش را پنهان سازد، خداوند تنها او را از رحمت خود دور سازد.»

از روایات یاد شده چند نکته استفاده می‌شود:

1. عدالت امام مهدی7 به اندیشه یا گرایش خاصی محدود نمی‌شود، بلکه فراگیر و همگانی است.

2. از نمودهای عدالت فراگیر مهدوی، گسترده بودن خان توبه در برابر همگان است. بر این اساس، در عصر ظهور برای غیرشیعیان نیز امکان اصلاح وضعیت نابه‌سامان گذشته وجود دارد.

مطابق دسته‌ای دیگر از روایات، دعوت حضرت مهدی4 فراگیر خواهد بود. بی‌گمان نفس دعوت به معنای وجود امکان دادن پاسخ مثبت در طرف مقابل است. اگر کسی نتواند دعوت را اجابت نماید، فراخواندن او لغو و بیهوده خواهد بود. فراخوانی بدون امکان اجابت مانند دعوت نابینا به دیدن و تشویق فلج به دویدن است. بر این اساس، اگر روایات، عموم انسان‌ها، اعم از مسلمان و غیرمسلمان را مشمول دعوت می‌دانند، لازمة آن امکان پاسخ‌گویی و فراهم بودن زمینه و فرصت اجابت برای دعوت‌شدگان و در نتیجه باز بودن باب توبه است. روایات یاد شده بدین قرارند:

یکم. امام صادق7 در توصیف سپاهیان امام مهدی4 فرموده‌اند:

... لا یأتون علی اهل دین الا دعوهم الی الله و الی الاسلام و الاقرار بمحمد6 و التوحید و ولایتنا اهل‌البیت فمن اجاب منهم و دخل فی الاسلام ترکوه؛[17]

بر اهل هیچ آیینی وارد نمی‌شود مگر این‌که آنها را به خداوند، اسلام، اقرار به رسالت حضرت محمد6، توحید و ولایت ما اهل‌بیت دعوت می‌کنند. پس کسانی که دعوت را اجابت نمایند و مسلمان شوند را رها می‌کنند.

دوم. از آن حضرت در حدیث دیگری، با سندي متفاوت چنین نقل شده است:

لا یأتون علی اهل دین الا دعوهم الی الله و الی الاسلام و الی الاقرار بمحمد6؛[18]

بر اهل هیچ آیینی وارد نمی‌شوند مگر این‌که آنها را به خداوند، اسلام و اقرار به رسالت حضرت محمد6 دعوت می‌نمایند.

سوم. امام کاظم7 فرموده‌اند:

اذ اخرج بالیهود و النصاری و الصابئین و الزنادقة و اهل الردة و الکفار فی شرق الارض و غربها فعرض علیهم الاسلام فمن اسلم طوعاً امره الصلاة و الزکاة...؛[19]

چون قائم4 ظهور کند، اسلام را بر یهود، نصارا، ستاره‌پرستان، ملحدان، مرتدان و کافران شرق و غرب زمین عرضه می‌کند. پس کسی که با اختیار اسلام آورد، او را به نماز و زکات دستور می‌‌دهد... .

افزون بر روایات یاد شده، در سخن‌رانی آغازین امام مهدی4 که در مسیر مسجد‌الحرام انجام می‌گیرد نیز عنصر دعوت به وضوح نمایان است. تعدادی از احادیثی که این سخن‌رانی را بیان کرده‌اند بدین قرارند:

امام باقر7 در روایت معتبری فرموده است:

یا ایها الناس انا نستنصر الله فمن اجابنا من الناس... فانشد الله من سمع کلامی الیوم لما بلغ الشاهد الغائب... و اسألکم بحق الله... الا اعنتمونا و منعتمونا ممن یظلمنا؛[20]

ای مردم، ما از خداوند یاری می‌جوییم. چه کسی از مردم ما را یاری می‌کند؟... کسی را که امروز سخن مرا می‌شنود به خداوند سوگند می‌دهم که سخن مرا به غایبان برساند... شما را به خداوند سوگند می‌دهم... که ما را یاری کنید و از ما در برابر ستم‌گران دفاع نمایید!

آن حضرت در روایت دیگری سخن‌رانی امام مهدی4 را بدین قرار گزارش فرموده است:

... الا انا نستنصر الله الیوم و کل مسلم؛[21]

ما امروز از خداوند و هر مسلمانی یاری می‌جوییم.

امام صادق7 نیز در این باره فرموده‌اند:

اذا اذن الله تعالی للقائم فی الخروج صعد المنبر فدعی الناس الی نفسه؛[22]

چون خداوند متعال به قائم اجازه دهد، آن حضرت بر فراز منبر رفته، همة مردم را به سوی خویش دعوت می‌کند.

امام باقر7 نیز فرموده‌اند:

فیدعو الناس الی کتاب الله و سنة نبیه6؛[23]

پس مردم را به سوی کتاب خدا و سنت پیامبرش6 فرا می‌خواند.

تعدادی دیگر از روایات، از فراخوانی عمومی امام مهدی4 نه در سخن‌رانی آغازین بلکه در مسیر حرکت، سخن گفته‌اند. برای نمونه، امام باقر7 فرمودند:

ثم ینطلق حتی ینزل الشقرة فیبلغه انهم قد قتلوا عامله فیرجع الیهم فیقتلهم...ثم ینطلق یدعو الناس الی کتاب الله و سنة نبیه و الولایة لعلی بن ابی‌طالب7؛[24]

سپس حرکت کرده به شقره می‌رسد. به او گزارش می‌رسد که آنها کارگزارش را کشته‌اند پس به سوی آنها حرکت کرده، قاتلان را می‌کشد... و مردم را به کتاب خداوند، سنت پیامبرش و ولایت علی بن ابی‌طالب فرامی‌خواند.

آن حضرت در حدیث دیگری فرموده‌اند:

ثم یسیر نحو المدینة فیبلغه ان عامله قتل فیرجع الیهم فیقتل المقاتلة و لا یزید علی ذلک ثم ینطلق فیدعو الناس بین المسجدین الی کتاب الله و سنة نبیه... ؛[25]

سپس به سمت مدینه حرکت می‌کند. به آن حضرت گزارش می‌رسد که کارگزارش کشته شده است، آن حضرت به سوی آنها بازگشته، قاتلان را می‌کشد و جز این نمی‌کند. پس باز می‌گردد و مردم را میان دو مسجد، به کتاب خدا و سنت رسولش فرامی‌خواند.

امام صادق7 نیز در روایت دیگری اهتمام امام مهدی4 به دعوت را این‌گونه تشریح فرموده است:

ما من معجزة من معجزات الانبیاء و الاوصیاء الا و یظهر الله تبارک و تعالی مثلها فی ید قائمنا لاتمام الحجة علی الاعداء؛[26]

هیچ یک از معجزات پیامبران و اوصیا نیست مگر این‌که خداوند برای تمام شدن حجت بر دشمنان مثل آن را بر دستان قائم ما4 جاری می‌سازد.

در توضیح روایات یاد شده، توجه به چند نکته لازم است:

1. به جز روایات اول که به همگانی بودن دعوت امام مهدی4 تصریح داشتند، در روایات اخیر از دعوت‌شدگان با واژه‌هایی چون «الناس» تعبیر شده بود که عمومیت آن آشکار است. اگر خطاب امام مهدی4 را به همة جهانیان بدانیم، مطلوب ما یعنی بسته نبودن باب توبه برای همگان، ثابت می‌شود؛ هم‌چنان‌که اگر مخاطب این احادیث را حاضران در مسجدالحرام بدانیم که سخن‌رانی آن حضرت را «مشافهة» می‌شنوند، بدانیم حداقل بخشی از مطلوب ما ثابت می‌گردد؛ زیرا طبیعتاً حاضران در مسجدالحرام را نمی‌توان در شیعیان منحصر دانست و بی‌گمان در آن زمان نیز هم‌چون زمان‌های دیگر عموم مسلمانان با عقاید و افکار مختلف حضور خواهند داشت و امام7 خطاب به همة آنان سخن خواهند گفت.

2. آن‌چه مهم است و مطلوب ما را ثابت می‌کند، اصل دعوت و فراخوان عمومی امام مهدی4 است، اما تعدادی از روایات (روایت هشتم و نهم) به دعوت امام4 در مسیر حرکت جهانی خود اشاره داشتند. منحصر نبودن فراخوان عمومی امام4 به آغاز ظهور، نشان می‌دهد که فرصت توبه و بازگشت به مسیر سعادت، علاوه بر دوران آغازین ظهور، در بخش‌های دیگری از آن نیز محفوظ است. بر این اساس نمی‌توان آغاز ظهور را پایان فرصت‌ها و بسته شدن باب توبه دانست.

3. از آخرین روایات که بر استفاده امام مهدی4 از معجزات در امر دعوت و هدایت دلالت داشت نیز می‌توان دریافت که با ظهور آن حضرت فرصت‌ها پایان نمی‌یابند و باب توبه بسته نمی‌شود وگرنه نیازی به نشان دادن معجزه نبود. نشان دادن معجزات به این منظور است که آنان که از فطرت‌هایی پاک و عقل‌هایی سلیم برخوردارند، به راه آیند و آنانی که بر عناد و لجاجت اصرار دارند، در پیشگاه خداوند سبحان عذری نداشته باشند.

افزون بر روایات یاد شده که همه انسان‌ها را مخاطب دعوت امام مهدی4 می‌دانست، در تعدادی از احادیث، به روشني نام افراد یا گروه‌های خاص آمده است که مشمول دعوت مهدوی قرار می‌گیرند؛ در حالی که به دلالت روایات فرضیه بسته شدن باب توبه، این افراد و گروه‌ها فرصت توبه و اصلاح نخواهند داشت. افراد یاد‌شده بدین قرارند:

ـ ناصبی‌ها

امام باقر7 در روایت معتبری فرمودند:

اذا قام القائم عرض الایمان علی کل ناصب فان دخل فیه بحقیقة و الا ضرب عنقه او یؤدی الجزیة کما یؤدي الیوم اهل الذمة؛[27]

چون قائم4 قیام کند، ایمان را به تمام ناصبی‌ها عرضه نماید. پس اگر واقعاً آن را پذیرفتند [درامانند] وگرنه آنها را گردن می‌زند، مگر این‌که مانند اهل‌ذمه‌ که امروز جزیه می‌دهند، جزیه بپردازند.

ـ سفیانی

آن حضرت در این باره فرموده‌اند:

ثم یقول لاصحابه سیروا الی هذه الطاغیة فیدعوه الی کتاب الله و سنة نبیه6؛[28]

امام مهدی4 به اصحابش می‌فرماید: به سوی این یاغی (سفیانی) حرکت کنید.پس او را به کتاب خدا و سنت پیامبرش6 دعوت می‌کند.

امام باقر7 در حدیث دیگری فرمودند:

اذا بلغ السفیانی ان القائم قد توجه الیه من ناحیة الکوفة یتجرّد بخیله حتی یلقی القائم فیخرج فیقول اخرجوا الی ابن عمی فیخرج علیه السفیانی فیحکمه القائم7 فیجیء السفیانی فیبایعه؛[29]

چون به سفیانی خبر می‌رسد که قائم4 از کوفه به سویش حرکت نموده، با سپاهیانش به سوی آن حضرت حرکت می‌کند و به ایشان می‌رسد. امام مهدی4 می‌فرماید: پسر عمویم را نزد من آورید. سفیانی نزد امام4 حاضر می‌شود و امام مهدی4 با او به گفت‌وگو می‌پردازد و در نتیجه سفیانی با آن حضرت بیعت می‌کند.

امام صادق7 نیز می‌فرماید:

یقدم القائم7 حتی یأتی النجف فیخرج الیه من الکوفة جیش السفیانی و اصحابه و الناس معه و ذلک یوم الاربعاء فیدعوهم و یناشدهم حقّه؛[30]

چون قائم4 به نجف آمد، سپاهیان سفیانی در روز چهارشنبه به همراه یارانش و مردم از سمت کوفه به سوی آن حضرت حرکت می‌کنند، امام مهدی7 آنها را دعوت می‌نماید و آنها را به حق خود سوگند می‌دهد.

وقتی امام مهدی4 از سفیانی دعوت می‌کند، که سرسخت‌ترین دشمنان و رهبر منسجم‌ترین و گسترده‌ترین جبهه بر ضد آن حضرت است، چگونه می‌توان باور کرد بر میلیون‌ها انسان بی‌گناهی که غالباً انحراف مرام و مسلکشان بر اثر موانع ناخواسته است، راه سعادت بسته باشد و امام مهدی4 از آنها دعوت نکند و اگر خود پیش‌قدم شوند و اظهار انابه کنند آنان را نپذیرد؟

روایت صحیح دیگری که مسئله دعوت انسان‌ها به حقیقت و توجه امام مهدی4 به هدایت و ارشاد آنها و اشتیاق و اصرار آن حضرت به تحقیق این مهم را به شکلی برجسته‌تر و شفاف‌تر طرح کرده و رسالت امام مهدی7 را، نه پیراستن جهان از کژی‌ها با قتل‌عام گم‌راهان که بنا کردن دنیایی از معنویت از طریق ارشاد و هدایت و شکوفا کردن ظرفیت‌ها و استعدادهای آدمیان می‌داند، حدیث امام باقر7 است که در تفسیر آیه شریفه Gعَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيٍْ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُون * الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنْ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمْ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمْ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمْ الْمُفْلِحُونَF،[31] فرمودند:

یجدونه مکتوبا عندهم فی التوراة و الانجیل یعنی النبی6 و الوصی و القائم یأمرهم بالمعروف اذا قام و نهاهم عن المنکر و المنکر من انکر فضل الامام و حجده و یحل لهم الطیبات اخذ العلم من اهله و یحرم علیهم الخبائث و الخبائث قول من خالف و یضع عنهم اصرهم و هی الذنوب التی کانوا فیها قبل معرفتهم فضل الامام و الاغلال التی کانت علیهم و الاغلال ما کانوا یقولون ممّا لم یکونو امروا به من ترک فضل الامام فلما عرفوا فضل الامام وضع عنهم اصرهم و الاصر الذنب و هی الاصار ثم نسبهم فقال: الذین امنوا به یعنی بالامام و عزّروه و نصروه و اتبعوا النور الذی انزل معه اولئک هم المفلحون؛[32]

«او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته می‌یابند» یعنی پیامبر6، وصی و قائم را؛ قائم چون قیام کرد «آنان را به کار پسندیده فرمان می‌دهد و از کار ناپسند باز می‌دارد» و کار ناپسند انکار فضل امام است. «و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال می‌گرداند» یعنی گرفتن علم از اهلش را «و چیزهای ناپاک را برایشان حرام می‌گرداند» یعنی سخن مخالفان را. «و از [دوش] آنان قید را برمی‌دارد» یعنی گناهانی که پیش از شناخت فضل امام مرتکب شده بودند «و بندهایی که بر ایشان بوده است»، بندها همان اعتقادات آنهاست که بدانها امر نشده بودند، یعنی ترک فضل امام. پس چون به فضل امام معرفت یافتند، بندها را از دوش آنها بر‌می‌دارد و منظور از بند، همان گناهان است. سپس آنها را توصیف کرده، فرمود: «کسانی که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاری‌اش کردند و نوری را که با او نازل شده است پیروی کردند، آنان همان رستگارانند.

براساس این فرمایش امام باقر7 امر به معروف، نهی از منکر، گشودن درهای علم راستین، هشدار به اندیشه‌های فاسد، زدودن زنگارهای گناه و باز کردن غل و زنجیر قلب‌ها، تحفه‌هایی است که امام مهدی4 برای یهود و مسیحیت آخرالزمان به ارمغان می‌آورد. این روایت صحیح‌السند باب توبه را بر اهل‌کتاب گشوده می‌داند و رسالت امام مهدی4 در مواجهه با اهل‌کتاب را نه قلع و قمع که تربیت و پرورش به شمار می‌آورد؛ آن هم پرورشی که در حد دعوت به نیکی‌ها و هشدار به پلشتی‌ها محدود نمی‌شود، بلکه با ایجاد زمینه‌های رشد از یک سو و زدودن موانع تکامل از سوی دیگر، هم‌راه است. امام مهدی4 افزون بر اینها، طبیبانه زخم‌های جان‌ها را مرهم می‌نهد و باغبانانه روح و روان انسان را از حصار خار و خاشاک و غل و زنجیرهای عقاید، افکار و عادات و رسوم ناپسند رها می‌سازد. به گواهی آیات یاد شده و حدیث امام باقر7 این همه مشروط به پیروی از آن پیشوای فرزانه است که به بهره‌مندی از رحمت ویژه الهی خواهد انجامید؛ هم‌چنان‌که اهل‌کتاب در سایه ایمان به آن امام مهربان، بزرگ‌داشت و نصرت او و پیروی از نوری که با آن حضرت است، به رستگاری واقعی دست خواهند یافت. به راستی چه بسیار است تفاوت این دیدگاه با دیدگاهی که ظهور امام مهدی7 را به نهاده شدن قفل بر درگاه توبه و اصلاح تفسیر می‌کند.

گروه دیگری از روایات که به وضوح به بطلان اندیشه بسته شدن باب توبه با ظهور امام مهدی4 دلالت دارند، احادیثی هستند که به ثمر نشستن تلاش‌های امام مهدی4 در امر هدایت و گرایش پیروان ادیان و مذاهب انحرافی به آیین اسلام ناب دلالت دارند.

امام باقر7 در روایت معتبری تفسیر آیه شریفه )اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمْ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(؛[33] فرمودند:

یحییها الله عزوجل بالقائم7 بعد موتها، یعنی بموتها کفر اهلها و الکافر میّت؛[34]

خداوند بزرگ‌مرتبه زمین را پس از مرگ آن به وسیله قائم7 زنده خواهد کرد. منظور از مرگ زمین کفر اهل آن است و کافر مرده به حساب می‌آید.

براساس تفسیر امام باقر7 مرگ زمین به معنای کفر اهل آن است و طبیعتاً احیای آن نیز به ایمان آوردن اهل آن خواهد بود. و احیاء زمین توسط امام مهدی4 به معنای اتخاذ تدابیری است که به مؤمن شدن کافران بینجامد. این روایت، افزون بر این‌که به دعوت کافران به پذیرش آیین حق دلالت دارد و نشان‌دهنده گشوده بودن شاه‌راه سعادت در برابر گم‌شدگان وادی ضلالت است، از این حقیقت نیز پرده برمی‌دارد که کافران به دعوت امام7 پاسخ مثبت می‌دهند و مردگان با دم مسیحایی مقتدای مسیح زنده می‌شوند. مضمون یاد شده را این روایات تأیید می‌کنند:

ـ امام علي7 فرمودند:

یدین له عرض البلاد و طولها لا یبقی کافر الا امن و لا طالح الا صلح؛[35]

عالم در برابر او تسلیم می‌شود؛ کافری نمی‌ماند مگر این‌که ایمان می‌آورد و بدکاری نمی‌ماند مگر این‌که به نیکی‌ها رو می‌آورد.

ـ امام باقر7 فرمودند:

فلا یبقی یهودی و لا نصرانی و لا احد ممن یعبد غیر الله الا امن به و صدقه و یکون الملة واحدة ملة الاسلام؛[36]

هیچ یهود و نصرانی باقی نمی‌ماند مگر این‌که به او ایمان می‌آورند و تصدیقش می‌کند و در آن روزگار تنها دین، دین اسلام خواهد بود.

ـ آن حضرت در جای دیگری می‌فرمایند:

ان عیسی ینزل قبل یوم القیامة فلا یبقی اهل ملة یهودی او نصرانی الا امن به قبل موته و یصلی خلف المهدی؛[37]

عیسی پیش از قیامت از آسمان فرود می‌آید. پس هیچ یهودی و نصرانی باقی نمی‌ماند، مگر این‌که پیش از مرگش به او ایمان می‌آورد و عیسی7 پشت سر مهدی7 نماز می‌گزارد.

ـ و نیز فرمودند:

یکون ان لا یبقی احد الا اقر بمحمد6؛[38]

کسی باقی نمی‌ماند مگر این‌که به [حضرت] محمد6 ایمان می‌آورد.

ـ امام صادق7 نیز چنین فرمودند:

اذ اخرج القائم7 خرج من هذا الامر من کان یری انه من اهله و دخل فیه شبه عبدة الشمس و القمر؛[39]

چون قائم7 قیام کند، از این عقیده کسانی که گمان می‌رفت اهل آنند خارج می‌شوند و کسانی هم‌چون پرستندگان خورشید و ماه به آن می‌گروند.

محتواي مشترك مجموعه روايات ياد شده هم‌نوا با ضابطه كلي توبه اين است كه در عصر ظهور زمينه توبه و تغيير مسير براي تمامي تبه‌كاران و منحرفان فراهم خواهد بود و شاه‌راه سعادت در برابر مجموعه بشريت هم‌چنان باز و هموار است.

ب) درخواست توبه نکردن توسط امام مهدی4

پیش از طرح تفصیلی مستندات دیدگاهی که به بسته شدن باب توبه با ظهور امام مهدی4 معتقد است، تذکر این نکته خالی از فایده نیست که تعدادی از احادیث بر این مطلب دلالت دارند که امام مهدی4 از مجرمان و منحرفان درخواست توبه نمی‌کند. این دسته از روایات، از روایاتی که به بسته شدن باب توبه دلالت می‌کنند، لحنی ملایم‌تر دارند. البته روشن است که میان درخواست توبه نکردن و نپذیرفتن توبه تفاوت زیادی وجود دارد. توضیح این‌که طبیعتاً در عصر ظهور، عکس‌العمل منحرفان در برابر امام مهدی4 شکل‌های متفاوتی خواهد داشت. عده‌ای به صورت خودجوش از کرده‌های خود پشیمان می‌شوند و خاضعانه در برابر حضرت اظهار ندامت می‌کنند، اما گروهی دیگر که به بلوغ و رشد دستة اول نرسیده‌اند، برای توبه پیش‌قدم نمی‌شوند. از این رو نیازمند دعوت به توبه‌اند و چه بسا با این دعوت قدم در وادی انابه بگذارند. براساس روایات مورد اشاره، امام مهدی4 از گروه دوم برای توبه دعوت نمی‌کند. اما این روایات در مورد پذیرش یا رد توبه افرادی که برای اظهار پشیمانی پیش‌قدم می‌شوند، سکوت اختیار کرده است. بنابراین، این روایات نفی‌کنندة توبه‌پذیری حضرت نیستند.

هم‌چنان‌که گذشت، دو دیدگاه یاد شده با یک‌دیگر متفاوتند، اما درخواست توبه نکردن، درجة نازلة نپذیرفتن توبه به شمار می‌آید بنابراین بجاست در آغاز مستندات این دیدگاه نیز بررسی و نقد شوند.

روایاتی که بر مطلب فوق دلالت می‌کنند، بدین قرارند:

یکم. امام باقر7 می‌فرماید:

یقوم القائم بامر جدید و کتاب جدید و قضاء جدید علی العرب شدید لیس شأنه الا السیف لا یستتیب احداً و لا یأخذه فی الله لومة لائم؛[40]

قائم4 به امری نو، کتابی تازه و قضایی جدید قیام خواهد کرد [و] بر عرب سخت خواهد گرفت. او را کاری جز با شمشیر نیست؛ از کسی درخواست توبه نمی‌کند و در کار خداوند از ملامت هیچ ملامت‌کننده‌ای باک ندارد.

دوم. آن حضرت در جايي دیگر فرمودند:

یقوم بامر جدید و سنة جدیدة و قضاء جدید علی العرب شدید لیس شأنه الا القتل و لا یستتیب احداً و لا تأخذه فی الله لومة لائم؛[41]

او به امری نو، سنتی جدید و قضایی تازه قیام می‌کند؛ بر عرب سخت خواهد گرفت؛ کار او جز کشتن نیست؛ از کسی درخواست توبه نمی‌کند و در کار خداوند از ملامت هیچ ملامت‌کننده‌ای باک ندارد.

سوم. باز آن حضرت فرمودند:

ان رسول‌الله6 سار فی امته بالمنّ کان یتألف الناس و القائم یسیر بالقتل بذلک امر فی الکتاب الذی معه ان یسیر بالقتل و لا یستتیب احداً ویل لمن ناواه؛[42]

همانا پیامبر خدا6 همراه با بخشش در میان امت خود رفتار می‌کرد و مردم را به خود جذب می‌نمود، ولی سیره قائم4 کشتن است؛ زیرا در کتابی که به همراه دارد مأمور شده است که به کشتار رفتار نماید و از کسی طلب توبه نمی‌کند. وای بر کسی که با او به دشمنی برخیزد!

واژه «لا یستتیب» ‌که برخی از مترجمان گمان کرده‌اند، به معنای «توبه نمی‌پذیرد» نیست، بلکه به معنای «درخواست توبه نمی‌کند» است.[43]

در کتاب‌های الصحاح،[44] لسان العرب[45] و القاموس المحیط[46] در ترجمه واژه استتابه آمده است: «سأله ان یتوب»، یعنی درخواست توبه کرد. در تاج العروس نیز آمده: «استتابه عرض علیه التوبه»؛[47] استتابه یعنی توبه را بر او عرضه کرد.

در سند روایت‌های اول و سوم، محمد بن حسان رازی و محمد بن علی کوفی وجود دارند. نجاشی در توصیف محمد بن حسان می‌نویسد:

روایات وی پسنديده و ناپسند است و از ضعفا بسیار روایت می‌کند.[48]

ابن غضائری نیز او را ضعیف می‌داند.[49]

رجال نجاشی در توصیف محمد بن علی کوفی می‌نویسد:

بسیار ضعیف و فاسدالعقیده است و در هیچ چیز به او اعتماد نمی‌شود.[50]

شیخ طوسی نیز به نقل از فضل بن شاذان، محمد بن علی را از همه دروغ‌پردازان مشهورتر می‌داند؛[51] هم‌چنان‌که دو راوی از روایات حدیث دوم توثیق نشده‌اند. نفر اول یوسف بن کلیب است که در کتب رجالی نامی از او به میان نیامده و به اصطلاح مهمل است و نفر دوم حسن بن علی بن ابی حمزه به شمار می‌آید که نجاشی او را از سران واقفه به شمار آورده و به نقل از علی بن حسن بن فضال او را ضعیف می‌داند.[52] شیخ طوسی نیز به نقل از علی بن حسن بن فضال او را «کذاب ملعون» خوانده است.[53]

علاوه بر ضعف سندی روایاتی که بر دیدگاه مورد بحث دلالت داشتند، این روایات با احادیث زیادی نیز در تعارض است که تفصیل آن در بررسی دیدگاه دوم بیان خواهد شد. از این رو دیدگاه یادشده فاقد مستند معتبر و مردود است.

روایاتی که در قیاس با دسته اول مضمونی تندتر دارند و بر بسته شدن باب توبه هنگام ظهور امام مهدی4 دلالت دارند، بدین قرارند:

یکم. امام صادق7 در تفسیر آیه مبارکه Gيوْمَ يأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لاَ ينفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيرًاF[54] فرمودند:

الایات هم الائمة و الآیة المنتظرة هو القائم فیومئذٍ لا ینفع نفساً ایمانها لم تکن امنت من قبل قیامه بالسیف و ان امنت بمن تقدم من آبائه:؛[55]

نشانه‌ها همان ائمه‌اند و نشانه‌ای که انتظارش می‌رود قائم4 است؛ پس در آن روز ایمان کسی که پیش از قیام به شمشیر قائم4 ایمان نیاورده، برایش نفعی ندارد، اگرچه به پدران او ایمان داشته باشد.

دوم. امام صادق7 در تفسیر آیه یاد شده فرمودند:

یعنی خروج القائم المنتظر منا ثم قال: یا ابابصیر، طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته و المطیعین له فی ظهوره اولئک اولیاء الله الذین لاخوف علیهم و لا هم یحزنون؛[56]

منظور [از نشانه‌های پروردگار كه با آمدن آن باب توبه بسته مي‌شود]، خروج قائم ماست که انتظارش را می‌کشند. اي ابابصير، خوشا به حال شيعيان قائم ما كه در حال غيبتش، انتظارش را مي‌كشند و در زمان ظهورش از او اطاعت می‌کنند! آنها اولیای خداوند هستند که نه هراسی دارند و نه اندوهی.

سوم. امام صادق7 در تفسیر آیه مبارکه Gقُلْ يوْمَ الْفَتْحِ لاَ ينفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمَانُهُمْ وَلاَ هُمْ ينظَرُونَF،[57] فرمودند:

یوم الفتح یوم تفتح الدنیا علی القائم لا ینفع احداً تقرب بالایمان ما لم یکن قبل ذلک مؤمنا و بهذا الفتح موقناً فذلک الذی ینفعه ایمانه و یعظم عندالله قدره و شأنه؛[58]

روز فتح، روزی است که دنیا برای قائم4 فتح می‌شود. در این روز ایمان کسی که بخواهد به وسیله ایمان به آن حضرت تقرب جوید، در صورتی که پیش از این مؤمن نباشد و به این فتح یقین نداشته باشد، برایش نفعی ندارد و شخصی که از پیش مؤمن بوده و به فتح او یقین داشته، ایمان برایش نفع خواهد داشت و قدر و منزلتش نزد خداوند بزرگ خواهد بود.

چهارم. در توقیع امام مهدی4 به شیخ مفید چنین آمده است:

فان امرنا بغتة فجأة حین لا تنفعه توبة و لا ینجیه من عقابنا ندم علی حوبة؛[59]

همانا امر ما ناگهانی است؛ زمانی که توبه سودی نبخشد و پشیمانی بر گناه او را از عقاب ما نجات ندهد.

علاوه بر روایات یادشده که مضمونی عام دارند، دو حدیث دیگر بر نپذیرفته نشدن توبة گروهی خاص و در حالتی ویژه دلالت دارند. این دو روایت بدین قرارند:

ـ امام باقر7 فرمودند:

... فاذا جاء الی البیداء یخرج الیه جیش السفیانی فیأمر الله الارض فتأخذ اقدامهم و هو قوله Gو لو تری اذ فزعوا فلا فوت و اخذوا من مکان قریب و قالوا امنا بهF یعنی بالقائم من آل محمد: Gو انی لهم التناوش من مکان بعید ـ الی قوله ـ و حیل بینهم و بین ما یشتهونF یعنی ان لا یعذبوا Gکما فعل باشیاعهم من قبلF یعنی من کان قبلهم من المکذبین هلکوا Gانهم کانوا فی شک مریبF؛[60]

چون امام مهدی4 به سرزمین بیداء رسد، سپاه سفیانی به سوی او حرکت می‌کند. پس خداوند به زمین دستور داده، زمین آنها را در خود فرو می‌برد و این همان سخن خداوند است که می‌فرماید: «و ای کاش می‌دیدی هنگامی را که [کافران] وحشت‌زده‌اند [آن‌جا که راهِ] گریزی نمانده است و از جایی نزدیک گرفتار آمده‌اند و می‌گویند: به او ایمان آوردیم.» یعنی به قائم از خاندان محمد:. «چگونه از جایی [چنین] دور، دست یافتن [به ایمان] برای آنان میسر است؟» تا آن‌جا که می‌‌فرماید: «و میان آنان و میان آن‌چه [به آرزو] می‌خواستند حایلی قرار می‌گیرد»، یعنی آرزو می‌کردند عذاب نشوند. «همان‌گونه که از دیرباز با امثال ایشان چنین رفت» یعنی تکذیب‌کنندگانی که پیش از آنان بودند و هلاک شدند «آنها [نیز] در دو دلی سختی بودند».

ـ آن حضرت در حديثي ديگر فرمودند:

یخرج القائم فیسیر حتی یمرّ بمرّ فیبلغه ان عامله قد قتل فیرجع الیهم فیقتل المقاتلة و لا یزید علی ذلک شیئاً ثم ینطلق فیدعوا الناس حتی ینتهی الی البیداء فیخرج جیشان للسفیانی فیأمر الله عزوجل الارض ان تأخذ باقدامهم و هو قوله عزوجل: Gو لو تری اذ فزعوا فلا فوت و اخذوا من مکان قریب و قالوا امنا به ـ یعنی بقیام القائم ـ و قد کفروا به من قبل ـ یعنی بقیام (قائم) آل محمد6 و یقذفون بالغیب من مکان بعید و حیل بینهم و بین ما يشتهون کما فعل باشیاعهم من قبل انهم کانوا فی شک مریبF؛[61]

قائم4 خارج می‌شود تا این‌که به سرزمین مرّ می‌رسد. به او گزارش می‌دهند که کارگزارش کشته شده است. آن حضرت به سوی آنها بازگشته، تنها قاتلان را می‌کشند و باز می‌گردد. سپس مردم را دعوت می‌کند تا این‌که به سرزمین بیداء می‌رسد. در این حال دو سپاه از سفیانی به سوی آن حضرت حرکت می‌کنند و خداوند به زمین دستور می‌دهد که آنها را در خود فرو برد و این همان سخن خداوند است که فرموده: «و ای کاش می‌دیدی هنگامی را که [کافران] وحشت‌زده‌اند [آن‌جا که راهِ] گریزی نمانده است و از جایی نزدیک گرفتار آمده‌اند و می‌گویند به او ایمان آوردیم» یعنی به قیام قائم4 «و حال آن‌که پیش از این او را منکر شدند.» یعنی قیام قائم از خاندان محمد6 را منکر گشتند «و از جایی دور به نادیده [تیر تهمت] می‌افکندند و میان آنها و میان آن‌چه [به آرزو] می‌خواستند، حایلی قرار می‌گیرد، همان گونه که از دیرباز با امثال ایشان چنین رفت؛ زیرا آنها [نیز] در دو دلی سختی بودند.»

دو روایت اخیر بر پذیرفته نشدن اظهار ندامت لشکر سفیانی به هنگام نزول عذاب الهی دلالت دارند و این مضمون یعنی بسته شدن باب توبه به هنگام نزول عذاب، با ضابطه كلي در باب توبه هم‌آهنگ است. از اين‌رو، این دو روایت با چهار روایت نخست که بر پذیرفته نشدن توبه با ظهور امام مهدی4 و بدون نزول عذاب الهی دلالت می‌کردند، تفاوت دارند و نمی‌توان آنها را در زمرة یک‌دیگر به حساب آورد. بر این اساس، از پذیرش بسته شدن باب توبه با تحقق خسف بیداء نمی‌توان بسته شدن باب توبه با ظهور امام مهدی4 را نتیجه گرفت.

بررسی سندی روایات

در میان چهار روایت نخست، آخرین روایت، توقیع منسوب به امام مهدی4 برای شیخ مفید است. نخستین شخصی که به تفصیل این توقیع را آورده، علامه طبرسی از علمای قرن ششم قمری است. وی می‌نویسد:

به گفتة آورندة این توقیع که در روزهای پایانی ماه صفر سال 416 قمری به دست شیخ مفید رسیده، وی آن را از ناحیه‌ای متصل به سرزمین حجاز آورده است.[62]

در ادامه، علی‌رغم فاصله حدود دو قرن که میان مرحوم طبرسی; و شیخ مفید; وجود دارد، ایشان بدون اشاره به سند خود به این توقیع، متن آن را ذکر می‌نماید.

اين روايت از كتاب تأويل الايات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة نوشته سيدشرف‌الدين استرآبادي از علماي قرن دهم است. وي اين حديث را از كتاب ما نزل في القرآن في اهل‌البيت نوشته محمدبن‌عباس معروف به ابن‌حجام روايت مي‌كند. افزون بر اين‌كه طريق مرحوم استرآبادي به كتاب ابن‌حجام بر ما روشن نيست.

در مورد روایت سوم نیز محمد بن سنان، دیگر راوی این حدیث، تضعیف شده است.[63] بنابراين، این روایت ضعیف و فاقد استناد است. عالمان علم رجال به وثاقت تمامی راویان روایت دوم[64] به جز علی بن ابی‌حمزه بطائنی و المظفر جعفر بن المظفر العلوی و علي بن محمد بن شجاع تصریح کرده‌اند. روایت یونس بن عبدالرحمن که از اجلای اصحاب امامیه به شمار می‌آید از علی بن ابی‌حمزه که از استوانه‌هاي واقفيه است،[65] نشان‌ می‌دهد که این روایت به پیش از دوران انحراف فکری او مربوط می‌شود. از این رو به نظر می‌رسد به روایت علی بن ابی‌حمزه نمی‌توان خدشه‌ای وارد کرد. جعفر بن المظفر نيز علی‌رغم این‌که از مشایخ شیخ صدوق به شمار می‌آید، توثیق صریحی درباره او وارد نشده است. بر مبنای بزرگانی چون علامه مامقانی از ترحم و ترضی شیخ صدوق می‌توان حسن حال ایشان را دریافت،[66] با وجود این، مشكل عمده اين روايت علي بن محمد بن شجاع[67] به شمار می‌آید كه توثيق نشده است.

اما روایت اول، شیخ صدوق با دو سند[68] مختلف از حسن بن محبوب[69] از علی بن رئاب[70] از امام صادق7 نقل نموده است. در سند اول احمد بن زیاد بن جعفر حمدانی[71] از علی بن ابراهیم[72] از ابراهیم بن هاشم[73] از محمد بن ابی‌عمیر[74] و حسن بن محبوب قرار گرفته‌اند. در سند دوم، علی بن حسین بن بابویه[75] [صدوق اول] از سعد بن عبدالله[76] از محمد بن الحسین بن ابی‌خطاب[77] از حسن بن محبوب قرار دارند.

این روایت به هر دو طریق آن اعتبار دارد و به وثاقت تمامی روایان آن تصریح شده است.

از آن‌چه گذشت روشن شد که از مجموعه چهار روایت یاد شده، روایت اول بی‌تردید سندی معتبر دارد و روایت دوم براساس برخی از مبانی معتبر است، اما روایت‌های سوم و چهارم از نظر سندی معتبر نیستند. پس از بررسي سند روايات، نوبت بررسي محتوای روایات يادشده و کیفیت دلالت آنها بر فرضیه مورد بحث است.

در توضیح محتوای این روایات تذکر چند نکته لازم است:

الف) دو حدیث یاد شده در تفسیر این آیة شریفه هستند:

)يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْراً(؛[78]

روزی که پاره‌ای از نشانه‌های پروردگارت [پدید] آید، کسی که قبلاً ایمان نیاورده یا خیری در ایمان ‌آوردن خود به دست نیاورده، ایمان آوردنش سود نمی‌بخشد.

براساس این آیه مبارکه، با آشکار شدن برخی از نشانه‌های الهی، ایمان دو گروه پذیرفته نمی‌شود و به تعبیر دیگر باب توبه بر دو گروه بسته می‌شود: اول کسانی که پیش از آشکار شدن بعضی از نشانه‌های الهی مؤمن نبوده‌اند اما با آشکار شدن آنها اظهار ایمان می‌کنند؛ دوم، عده‌ای که پیش از هویدا شدن بعضی از نشانه‌های الهی مؤمن بوده‌اند، اما در کارنامة عملشان عمل خیری ثبت نشده است. ایمان چنین افرادی نیز با ظهور برخی از نشانه‌های الهی نفعی در پی نخواهد داشت.

حال سؤال اساسی این است که این نشانه‌های الهی که با ظاهر شدنشان باب توبه بسته می‌شود، چه چیزهایی هستند؟

در پاسخ به این سؤال، هم می‌توان از آیات قرآن بهره گرفت و هم از روایات. علامه طباطبایی براساس تفسیر قرآن به قرآن برای «بعض آیات ربک» این سه مصداق را ذکر کرده است:

1. نشانه‌ای که همراه با تبدل نشئه حیات باشد مانند مرگ؛

2. نشانه‌ای که همراه با استقرار ملکه کفر و انکار در نفوس باشد به گونه‌ای که نتوانند پذیرای حق شوند؛

3. عذاب الهی.[79]

روایات برای این واژه مصادیق دیگری هم‌چون طلوع خورشید از مغرب،[80] خروج «دابّة الارض»[81] و... نیز ذکر کرده‌اند. افزون بر موارد یاد شده، براساس دو روایت پیشین که از امام صادق7 نقل شد، امام مهدی4 یکی از مصادیق «بعض آیات ربک» است که با ظهور ایشان باب توبه بسته خواهد شد.

ب) در روایت نخست به متعلق ایمان تصریح نگشته، یعنی به صراحت بیان نشده است که با ظهور امام مهدی4 ایمان به چه چیزی پذیرفته نمی‌شود: ایمان به خدا، به رسول، به امام مهدی4 و یا «لا ینفع نفساً ایمانها لم تکن امنت من قبل قیامه بالسیف»؟ اما افزون بر دلالت سیاق به قرینة ذیل روایت «و ان امنت بمن تقدم من آبائه:» متعلق ایمان در صدر روایت امام مهدی4 است؛ زیرا وقتی گفته می‌شود، ایمان کسی که ایمان نداشته اگرچه به پدران امام مهدی4 مؤمن بوده با ظهور ایشان فایده‌ای ندارد، منظور ایمان نداشتن به چیزی است که با ایمان به پدران امام مهدی4 جمع شدنی است و بی‌ترديد ایمان نداشتن به خدا و رسول6 را نمی‌توان با ایمان به پدران امام مهدی4 جمع کرد و معقول نيست کسی به پدران امام مهدی4 ایمان داشته باشد، اما به خداوند و رسولش مؤمن نباشد. بنابراین، امام مهدی4 اساس متعلق ایمان در این روایت است؛ یعنی با ظهور آن حضرت ایمان آوردن به ایشان برای کسی که پیش از ظهور به آن جناب ایمان نداشته، اگرچه به پدران آن حضرت ایمان داشته باشد، نفعی نخواهد داشت. بر این اساس، با ظهور امام مهدی4 باب توبه و رجوع بر دو گروه بسته خواهد شد: اول، کسانی که به آن حضرت ایمان نداشته‌اند، اگرچه به پدران آن حضرت ایمان داشته و امامت و وصایت آنها را پذیرفته باشند. دوم، کسانی که به امامت و وصایت آن حضرت مؤمن بوده‌اند، اما براساس این ایمان رفتار نیکی از آنها سر نزده است.

براساس تفسیر یادشده، شیعیانی که به امامت آن حضرت معتقد بوده‌اند و در پروندة عملشان، هم اعمال نیک و هم رفتارهای ناپسند وجود داشته و به تعبیر قرآن Gخَلَطُواْ عَمَلاً صَالِحًا وَآخَرَ سَيئًاF[82] هستند، مشمول این روایت نیستند و توبه آنها در زمان ظهور پذیرفته خواهد شد. در نتیجه، با ظهور امام مهدی باب توبه بر سه دسته بسته خواهد شد:

1. غیرمسلمانان؛

2. غیرشیعیان؛

3. شیعیانی که از آنها عمل نیکی سر نزده است.

در حديث دوم، به خلاف حديث اول كه متعلق ايمان در قياس با قرآن توسعه داده شده بود، در برابر متعلق ايمان سكوت شده، از اين جهت متعلق ايمان در اين حديث، همان متعلق ايمان در آيه مباركه خواهد بود و ظاهراً متعلق ايمان در آيه خداوند متعال است كه البته ايمان به خداوند بدون ايمان به معاد و نبوت معنا ندارد. بنابراين، طبق اين حديث، با ظهور امام مهدي4 ايمان كافران و مؤمنان غيرعامل سودي نخواهد بخشيد. معناي روايت طبق توضيح يادشده بدين‌صورت خواهد بود:

روزي كه پاره‌اي از نشانه‌هاي پروردگارت بيايد يعني قائم منتظر خروج كند، كسي كه قبلاً به خداوند ايمان نياورده يا خيري در ايمان آوردن خود به دست نياورده، ايمان آوردنش سود نمي‌بخشد.

تفاوت اين روايت با روايت پيشين در مؤمنان غيرشيعه است كه طبق حديث اول اظهار ايمان چنين افرادي با ظهور امام مهدي4 نفعي نخواهد داشت. اما طبق حديث دوم، براي اين گروه به شرط اين كه در پرونده اعمالشان عمل نيك نيز داشته باشند، هم‌چنان باب ايمان گشوده خواهد بود؛ زیرا اين گروه نه از کافران هستند و نه از مؤمنان غيرعامل.

حديث سوم نيز به حديث دوم می‌ماند، اما آيه‌اي كه اين حديث در تفسير آن وارد شده، به کافران ناظر است نه مؤمنان غيرعامل. براين اساس، طبق روايت سوم با ظهور امام مهدي4 باب توبه تنها بر کافران بسته خواهد شد و ايمان آنها سود نخواهد بخشيد.

در حديث چهارم، از فايده‌بخشيدن ايمان سخن گفته شده تا از متعلق ايمان گفت‌وگو كنيم، بلكه به تصريح اين روايت، با ظهور امام مهدي4 توبه سودي نخواهد بخشيد و البته گناه در اين روايت مطلق است و تمام گناهان از جمله كفر و شرك را شامل مي‌شود. بر اين اساس، از مجموع روايات يادشده، هر چهار حديث در نپذيرفته‌شدن ايمان كافران اتفاق‌نظر دارند. حديث‌هاي اول، دوم و چهارم بر اين مطلب، سودنبخشيدن ايمان مؤمنان غيرعامل را نيز افزوده‌اند. افزون بر اين، حديث اول مضمونی اختصاصي دارد كه به پذيرفته نشدن ايمان مؤمنان غيرشيعه برمی‌گردد. حديث چهارم نيز مضمونی اختصاصي دارد كه عبارت است از سودنبخشيدن توبه، اگرچه شخص گناه‌كار، شيعه‌اي باشد كه اعمال نيك نيز داشته است.

در نتيجه به جز مضمون اختصاصي حديث آخر كه به دليل ضعف سند معتبر نيست، دیگر مضامين صرف‌نظر از اشكالاتي كه خواهد آمد، به دليل تكرار مضمون وثاقت روايت آن، پذيرفتني هستند.

ج) نکتة دیگری که تبیین آن ما را در فهم هرچه بیشتر معنای حدیث یاری می‌دهد، مفهوم پذیرفته نشدن ایمان و یا به تعبیر ما بسته شدن باب توبه است. هم‌چنان‌که گذشت، دو روایت نخست در تفسیر این آیه کریمه هستند:

)يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْراً(.[83]

در این آیه شریفه، علی‌رغم تصریح به این‌که با هویدا شدن برخی از نشانه‌های الهی، باب توبه بر غیرمؤمنان و مؤمنان غیرعامل بسته می‌شود، به این مسئله تصریح نشده که سرانجام این افراد چه می‌شود. اما علی‌رغم این نبود تصریح و با وجود این‌که بسته شدن باب توبه و نزول عذاب عقلاً با یک‌دیگر تفاوت دارند، در این آیه بسته شدن باب توبه، با نزول عذاب و کنده شدن ریشة غیرمؤمنان و مؤمنان غیرعامل تلازم دارد. به تعبیر دیگر، وقتی قرآن از بی‌اثر شدن اظهار ایمان سخن می‌گوید، بدین معنا نیست که افراد یادشده به زندگی طبیعی خود ادامه می‌دهند، اما توبه آنان پذیرفته نمی‌شود؛ زیرا این آیه در مقام تهدید نازل شده است و پذیرفته نشدن ایمان کسانی که به مبدأ و معاد اعتقادی ندارند، برای آنها تهدید محسوب نمی‌شود. بر این اساس، وقتی قرآن می‌فرماید، با هویدا شدن برخی از نشانه‌های الهی، ایمان غیرمؤمنان و مؤمنان غیرعامل نفعی در پی ندارد، منظور این است که با آشکار شدن این نشانه‌ها، عذاب الهی نازل خواهد گشت و ریشه آنها را از زمین بر خواهد کند. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌نویسد:

آن‌‌چه در این آیه ذکر شده است (آمدن ملائکه، آمدن ربّ و هویدا شدن برخی از نشانه‌های الهی)، اموری هستند که به دنبال ندارند مگر قضاوت حتمی و حکم قطعی خداوند را به این‌که آنان را از بین برده و زمین را از لوث وجودشان پاک سازد.[84]

هم‌چنان‌که روايت سوم در تفسير اين آيه شريفه آمده كه در جایی دیگر، بسته شدن باب توبه و فرستاده شدن عذاب را در کنار یک‌دیگر ذکر كرده است:

)قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمَانُهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ(؛[85]

بگو روز پیروزی، ایمان کسانی که کافر شده‌اند، سود نمی‌بخشد و آنان مهلت نمی‌یابند.

بر این اساس، طبق روايات يادشده، ظهور امام مهدی4 از مصادیق «بعض آیات ربک» است و «يوم الفتح» نيز به روز ظهور آن حضرت تفسير شده است. بنابراین با ظهور آن حضرت ایمان غیرمؤمنان و مؤمنان غیرعامل نفعی در پی نخواهد داشت و عذاب الهی که به دست سپاهیان امام مهدی4 جاری می‌شود، آنها را فرا خواهد گرفت.

د) در برابر فرضيه بسته‌شدن باب توبه با ظهور امام مهدي4 اين مسئله وجود دارد که براساس آیات قرآن کریم، سخنان پیشوایان معصوم و اصل عقلی «قبح عقاب بلابیان»، قهر الهی کسی را فرا نخواهد گرفت مگر پس از آشکار شدن حقیقت، تمام شدن حجت و سرپیچی از سر عناد و لجاجت. قرآن کریم در این‌باره مي‌فرمايد:

)وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا(؛[86]

و ما تا پیامبری برنینگیزیم، به عذاب نمی‌پردازیم.

و در جای دیگر مي‌فرمايد:

)وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولاً(؛[87]

و اگر ما آنان را قبل از [آمدن قرآن] به عذابی هلاک می‌کردیم، قطعاً می‌گفتند: «پروردگارا، چرا پیامبری به سوی ما نفرستادی؟».

بر این اساس، به شرطی می‌توان ظهور امام مهدی4 را پایان فرصت معتقدان به ادیان منسوخ و نحله‌های انحرافی دانست که در عصر غیبت با رسیدن پیام اسلام راستین به سرتاسر جهان، حجت بر انسان‌های سرتاسر گیتی تمام شده باشد. حال آیا تحقق چنین امری امکان‌پذیر است و به راستی پیش از ظهور حجت بر جهانیان تمام می‌شود؟

در پاسخ به اين سؤال می‌توان گفت: نظر به جهش فوق‌العاده فناوری اطلاعات، نفوذ رسانه‌های جمعی در سراسر جهان و افزایش چشم‌گیر اقبال عمومی به بهره‌برداری از این فن‌آوری از یک سو، و آغاز نهضت علمی در دنیای اسلام و شکل‌گیری تفکر لزوم بهره‌وری از فرصت‌های مناسبی که در عصر انفجار اطلاعات برای ترویج و تبیین معارف ناب اسلامی فراهم آمده از سوی دیگر، اصل امکان‌پذیر بودن رسیدن پیام اسلام به سرتاسر گیتی و تمام شدن حجت بر همة انسان‌ها در آینده‌ای نزدیک را نمی‌توان بعید شمرد؛ به‌ويژه این‌که هر روز در حوزه فن‌آوری اطلاعات، خلق و تولید پدیده‌های را شگرفی شاهد هستیم که امر ارتباط و دست‌یابی به اطلاعات را سریع‌تر و سهل‌تر می‌نماید. این توسعه و روند روبه رشد، آن‌قدر سریع است که به راستی نمی‌توان برای آیندة آن تصور خاصی داشت و چه بسا در آینده‌ای بسیار نزدیک، با تولید ابزارهای جدید بتوان امر ارتباط و تبادل اطلاعات را به شکلی سامان داد که امروز در تخیل ما نمی‌گنجد.

بر این اساس، واقعیت‌های دنیای امروز امکان ثبوتی شنیده شدن صدای اسلام ناب توسط تک‌تک انسان‌ها در سرتاسر گیتی و در نتیجه تمام شدن حجت بر آنها را نفی نمی‌کند. افزون بر این، در تعدادی از احادیث از تحقق یافتن این آرمان در آخرالزمان سخن گفته شده است. این احادیث اگر از نظر سندی خدشه‌‌پذير باشند که البته کاوش درباره آن را باید به جای دیگر حواله داد، باز هم همان امکان ثبوتی برای اثبات دعوای ما کافی خواهد بود. از جمله روایات یادشده این سخن امام صادق7 است:

ستخلو کوفة من المؤمنین و یأزر عنها العلم کما تأزر الحیة فی حجرها ثم یظهر ببلدة یقال لها قم و تصیر معدنا للعلم و الفضل حتی لا یبقی فی الارض مستضعف فی الدین حتی المخدرات فی الحجال و ذلک عند قرب ظهور قائمنا فیجعل الله قم و اهله قائمین مقام الحجة و لولا ذلک لساخت الارض باهلها و لم یبق فی الارض حجة فیفیض العلم منه الی سائر البلاد فی المشرق و المغرب فتتم حجة الله علی الخلق حتی لا یبقی احد علی الارض لم یبلغ الیه الدین و العلم ثم یظهر القائم7 و یسیر سبباً لنقمة الله و سخطه علی العباد لان الله لا ینتقم من العباد الا بعد انکارهم حجة؛[88]

به زودی کوفه از مؤمنان خالی می‌گردد و علم از آن پنهان می‌شود، آن‌گونه که مار در سوراخش پنهان می‌گردد. سپس علم در شهری به نام قم ظاهر می‌شود و اين شهر کانون دانش و فضل شده، چنان دنیا را با معارف آشنا می‌کند که در روی زمین مستضعفی در دین باقی نمی‌ماند؛ حتی زن‌ها در حجله‌ها. این نزدیک ظهور قائم ماست. پس خداوند قم و اهل آن را جانشین حجت خدا قرار می‌دهد که اگر چنین نشود، زمین اهل خود را فرو می‌برد و حجتی باقی نمی‌ماند. آن‌گاه دانش از قم به ديگر مناطق از مشرق تا مغرب گسترش می‌یابد و حجت خداوند بر خلق تمام می‌گردد تا این‌که روی کرة زمین کسی نباشد که دین و دانش به او نرسیده باشد و آن‌گاه قائم4 آشکار می‌شود و خشم و غضب خداوند را بر مردم جاری می‌سازد؛ چون خداوند از بندگان انتقام نمی‌گیرد مگر پس از این‌که حجت را انکار کنند.

آن‌چه گذشت بيان نظريه بسته‌شدن باب توبه با ظهور امام مهدي4 بود كه مستندات آن همراه با بررسي سندي والاي آن ذكر گشت و تلاش شد اين نظريه به بهترين صورت ممكن بيان شود. اكنون نوبت نقد و بررسي اين ديدگاه مي‌رسد:

علي‌رغم اين‌كه تعدادي از روايات فرضيه بسته شدن باب توبه را با ظهور امام مهدي4 تأييد مي‌کنند، بسياري از ادله آن را تضعيف مي‌نمايند. ادله يادشده بدين‌قرارند:

1. تعداد وسيعي از روايات كه بر بازبودن باب توبه در عصر ظهور دلالت داشتند. اين روايات كه به تفصيل در فرضيه اول ذكر شدند، به صراحت با نظريه بسته‌شدن باب توبه در عصر ظهور در تعارضند.

2. اين فرضيه با آيات و رواياتي كه ضابطه‌ كلي پذيرش و نپذيرفتن توبه را بيان كرده‌اند و بر اساس آنها حق بازگشت براي همگان تا پيش از نزول عذاب الهي و آشكار شدن نشانه‌هاي مرگ محفوظ است، در تعارض هستند. براي حل تعارض يادشده، مي‌توان مدعي تخصيص شد، يعني از حكم عام باقي‌بودن فرصت توبه و پذيرش ايمان تا زمان آشكار شدن نشانه‌هاي عذاب و مرگ، انسان‌هاي عصر ظهور را مستثنا دانست. اما اين آيات در مقام بيان ضابطه كلي شرايط پذيرش توبه‌اند، يعني بيان‌كننده معيارهايي هستند كه تمام موارد پذيرش يا نپذيرفتن توبه را پوشش مي‌دهند. از اين‌رو، به اصطلاح اين آيات از تخصيص ابا دارند و اصولاً براي اين ادعا نمي‌توان توجيهي معقول و منطقي ارائه كرد كه براي انسان‌هاي همه زمان‌ها فرصت توبه و اصلاح تا زمان مرگ محفوظ است، اما انسان‌هايي كه عصر ظهور را درك مي‌كنند، از اين حق محروم هستند. شايد به همين دليل علامه طباطبايي علي‌رغم اين‌كه در مورد بسته‌شدن باب توبه تا طلوع خورشيد از مغرب نظر مثبت دارد، بسته شدن توبه تا ظهور امام مهدي4 را غيرواضح مي‌داند.[89]

3. اشكال ديگر فرضيه مورد بحث اين است كه با رواياتي در تعارض است كه بر بسته شدن باب توبه با طلوع خورشيد از مغرب دلالت دارند. توضيح اين‌كه در بسياري از روایات که در منابع دست‌اول شیعه و اهل‌سنت آمده، در آخرالزمان خورشید از مغرب طلوع مي‌کند و با تحقق این پدیده، ایمانِ ایمان‌آورندگان نفعی نخواهد داشت و به اصطلاح باب توبه بسته خواهد شد. از جمله امام باقر7 در این خصوص فرموده‌اند:

بعث الله محمداً6 بخمسة اسیاف ثلاثة منها شاهرة لا تغمد الی ان تضع الحرب اوزارها و لن تضع الحرب اوزارها حتی تطلع الشمس من مغربها فاذا طلعت الشمس من مغربها امن الناس کلهم فی ذلک الیوم فیومئذ Gلاَ ينفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيرًاF.[90]

خداوند محمد6 را با پنج شمشیر برانگیخت که سه تای آن کشیده شد و به نیام نخواهد رفت تا این‌که جنگ پایان یابد؛ و جنگ پایان نمی‌یابد تا این‌که خورشید از مغرب طلوع کند؛ و چون خورشید از مغرب طلوع کند تمام مردم در آن روز ایمان آورند و در آن روز « كسى كه قبلاً ايمان نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود به دست نياورده، ايمان آوردنش سود نمى‏بخشد».

مسلم نيشابوري نیز از پیامبر اکرم6 چنین روایت کرده است:

ثلاث اذا اخرجن Gلاَ ينفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيرًاF طلوع الشمس من مغربها و الدجال و دابة‌الارض؛[91]

سه چیزند که با خروج آنها «ایمان آوردن کسی که قبلاً ایمان نیاورده یا خیری در ایمان خود به دست نیاورده، به حالش سود نمی‌بخشد»: طلوع خورشید از مغرب، خروج دجال و «دابة الارض».

علامه طباطبايي در اين‌باره مي‌نويسد:

احاديث طلوع خورشيد از مغرب كه جداً فراوان هستند را شيعيان از ائمه: و اهل‌سنت از تعداد زيادي از صحابه روايت كرده‌اند. گرچه مضمون آنها داراي اختلافات فاحشي است و نظريه‌هاي علمي امروز هم منكر اين مطلب نيستند كه ممكن است مسير حركت زمين تغيير يافته و حركت شرقي آن تبديل به حركت غربي شود و يا قطب‌هاي جاري خود را عوض كرده و قطب شمالي جنوبي شود و بالعكس. اين تغيير و تحول مي‌تواند تدريجي باشد، هم‌چنان‌كه رصدهاي فلكي آن را تأييد مي‌كنند؛ ناگهاني و در اثر يك حاثه جوي باشد. البته اگر ما طلوع خورشيد از مغرب را رمزي كه به سرّي از اسرار اشاره دارد، تفسير نكنيم.[92]

بيان تعارض ظاهری این دو دسته روایت به این صورت است که اولاً به دلایلی که در جای خود تبیین شده است، ظهور امام مهدی4 با طلوع خورشید از مغرب تفاوت دارد و این دو را نمی‌توان یک پدیده دانست. ثانیاً ظهور امام مهدی4 پیش از طلوع خورشید از مغرب تحقق خواهد یافت؛ زيرا طلوع خورشید از مغرب از نشانه‌های قیامت است. بر این اساس، اگر در آخرالزمان با ظهور امام مهدی4 باب توبه بسته شود، با طلوع خورشید از مغرب دیگر جایی برای بسته شدن باب توبه باقی نخواهد ماند و اگر برای انسان‌های آخرالزمان تا زمان طلوع خورشید از مغرب، فرصت بازگشت و اصلاح محفوظ باشد، به‌طور طبیعي با ظهور امام مهدی4 که پیش از آن تحقق یافته، باب توبه بسته نشده است. از این رو بسته شدن باب توبه هم با ظهور و هم با طلوع خورشید از مغرب پذيرفتني نيست.

براي جمع میان این دو دسته روایات مي‌توان گفت که با ظهور امام مهدی4 باب توبه بر منحرفان بسته می‌شود، پس از آن برای انسان‌هایی که دوران حکومت امام مهدی4 و رجعت ائمه: را درک می‌کنند، جریان تکلیف و ثواب و عقاب به صورت عادی باز می‌گردد و بار دیگر در آستانه قیامت و با طلوع خورشید از مغرب، از انسان‌های منحرف مجال بازگشت ستانده می‌شود. اما پذیرش مطالب یادشده بدین معناست که وضعيت انسان‌هایی که درعصر غیبت می‌زیسته‌اند و امام معصوم7 را درک نکرده و از تربیت و هدایت او به صورت ظاهری بهره نبرده‌اند، از وضعيت کسانی که در دوران ظهور و رجعت متولد مي‌شوند و زندگی می‌کنند، سخت‌تر باشد و بر گروه اول به دلیل انحراف با ظهور امام مهدی4 باب توبه بسته شود. اما انسان‌های دوران ظهور و رجعت که امام معصوم7 را در کنار خود می‌بینند و می‌توانند به‌طور مستقیم از چشمه‌سار فیض او بنوشند، اگر از سر عناد در ورطه تباهی غلطیدند، هم‌چنان از مجال توبه و بازگشت برخوردارند و چنین مطلبی پذيرفتني نیست. بر این اساس، احادیثی که طلوع خورشید از مغرب را عامل بسته شدن باب توبه می‌دانند نیز با روایاتی که ظهور امام مهدی4 را زمان بسته شدن باب توبه ذکر مي‌کنند، در تعارض هستند.

وجود غيرمسلمانان در عصر ظهور

نقد پایانی ما بر تئوری موردنظر این است که بسته شدن باب توبه با رفع تکلیف مستلزم است؛ زیرا پذیرفتنی نیست که از یک‌سو، کسی به انجام دادن اوامر الهی و ترک محرمات، از جمله توبه و اصلاح گذشته خود مکلف باشد و از سوی دیگر توبه او پذيرفته نشود. از جمله قراينی که بر تلازم بسته شدن باب توبه و پایان یافتن زمان تکلیف دلالت دارند، این نکته است که سرّ پذیرفته نشدن توبه در موارد مشابه مانند آشکار شدن نشانه‌های مرگ و نزول عذاب الهی، این است که ایمانی که در اين حالت اظهار می‌شود، از سر اضطرار و بدون اراده است و به همین دلیل ارزش ندارد و با خروج انسان از حالت اختیار و اراده، دوران تکلیف نیز پایان می‌یابد. علامه طبرسی در تفسیر آیه 158 سوره انعام می‌نویسد:

«روزی که برخی از نشانه‌های پروردگارت بیاید» نشانه‌هایی است که آنها را به معرفت مجبور می‌کند و با آمدنش تکلیف زايل می‌شود [و] «کسی که قبلاً ایمان نیاورده، ایمان‌آوردنش سودی نمی‌بخشد»؛ زیرا با ظهور نشانه‌های قیامت، باب توبه بسته می‌شود و خداوند همگان را به معرفت خودش مجبور می‌کند.[93]

علامه طباطبایی نیز در تفسير آيات هفده و هيجده سوره نساء می‌نویسد:

توبه بازگشت بنده به بندگی خداوند است و توبه خداوند متعال نیز پذیرش این بازگشت است و عبودیت تحقق نخواهد یافت مگر با حیات دنیوی که ظرف اختیار و محل اطاعت و معصیت است و با آشکار شدن نشانه‌های مرگ اختیاری که سرمنشأ اطاعت یا معصیتی شود، وجود نخواهد داشت.[94]

حاصل سخن این‌که بسته شدن باب توبه با رفع تکلیف تلازم دارد و اگر در زمان ظهور باب توبه بسته شود، باید از کسانی که مجال توبه را از دست می‌دهند، تکلیف ساقط باشد.

از سوي ديگر، به گواهي تعدادی از احادیث، غیرشیعيان که باب توبه بر آنها بسته شده و تکلیف از آنها ساقط گشته، در دوران میانی حکومت امام مهدی4 حضور دارند. یعنی تعداد کثیری از انسان‌های عصر ظهور علی‌رغم این‌که تکلیف از آنها ساقط شده، هم‌چنان سال‌ها به زندگی طبیعی خود ادامه می‌دهند. در حالی که براساس اصول مسلم شریعت، انسان‌ها تا زمانی که به صورت طبیعی در قید حیات هستند، به انجام دادن فرایض و ترک محرمات مکلف و مأمور خواهند بود. بر این اساس، اگر روایات از وجود انسان‌های فاجر و غیرشیعه در دوران میانی حاکمیت امام مهدی4 سخن می‌گویند، پس با ظهور آن حضرت باب توبه بر آنها بسته نشده است. روايات يادشده بدين قرارند:

1. امام صادق7 در روایت صحیحه‌ای فرمودند:

کل ما فی ایدی شیعتنا من الارض فهم فیه محللون حتی یقوم قائمنا فیجبیهم طسق ما کان فی ایدیهم و یترک الارض فی ایدیهم و اما ما کان فی ایدی غیرهم فان کسبهم من الارض حرام علیهم حتی یقوم قائمنا فیأخذ الارض من ایدیهم و یخرجهم صغرة؛[95]

تمام زمین‌هایی که در دست شیعیان ما قرار دارد، بر آنها حلال است تا این‌که قائم ما4 قیام کند؛ پس او مالیات زمین‌ها را از آنها می‌گیرد و زمین را در دستشان باقی می‌گذارد. اما کسب و کار بر روی زمین‌هایی که در دست غیرشیعیان قرار دارد، بر آنها حرام است تا این‌که قائم ما قیام کند. پس او زمین‌ها را پس گرفته، آنها را ذلیلانه اخراج می‌کند.

امام باقر7 نیز در روایت معتبری فرمودند:

... الارض کلها لنا فمن احیا ارضا من المسلمین فلیعمرها و لیؤد خراجها الی الامام من اهل‌بیتی و له ما اکل منها... حتی یظهر القائم من اهل‌بیتی بالسیف فیحویها و یمنعها و یخرجهم منها کما حواها رسول‌الله6 و منعها الا ما کان فی ایدی شیعتنا؛[96]

... تمام زمین برای ماست؛ پس هر مسلمانی که زمینی را احیا کرد، باید آن را آباد کند و مالیاتش را به امام از خاندان من بدهد و بهره‌هایی که از آن می‌برد، بر او حلال است... تا این‌که قائم از خاندان من با شمشیر قیام کند. او زمین‌ها را باز پس گرفته، آنها را از زمین‌ها اخراج می‌کند؛ هم‌چنان‌که پیامبر خدا6 چنین کرد، مگر آن‌چه در دست شیعیان ما باشد.

این احادیث به نحوه مواجهة امام مهدی4 با شیعیان در زمان تثبیت حکومت ناظر هستند؛ زيرا سامان دادن امور اقتصادی جامعه، باز پس گرفتن زمین‌های غصب شده و اخذ مالیات و عوارض برای حکومت بی‌ثباتی که قدرت و صلابت ندارد و به توان‌مندی و استحکام دست نيافته، نه امکان دارد و نه اولویت. بر این اساس، روایات یاد شده، به آغاز نهضت جهانی امام مهدی4 ناظر نیستند، بلکه گزارش‌گر اقدامات امام مهدی4 پس از ثبات حکومتند. در نتیجه این احادیث بر وجود غیرشیعه، حداقل در بخش‌هایی از دوران ثبات حکومت امام مهدی4، دلالت دارند و از این رو نمی‌توان ظهور امام مهدي4 را زمان بسته‌شدن باب توبه و زمان ريشه‌كن شدن منحرفان دانست.

پیامبر اکرم6 نیز مي‌فرمايند:

یجمع عیسی7 الکتب من انطاکیة حتی یحکم بین اهل المشرق و المغرب و یحکم بین اهل التوراة فی توراتهم و اهل الانجیل فی انجیلهم و اهل الزبور فی زبورهم و اهل الفرقان بفرقانهم.[97]

و عیسی7 کتاب‌های آسمانی را از انطاکیه جمع‌آوری می‌کند تا این‌که میان اهل مشرق و مغرب به وسیله آنها حکم نمايد و میان اهل‌تورات، به توراتشان و میان اهل‌انجیل، به انجیلشان و میان اهل‌زبور، به زبورشان و میان اهل‌قرآن به قرآنشان حکم مي‌کند.

امام باقر7 نیز فرمودند:

انما سمیّ المهدیّ مهدیِا لانه یهدی الی امر خفی و یستخرج التوراة و سائر کتب الله عزوجل من غار بانطاکیة و یحکم بین اهل التوراة بالتوراة و بین اهل الانجیل بالانجیل و بین اهل الزبور بالزبور و بین اهل القرآن بالقرآن؛[98]

همانا مهدی، مهدی نامیده شده است، چون به امر پنهان هدایت می‌کند و تورات و ديگر کتاب‌های الهی را از غاری در انطاکیه بیرون می‌آورد و میان اهل‌تورات، به تورات و میان اهل‌انجیل، به انجیل و میان اهل‌‌زبور، به زبور و میان اهل‌قرآن، به قرآن حکم می‌کند.

این دو روایت نیز بر وجود غیر مسلمانان در دوران تثبیت حاکمیت امام مهدی7 دلالت دارند؛ زيرا داوری میان اهل مشرق و مغرب، يعني وجود حکومتی که شرق و غرب عالم را فرا گرفته است؛ هم‌چنان‌که قضاوت آن حضرت در میان معتقدان به ادیان ديگر تنها در سایه تشکیل حکومتی فراگیر امکان‌پذیر خواهد بود که همگان به احکام آن گردن نهند.

از آن‌چه گذشت روشن مي‌شود كه در مورد ظهور امام مهدي4 دو ديدگاه وجود دارد: طبق ديدگاه اول كه از مضموني هم‌آهنگ با ضابطه كلي باب توبه برخوردار است، با ظهور امام مهدي4 گام نهادن در مسير سعادت و جبران كاستي‌ها هم‌چنان براي بشر دورافتاده از حقيقت جهان، وجود دارد. ديدگاه دوم، ظهور آن حضرت را باعث بسته‌شدن باب توبه و پايان يافتن فرصت‌ها مي‌داند. اين دو ديدگاه كه در رويات معتبر وجود دارند، با يك‌ديگر در تعارضند و مضمون هركدام نفي‌كننده مضمون ديگري است.

حال براي حل تعارض اين دو دسته روايات چه بايد كرد؟

براي حل اين تعارض دو راه وجود دارد:

1. در حديث اول كه در مقايسه با سه روايت ديگر بهترين اسناد را دارد، چنين آمده است:

ايمان كساني كه پيش از قيام به شمشير امام مهدي4 ايمان نياورده‌اند و يا در ايمانشان خيري كسب نكرده‌اند، سودي نخواهد بخشيد.

اين حديث را مي‌توان چنين توضيح داد كه ميان مرحله ظهور امام مهدي4 و مرحله قيام به شمشير آن حضرت، تفاوت وجود دارد و مرحله ظهور كه زمان روشن‌گري و هدايت است، بر مرحله قيام مسلحانه تقدم دارد تا هلاك شدگان با دليلي روشن هلاك گردند و زنده شدگان با دليلي واضح زنده بمانند:

Gلِّيهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَينَةٍ وَيحْيى مَنْ حَي عَن بَينَةٍF.[99]

بر اين اساس، در مرحله روشن‌گري است، تمام تلاش امام مهدي4 بر دعوت و هدايت متمركز خواهد شد و پايان اين مرحله، آغاز صف‌بندي و جدايي پيروان حق از باطل و رويارويي اين دو جبهه است. در اين مرحله آن حضرت دست به قبضه شمشير خواهند برد. ممكن است تعدادي از كساني كه تا پيش از شروع اين مرحله بر باطل خود اصرار داشتند و از ايمان سر باز مي‌زدند و يا درخت ايمانشان خشك و بي‌ثمر بود، با ديدن برق شمشير مجازات امام مهدي4 اظهار ايمان كنند. اين ايمان غير واقعي، تظاهر به ايمان و براي فرار از مجازات خواهد بود؛ زيرا در عصر ظهور و در مرحله هدايت و روشن‌گري تمام شرايط و زمينه‌ها براي فهم حقيقت و گرايش به آن مهيا خواهد بود و اصرار بر باطل، با وجود چنين زمينه‌هايي و چرخش ناگهاني و اظهار ايمان و ندامت با مشاهده برق شمشير مجازات امام مهدي4، تصنعي بودن اين چرخش و تغيير موضع و حقيقي نبودن ايمان و توبه را نشان مي‌دهد. البته روشن است كه بسته شدن باب تظاهر به ايمان و توبه و پذيرفته نشدن ايمان و توبه ظاهري از ويژگي‌هاي عصر ظهور امام مهدي4 و در مرحله قيام شمشير است؛ زيرا از عصر پيامبر اكرم6 تا پايان دوران غيبت با كساني كه اظهار اسلام و ايمان كنند، به مانند مسلمانان رفتار خواهد شد و جان و مالشان ايمن خواهد بود. افزون بر روايت يادشده، دلايل ديگري بر اين مطلب نيز مي‌توان اقامه نمود؛ از جمله در حديث معتبري از امام باقر7 چنين نقل شده است:

ويح هذه المرجئة الي من يلجئون غداً اذا قام قائمنا قلت انهم يقولون لو قد كان ذلك كنّا و انتم في العدن سواء فقال من تاب تاب الله عليه و من اسرّ نفاقاً فله يعبد الله غيره؛[100]

واي بر اين مرجئه! فردا كه قائم ما قيام كند به كه پناه خواهند برد. [راوي گويد:] عرض كردم آنها مي‌گويند اگر چنين واقعه‌اي رخ دهد، ما و شما در ميزان عدالت يك‌سان خواهيم بود. حضرت فرمودند: هركس توبه كند، خداوند توبه‌اش را مي‌پذيرد و هركه نفاقش را پنهان سازد، خداوند تنها او را از رحمت خود دور مي‌کند.

علامه طباطبايي; نيز پس از بيان فلسفه وجوب جهاد كه در واقع دفاع از حق حيات انسانيت محسوب مي‌گردد و شرك به خداوند، هلاك انسانيت و مرگ فطرت است، مي‌نويسد:

و از اين‌جاست كه هر خردمند هوشياري متوجه مي‌شود كه سزاوار است اسلام براي پاك‌سازي زمين از لوث مطلق شرك و خالص‌ساختن ايمان براي خداوند سبحان، حكمي دفاعي داشته باشد؛ زيرا اين آياتي كه گذشت در مورد جهاد، براي از بين بردن شرك علني و بت‌پرستي و اعلاي كلمه حق بر كلمه اهل‌كتاب و وادار ساختن آنها بر پرداخت جزيه بود. با اين‌كه در آيات جهاد با افراد يادشده آمده است كه اينها به خدا و رسولش ايمان ندارند و به اين حق اعتقاد ندارند. پس اينها اگرچه به ظاهر موحدند، ولي در حقيقت مشركند و شرك خود را پنهان مي‌سازند و دفاع از حق فطري انسانيت، ايجاب مي‌كند كه آنان بر دين حق وادار شوند و قرآن كريم هرچند به صورت صريح، حكمي درباره اين دفاع بيان نكرده، ليكن به پيروزي مؤمنان بر دشمنان وعده داده و اين وعده محقق نمي‌شود مگر با وجود امر به چنين جهادي، يعني جهاد براي توحيد خالص. خداوند فرموده است:

Gهُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَF؛[101]

اوست كسي كه فرستاده خود را با هدايت و آيين درست روانه كرد تا آن را بر هرچه دين است فايق گرداند هرچند مشركان را ناخوش آيد.

و ظاهرتر از آن اين آيه است:

Gوَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يرِثُهَا عِبَادِي الصَّالِحُونَF؛[102]

و در حقيقت در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.

و صريح‌‌تر از آن اين آيه است:

Gوَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يعْبُدُونَنِي لا يشْرِكُونَ بِي شَيئًاF؛[103]

خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده‌اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد؛ همان‌گونه كه كساني را كه پيش او آنان بودند، جانشين [خود] قرار داد و آن ديني را كه برايشان پسنديده است، به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمني مبدل گرداند [تا] مرا عبادت كنند و چيزي را با من شريك نگردانند و هركس پس از آن به كفر گرايد، آنانند كه نافرمانند.

و اين سخن خداوند «يعْبُدُونَنِي» يعني عبادت خالصانه از روي ايمان حقيقي به قرينه اين كلام خداوند: «لا يشْرِكُونَ بِي شَيئًا» با اين‌كه خداوند بعضي ايمان را شرك مي‌داند:

Gوَمَا يؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَF؛[104]

و بيشترشان به خدا ايمان نمي‌آورند جز اين‌كه [با او چيزي را] شريك گيرند.

و اين وعده خداوند است به اين‌كه زمين تصفيه‌شده و خالص در اختيار مؤمنين قرار مي‌گيرد، روزي كه در آن به حقيقت غيرخداوند پرستش نشود.[105]

اگر بر اساس توضيحات يادشده بپذيريم كه بسته شدن باب توبه به دوران قيام به شمشير و نه مرحله هدايت و روشن‌گري مربوط مي‌شود، تعارض از ميان روايات رخت برخواهد بست و اشكالات ديدگاه بسته‌شدن باب توبه پاسخ مناسب خواهند يافت؛ زيرا:

1. مجموعه احاديثي كه بر گشوده بودن باب توبه در عصر ظهور و تلاش امام مهدي4 براي هدايت انسان‌ها دلالت داشتند، به مرحله روشن‌گري و هدايت ناظر هستند؛ در حالي كه بسته شدن باب توبه به مرحله قيام به شمشير مربوط است. پس ميان اين دو دسته روايت تعارض وجود ندارد.

2. بر اساس ضابطه كلي در باب توبه، توبه حقيقي بدون هيچ قيد و شرطي پذيرفته مي‌شود و دليل اين‌كه با آشكار شدن نشانه‌هاي عذاب الهي و مرگ، فرصت توبه پايان مي‌يابد، واقعي نبودن توبه است. رواياتي كه بر بسته‌شدن باب توبه در عصر ظهور دلالت دارند، با اين معيار كلي هم‌آهنگ هستند؛ زيرا شمشير مجازات امام مهدي4 از مصاديق عذاب الهي است كه طبق ضابطه كلي با آشكار شدن نشانه‌هاي آن، توبه پذيرفته نمي‌شود و دليل پذيرفته نشدن ايمان و توبه در حال قرارگرفتن در چنين وضعيتي، تصنعي و ظاهري بودن آن است.

3. در پاسخ به اشكال سومي كه به ديدگاه بسته شدن باب توبه شد، مي‌توان گفت كه اين اشكال بر اين پايه استوار بود كه بسته شدن باب توبه بر انسان‌هاي منحرف عصر غيبت كه از هدايت‌هاي امام ظاهر بي‌بهره‌‌اند مستلزم بدتر بودن وضعيت آنها از انسان‌هاي عصر ظهور است كه از روشن‌گري‌هاي امام ظاهر بهره‌مند هستند؛ در حالي كه طبق تفسيري كه براي حل تعارض گفته شد، بسته شدن باب توبه ظاهري و تصنعي براي كساني است كه حضور امام7 را درك كرده‌اند و از هدايت‌هاي او بهره‌مند شده‌اند. افزون بر اين‌كه بر قوم عاد، ثمود و ... با آشكار شدن نشانه‌هاي عذاب الهي باب توبه بسته شد و آنها مشمول عذاب الهي شدند و اين مطلب با بسته‌شدن باب توبه با طلوع خورشيد از مغرب هيچ تعارضي ندارد. بنابراين، ميان بسته شدن باب توبه بر ستم‌گران و كافران با قيام بر شمشير امام مهدي4 كه مايه عذاب و نعمت الهي است و بسته شدن باب توبه با طلوع خورشيد از مغرب هم هيچ منافاتي وجود نخواهد داشت.

اشكال چهارم را نيز مي‌توان چنين پاسخ داد كه حضور غيرشيعيان در دولت امام مهدي4، به مرحله روشن‌گري و هدايت مربوط مي‌شود نه مرحله قيام به شمشير.

آن‌چه براي حل تعارض گفته شد، تفسيري ديگر از نخستين حديث از چهار حديثي بود كه بر بسته شدن باب توبه با ظهور امام مهدي4 دلالت مي‌كردند و از ميان اين چهار روايت، تنها در حديث نخست بسته شدن باب توبه مربوط به دوران قيام به شمشير امام مهدي4 دانسته شده بود و روايات ديگر از اين نكته خالي بودند. مي‌توانيم با معيار قراردادن حديث نخست كه سندي بهتر از ديگر روايات دارد و از باب حمل مطلق بر مقيد، روايات ديگر را نيز بر همين معنا حمل نماييم.

تذكر اين نكته ضروري است كه از بسته شدن باب توبه در دوران قيام به شمشير امام مهدي4 نبايد خون‌ريزي و خشونت‌طلبي آن حضرت را نتيجه گرفت؛ زيرا اولاً هم‌چنان كه در جاي خود ثابت شده است، در سايه تلاش‌هاي بي‌وقفه امام مهدي4 و ياران مخلص آن حضرت در دوران روشن‌گري و هدايت، اكثريت جامعه جهاني كه از فطرت‌هاي پاك و حق‌جو برخوردارند، دعوت امام مهدي4 را لبيك مي‌گويند و مشتاقانه از سرچشمه زلال هدايت‌هاي ايشان خواهند نوشيد. تعبيراتي هم‌چون: لا يبقي كافر الا آمن و لا طالح الا صلح؛[106] كافري نمي‌ماند مگر اين‌كه ايمان مي‌آورد و بدكاري نمي‌ماند مگر اين‌كه به نيكي‌ها رومي‌کند؛ اين وضعيت عمومي و فراگير را ثابت مي‌کنند.

ثانياً بسته شدن باب توبه به اقليتي از جامعه جهاني مربوط مي‌شود كه علي‌رغم وجود زمينه‌هاي مناسب براي بهره‌مندي از هدايت‌هاي امام مهدي4 لجوجانه حقيقت را انكار مي‌كنند و علي‌رغم مكنونات قلب خود، به ايمان و توبه تظاهر مي‌نمايند. آشكار است كه نبود برخورد كوبنده با چنين افراد پليدي را مي‌توان از لجاجت و تمردي دريافت كه در برابر حقيقت دارند. آنها در درازمدت، ثمري جز متزلزل شدن پايه‌هاي حكومت مهدوي نخواهد داشت؛ سرنوشتي كه تمام حكومت‌هاي عادلانه تاريخ به جهت مهيا نبودن زمينه‌هاي برخورد قاطع با خطر نفاق، دچار آن شدند.

به راستي آيا پذيرفته نشدن توبه ظاهري و ساختگي تعدادي حق‌گريز، با رها كردن آنها و تباه‌شدن جامعه سالم فضليت‌مداري كه كعبه آمال تمام انبيا و اوليا بوده و تمام حق‌طلبان عالم براي تحققش لحظه‌شماري كرده‌اند، حكيمانه است؟

دو روایات نخستي که بر بسته شدن باب توبه دلالت می‌کردند و يكي از آنها اعتبار داشت، در مقام تفسیر این آیه شریفه بودند:

Gيوْمَ يأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لاَ ينفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيرًاF.

بی‌گمان اگر قرآن از بسته شدن باب توبه برای مشاهده‌کنندگان برخی از آیات الهی سخن می‌گوید، منظور کسانی نیستند که به دلیل جهل به حقیقت و به تعبیر دقیق‌تر استضعاف، به مرام باطلی دل بسته‌اند و یا مسیر باطلی را پیموده‌اند، بلکه موضوع آیه، ويژه کسانی است که پس از تمام شدن حجت و آشکار گشتن حقیقت، از سر عناد و گردن‌کشی بر آیین انحرافی خود اصرار می‌ورزند و در وادی نیکي قدم نمی‌گذارند. بر این اساس، روایتی که در تفسیر این آیه وارد شده است نیز تنها به کسانی برمي‌گردد که با وجود آگاهی از حقانیت امام مهدی4، آن حضرت را انکار می‌نمایند و یا در ورطه رفتارهای ناشایست فرومی‌غلطند. در نتیجه با ظهور امام مهدی4 باب توبه تنها بر غیرشیعیانی بسته می‌شود که در عصر غیبت، حقانیت امام مهدی4 را بسان آفتاب ببیند اما از سر عناد از آن روی بر بتابند. شیعیان آگاهی که در عصر غیبت می‌زیند اما بر صحیفه اعمال خود رفتار نیکی ثبت نمي‌کنند، نيز چنين هستند. این عده که جز اندکی از جمعیت انبوه عصر غیبت نیستند، شایستگی زیستن در دولت کریمه مهدوی را نخواهند داشت اما افرادي که نه لجوجانه بلکه جاهلانه به امام مهدی4 باور ندارند و یا به رفتارهای ناشایست آلوده‌اند، هم‌چنان می‌توانند با تغییر مسیر و جبران گذشته، از چشمه‌سار زلال فیوضات مهدوی بنوشند.

نتیجه

اگر راه‌حل‌هايي که برای جمع میان این دو دسته از روایات بیان گشت، پذیرفته شود، تعارضی که میان آنها به چشم می‌خورد، برطرف خواهد شد و هر دو دسته‌ از روایات، ملتزم خواهند بود. اما اگر راه‌حل یاد شده پذیرفته نشود و تعارض میان آنها پابرجا باشد، ترجیح با روایاتی است که باب توبه را در عصر ظهور هم‌چنان مفتوح می‌دانند و حكم روایات بسته‌شدن باب توبه را باید به اهل آن واگذار كرد؛ زیرا فرضیه بسته شدن باب توبه را تنها سه روایت غیرمعتبر و یک روایت معتبر تأیید می‌کنند، اما فرضیه مقابل را علاوه بر هم‌آهنگي با معيار توبه‌پذيري در قرآن، پنج دسته از روایات نيز تأیید می‌نمايند: روایاتی که به توبه‌پذیری امام مهدی4 تصریح داشتند؛ رواياتي كه از دعوت عموم انسان‌ها توسط امام مهدی4 سخن می‌گفتند؛ روایاتی که بر پاسخ مثبت انسان‌ها به این دعوت دلالت داشتند؛ روایات طلوع خورشید از مغرب و روایاتی که از وجود غيرشعيان در دوران مياني حكومت مهدوي سخن می‌گفتند. این دسته که بر ده‌ها روایت مشتمل بود، هم به لحاظ کثرت روایات و هم به لحاظ اشتمال بر تعداد بیشتری از احادیث معتبر، بر روایات فرضیه بسته شدن باب توبه ترجیح دارند.

منابع

1. قرآن كريم.

2. طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، مؤسسة النشر الاسلامي.

3. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، چاپ چهارم، دارالکتب الاسلاميه، 1365.

4. نعماني، محمد بن ابراهيم، الغيبه، مکتبة الصدوق، تهران.

5. شيخ طوسي، الفهرست، چاپ اول، مؤسسة النشر الفقاهه، 1417.

6. نجاشي، رجال، چاپ پنجم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1416.

7. خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، چاپ پنجم، 1413.

8. شوشتری، محمّدتقی، قاموس الرجال، چاپ سوم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1425.

9. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، چاپ اول، مؤسسة آل‌البیت، 1423.

10. حسن‌بن سلیمان، مختصر بصائر الدرجات، چاپ اوّل، المطبعة الحیدریة، نجف اشرف، 1370 هـ .

11. محمّدبن حسن بن صفار، بصائر الدرجات، مؤسسة الاعلمی، تهران، 1362.

12. عیاشی، تفسیر العیاشی، المکتبة العلمیة الاسلامیة، تهران.

13. شیخ طوسی، رجال، مؤسسة النشر الاسلامی، 1415.

14. شیخ مفید، الارشاد، دارالمفید.

15. مجلسی، محمّدباقر، بحارالأنوار، چاپ دوم، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1403.

16. کورانی، علی، معجم احادیث الامام المهدی، چاپ اوّل، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1411.

17. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، مؤسسة النشر الاسلامی، 1405.

18. قمی، علی‌بن ابراهیم، تفسیر قمی، چاپ سوم، مؤسسة دارالکتب، قم، 1404.

19. جوهری، الصحاح، چاپ چهارم، دارالعلم للملایین، بیروت، 1407.

20. ابن منظور، لسان العرب، چاپ اوّل، ادب الحوزة، 1405.

21. فیروز آبادی، القاموس المحیط، بی‌تا.

22. زبیدی، تاج العروس، المکتبة الحیاة، بیروت.

23. علامه حلی، خلاصة الاخوان، چاپ دوم، المطبعة الحیدریة، نجف اشرف، 1381.

24. شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، مؤسسة آل‌البیت، قم، 1404.

25. شرف‌الدین استرآبادی، تأویل الایات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، چاپ اوّل، مدرسة الامام المهدی، قم، 1366.

26. طبرسی، الاحتجاج، دارالنعمان.

27. شیخ صدوق، التوحید، جماعة المدرسین، قم، 1387.

28. مسلم نیشابوری، الصحیح مسلم، دارالفکر، بیروت.

29. طبرسی، مجمع‌البیان، چاپ اوّل، مؤسسة الاعلمی، بیروت، 1415.

30. بروجردی، علی، طرائف المقال، چاپ اوّل، مکتبة آیة‌الله العظمی المرعشی النجفی، قم، 1410.



[1]. سوره مائده، آيه 39.

[2]. سوره انعام، آيه54.

[3]. سوره زمر، آيه 53.

[4].  الميزان، ج3، ص341، مؤسسه نشر اسلامی.

[5]. همان، ج7، ص105.

[6]. سوره غافر، آيه‌های 44 ـ 45.

[7]. سوره يونس، آيه‌های 90 ـ 91.

[8]. الميزان، ج4، ص241.

[9]. سوره نساء، آيه 17ـ 18.

[10]. الميزان، ج4، ص239.

[11]. همان، ص240.

[12]. همان.

[13]. محمد بن یعقوب كليني، كافي، ج2، ص44، چاپ چهارم: دارالکتب الاسلامیه، 1365.

[14]. سوره انعام، آيه28.

[15]. شيخ كليني، روضة الكافي، ص80، ح37.

[16]. شیخ مفید، الغيبه، ص283، باب15، ح1و2، مکتبة الصدوق، تهران. سند معتبر اين حديث به اين صورت است:

اخبرنا احمد بن محمد بن سعيد ابن‌عقدة قال حدثنا علي بن الحسن التيملي من كتابه حدثنا العباس بن عامر بن رباح الثقفي، عن موسي بن بكر، عن بشير بن النبال.

درباره وثاقت احمد بن محمد بن سعيد نك: شيخ طوسي، الفهرست، ص73، چاپ اول: مؤسسة النشر الفقاهه، 1417.

درباره وثاقت علي‌بن‌حسن نك: نجاشي، رجال، ص257، چاپ پنجم: مؤسسه نشر اسلامی، 1416.

درباره وثاقت عباس بن عامر نك: رجال نجاشي، ص281.

درباره وثاقت موسي بن بكر نك: ابوالقاسم خويي، معجم رجال الحديث، ج20، ص33، چاپ پنجم: 1413.

درباره وثاقت بشير بن النبال نك: محمدتقي شوشتري، قاموس الرجال، ج2، ص356، چاپ سوم: مؤسسه نشر اسلامی، 1425؛ عبدالله مامقاني، تنقيح المقال، ج12، ص368، چاپ اول: مؤسسه آل‌البیت، 1423.

[17]. حسن بن سليمان، مختصر بصائر‌الدرجات، ص11، چاپ اول: انتشارات حیدریه، نجف اشرف 1370قمری.

[18]. محمد بن حسن بن صفار، بصائر الدرجات، ص512، مؤسسه اعلمی، تهران1362.

[19]. محمد بن مسعود عياشي، تفسيرالعياشي، ج1، ص183، ح82، المکتبة العلمیة الاسلامیه، تهران.

[20]. غیبت، ص281، باب 14، ص67. سند اين حديث به اين صورت است.

اخبرنا احمد بن محمد بن سعيد عن هولاء الرجال الاربعه (محمد بن المفضل و سعدان بن اسحاق بن سعيد و احمد بن الحسين بن عبدالملك و محمد بن احمد بن الحسن) عن ابن‌محبوب و اخبرنا محمد‌بن‌يعقوب كليني ابوجعفر قال: حدثي علي بن ابراهيم بن هاشم عن ابيه قال و حدثني محمد بن عمران قال حدثنا احمد بن محمد بن عيسي قال و حدثني علي بن محمد و غيره عن سهيل بن زياد جميعاً عن الحسن بن محبوب و حدثنا عبدالواحد بن عبدالله الموصلي عن ابي‌علي احمد بن محمد بن ابي‌ناشر عن احمد بن هلال عن الحسن بن محبوب عن عمرو بن ابي‌المقدام عن جابر بن يزيد الجعفي.

درباره وثاقت احمد بن محمد، نك: الفهرست، ص68.

درباره وثاقت احمد بن حسين بن عبدالملك، نك: همان، ص67.

درباره وثاقت حسن بن محبوب، نك: رجال طوسي، ص334، مؤسسه نشر اسلامی، 1415.

درباره وثاقت عمرو بن ابي‌المقدام، نك: معجم رجال الحديث، ج14، ص82.

درباره وثاقت جابر بن يزيد جعفي، نك: همان، ج4، ص344.

[21]. تفسيرعياشي، ج1، ص65.

[22]. شيخ مفيد، ارشاد، ج2، ص382.

[23]. تفسير عياشي، ج2، ص57.

[24]. همان، ص58.

[25]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص308، چاپ دوم: مؤسسة الوفاء، بیروت1403.

[26]. علي كوراني، معجم احاديث الامام المهدي4، ج3، ص380.

[27]. روضة الكافي، ص227، ح288. سند اين روايت به اين صورت است:

عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمد، عن ابن‌محبوب، عن الاحول عن سلام المستنير.

درباره وثاقت احمد بن محمد، نك: رجال طوسي، ص332.

درباره وثاقت‌ حسن بن محبوب، نك: همان، ص334.

درباره وثاقت الاحول، نك: رجال نجاشي، ص 325.

درباره وثاقت سلام بن المستنير، نك: معجم رجال الحديث، ج9، ص181.

[28]. تفسير عياشي، ج2، ص60.

[29]. بحارالانوار، ج52، ص388.

[30]. همان، ص387.

[31]. سوره اعراف، آیه‌های 156 و 157.

[32]. اصول كافي، ج1، ص429، ح 83. سند اين حديث به اين صورت است:

عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن ابي‌نصر عن حماد بن عثمان عن ابي‌زبيدة الحذاء.

درباره وثاقت احمد بن محمد، نك: الفهرست، ص61.

براي وثاقت حماد بن عثمان، نك: رجال نجاشي، ص143.

براي وثاقت ابي‌عبيده الحذاء، نك: همان، ص170.

[33]. سوره حدید، آیه17.

[34]. شیخ صدوق، كمال‌الدين و تمام النعمه، ص668، مؤسسه نشر اسلامی، 1405. سند حديث به اين صورت است:

اخبرني علي بن حاتم، قال حدثنا حميد بن زياد عم الحسن بن سماعة، عن احمد بن الحسن الميثمي، عن الحسن بن محبوب، عن مؤمن‌الطاق، عن سلام بن المستنير.

درباره وثاقت علي بن حاتم، نك: رجال طوسي، ص432.

درباره وثاقت حميد بن زياد، نك: رجال نجاشي، ص132.

درباره وثاقت الحسن بن سماعه، نك: همان، ص40.

درباره وثاقت احمد بن حسن، نك: همان، ص74.

درباره وثاقت حسن بن محبوب، نك: رجال طوسي، ص334.

درباره وثاقت مؤمن‌الطاق، نك: رجال نجاشي، ص325.

درباره وثاقت سلام بن مستنير، نك: معجم رجال الحديث، ج9، ص181.

تذكر: در كتاب كمال الدين به جاي الحسن بن سماعه، الحسن علي بن سماعه آمده است، اما اين حديث در كتاب كنز تأويل‌الايات از حميد بن زياد از حسن بن سماعه روايت شده (بحارالانوار، ج24، ص325) و نيز به قرينه راوي و مروي‌عنه، حسن بن سماعه صحيح است.

[35]. بحارالانوار، ج52، ص280.

[36]. معجم احاديث الامام المهدي4، ج5، ص176.

[37]. علی‌بن ابراهیم قمی، تفسير قمي، ج1، ص158، چاپ سوم: مؤسسه دارالکتب، قم 1404.

[38]. تفسير عياشي، ج2، ص87.

[39]. غیبت نعماني، ص317، باب21، ح1.

[40]. همان، ص233، باب 13، ح19. سند اين روايت به اين صورت است:

اخبرنا علي بن الحسين، قاب حدثنا محمد بن يحيي العطار، عن محمد بن حسان الرازي، عن محمد بن علي الكوفي، عن احمد بن محمد بن ابي‌نصر عن عاصم بن حميد الحناط عن ابي‌بصير.

[41]. همان، ص235، باب13، ح22. سند اين حديث به اين صورت است:

اخبرنا احمد بن محمد بن سعيد قال: حدثنا يحيي بن زكريا ين شيبان، قال حدثنا يوسف بن حكيب قال حدثنا الحسن بن علي بن ابي‌حمزه عن عاصم بن حميد الحناط، عن ابي‌حمزه ثمالي.

[42]. همان، ص231، باب13، ح14. سند اين حديث به اين صورت است.

اخبرنا علي بن الحسين، قال: حدثني محمد بن يحيي العطار، عن محمد بن حسان الرازي عن محمد بن علي الكوفي، عن احمد بن محمد بن ابي‌نصر، عن عبدالله بن بكير، عن ابيه، عن زراره.

[44]. جوهري، ج1، ص92، چاپ چهارم: دارالعلم للملایین، بیروت 1407.

[45]. ابن‌منظور، ج1، ص233، چاپ اول: ادب‌الحوزه، 1405.

[46]. فيروزآبادي، ج1، ص40، بی‌تا.

[47]. الزبيدي، ج1، ص161، المکتبة الحیاه، بیروت، بی‌تا.

[48]. رجال نجاشي، ص338.

[49]. علامه حلي، ص401، چاپ دوم: المطبعة الحیدریه، نجف اشرف، 1381قمری.

[50]. ص332.

[51]. اختيار معرفة الرجال، ج2، ص823، مؤسسه آل‌البیت، قم 1404.

[52]. رجال نجاشی، ص36.

[53]. اختیار معرفة الرجال، ج2، ص827.

[54]. سوره انعام، آيه158.

[55]. كمال الدين، ص18.

[56]. همان، ص357.

[57]. سوره سجده، آيه29.

[58]. شرف‌الدين استرآبادي، تأويل الايات الظاهره، ج2، ص445، چاپ اول: مدرسه الامام المهدی، قم 1366. سند اين حديث به اين صورت است:

قال محمد بن العباس، حدثنا الحسين بن عامر، عن محمد بن الحسين بن ابي‌الخطاب عن محمد بن سنان عن ابي‌دراج.

[59]. طبرسي، الاحتجاج، ج2، ص334، دارالنعمان.

[60]. تفسير قمي، ج2، ص205.

[61]. تأويل الايات، ج2، ص478.

[62]. الاحتجاج، ج2، ص318.

[63]. معجم رجال الحديث، ج17، ص169.

[64]. سند اين حديث به اين صورت است:

حدثنا المظفر بن جعفر بن المظفر العلوي السمرقندي ـ رضي الله عنه ـ قال: حدثنا محمد بن جعفر بن مسعود و حيدر بن محمد بن نعيم السمرقندي جميعاً عن محمد بن مسعود العياشي قال حدثني علي بن محمد بن شجاع عن محمد بن عيسي عن عبدالرحمن عن علي بن ابي‌حمزه عن ابي‌بصير.

درباره وثاقت حيدر بن محمد بن نعيم، نك: رجال طوسي، ص420.

درباره وثاقت محمد بن مسعود، نك: رجال نجاشي، ص350.

درباره وثاقت محمد بن عيسي، نك: همان، ص333.

درباره وثاقت يونس بن عبدالرحمن، نك: همان، ص446.

درباره وثاقت ابي‌بصير، نك: همان، ص441.

[65]. همان، ص249.

[66]. قاموس الرجال، ج1، ص71.

[67]. معجم رجال الحديث، ج13، ص158.

[68]. كمال‌الدين و تمام‌النعمه، ص18 و 30.

[69]. درباره وثاقت وی، نك: رجال طوسي، ص334.

[70]. درباره وثاقت وی، نك: الفهرست، ص151.

[71]. درباره وثاقت وی، نك: خلاصة الاقوال، ص70.

[72]. درباره وثاقت وی، نك: رجال نجاشي، ص260.

[73]. درباره وثاقت وی، نك: خلاصة الاقوال، ص49.

[74]. درباره وثاقت وی، نك: رجال نجاشي، ص326.

[75]. درباره وثاقت وی، نك: همان، ص261.

[76]. درباره وثاقت وی، نك: همان، ص176.

[77]. درباره وی، نك: همان، ص334

[78]. سوره انعام، آیه 158.

[79]. الميزان، ج7، ص386 ـ 387.

[80]. شيخ صدوق، التوحيد، ص266، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم 1378.

[81]. كمال‌الدين، ص527.

[82]. سوره توبه، آيه102.

[83]. سوره انعام، آیه 158.

[84]. الميزان، ج7، ص385.

[85]. سوره سجده، آیه29.

[86]. سوره اسراء، آیه15.

[87]. سوره طه، آیه134.

[88]. بحارالأنوار، ج57، ص213.

[89]. الميزان، ج7، ص392.

[90]. كافي، ج5، ص10.

[91]. صحیح مسلم، ص21، انتشارات دارالفکر، بيروت.

[92]. الميزان، ج7، ص391.

[93]. مجمع البيان، ج4، ص201، مؤسسة الاعلمي، بيروت 1415 قمري.

[94]. الميزان، ج4، ص241.

[95]. كافي، ج1، ص408. سند اين حديث به اين صورت است:

محمد بن يحيي عن احمد بن محمد عن ابن‌محبوب عن عمر بن يزيد.

درباره وثاقت محمد بن يحيي، نك: رجال نجاشي، ص353.

درباره وثاقت احمد بن محمد، نك: همان، ص82.

درباره وثاقت ابن‌محبوب، نك: رجال طوسي، ص334.

درباره وثاقت عمر بن يزيد، نك: همان، ص339.

[96]. كافي، ج1، ص47. سند اين حديث به اين صورت است:

محمد بن يحيي عن احمد بن عيسي عن ابن‌محبوب عن هشام بن سالم عن ابي‌خالد الكابلي.

درباره وثاقت هشام بن سالم، نك: رجال نجاشي، ص434.

درباره وثاقت ابي‌خالد الكابلي، نك: سيد علي بروجردي، طرائف المقال، ج2، ص45، چاپ اول: کتابخانه آيت‌الله العظمي مرعشي نجفي، قم 1410 قمري.

[97]. معجم احاديث الامام المهدي4، ج1،‌ ص531.

[98]. نعماني، الغيبه، ص237، باب13، ح26.

[99]. سوره انفال، آيه42.

[100]. الغيبه، ص238، باب15، ح1.

[101]. سوره صف، آيه9.

[102]. سوره انبياء، آيه105.

[103]. سوره نور، آيه55.

[104]. سوره يوسف، آيه106.

[105]. الميزان، ج2، ص66.

[106]. بحارالأنوار، ج44، ص21.

https://ayandehroshan.ir/vdccamqe82bqe.la2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما