تاریخ انتشارپنجشنبه ۴ تير ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۲۷
کد مطلب : ۱۱۶۴
۱
plusresetminus

بررسی تطبیقی «آیه اظهار» از منظر فریقین

سیدمسعود پورسیدآقایی* رضا رمضانی* سید محمدحسین موسوی
بررسی تطبیقی «آیه اظهار» از منظر فریقین
سیدمسعود پورسیدآقایی
رضا رمضانی
سید محمدحسین موسوی
چکیده
اعتقاد به موعود، باور همۀ پیروان ادیان و عدالت‌جویان جهان به شمار می‌آید. اسلام به عنوان دین خاتم، به این باور در آیات و روایات پرداخته است. از جمله آیاتی که دربارۀ حکومت جهانی و پایان تاریخ مورد استناد قرار گرفته، «آیه اظهار» است. مفسران فریقین بر تحقق اراده خداوند دربارۀ سیطرۀ دین _ که مربوط به عصر ظهور امام مهدی(عج) و نزول حضرت عیسی(ع) باشد _ اتفاق نظر دارند. روایت فریقین هم‌سو با مفاد آیه، بر تحقق این اراده به عصر ظهور دلالت دارد که شیعه و سنی مفاد آن‌ها را تلقی به قبول کرده، مورد انکار یا حتی تردید قرار نداده‌اند.
این پژوهش با روش توصیفی _ تحلیلی بر آن است تا با واکاوی مفاهیم در «آیه اظهار» و با تکیه بر قرائن درونی و برونی کلام و طرح و نقد دیدگاه مفسران فریقین، دلالت «آیه اظهار» بر پایان تاریخ را بررسی کند و به این نتیجه دست یابد که گرچه سیطره دین حق در عصر رسالت و امتداد آن تحقق یافته است، اما غلبه نهایی کامل و همه‌جانبۀ دین حق، منحصر به عصر ظهور است.
واژگان کلیدی
اظهار، فرجام تاریخ، حکومت جهانی، حضرت مهدی(عج)، دین حق.
مقدمه
از جمله آیاتی که می‌توان در موضوع مهدویت و فرجام تاریخ انسان و جهان از آن بهره برد، آیه 33 سوره توبه است:
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛ (توبه: 33)
اوست آن‌که پیامبرش را با هدایت و دینِ درست فرستاد تا او را بر همه ادیان پیروز گرداند، هرچند مشرکان خوش نداشته باشند.
با تأمل در شرح این آیه در بین مفسران شیعه و سنی به یک مطلب اساسی میتوان پی برد و آن همسانی دیدگاه‌های شیعه و سنی درباره تحقق وعده الهی در این آیه در عصر ظهور امام مهدی(عج) و نزول حضرت عیسی(ع) است. هرچند مفسران شیعه و سنی در تفسیر این آیات برداشت و احدی ندارند؛ اما از مجموع دیدگاه‌های آنان میتوان قدر متیقنی را استنباط کرد که مبتنی بر سیطره اسلام در آخر الزمان است. در این آیه شریفه خداوند بر غلبه اسلام بر سایر ادیان تأکید میکند.
ولى نباید فراموش کرد که این تکرار و تاکید در زمانى بود که هنوز اسلام در جزیره عربستان تسلط نیافته بود، تا چه رسد به نقاط دیگر جهان، اما قرآن در همان وقت مؤکداً روى این مسئله تکیه کرد و حوادث آینده صدق این پیش‌گویى بزرگ را ثابت نمود و سرانجام اسلام هم از نظر منطق، و هم از نظر پیشرفت عملى بر مذاهب دیگر غالب شد، و دشمنان را از قسمت‌هاى وسیعى از جهان عقب زد و جاى آن‌ها را گرفت و هم اکنون نیز در حال پیش‌روى است.
البته وعده کامل این آیه به شکل کامل آن در زمان ظهور حضرت مهدی خواهد بود؛ هرچند دین اسلام که همان دین حق است در زمان پیامبر اکرم(ص) به طور نسبی بر سایر ادیان غلبه پیدا کرد، ولی این غلبه به شکل کامل نبود؛ چرا که در بسیاری از مکان‌ها ادیان دیگری غیر از اسلام حاکم بود. جدا از ظاهر و سیاق آیه، روایاتی که فریقین ذکر کردهاند مؤید این مطلب است.
در این نوشتار ابتدا به بررسی واژگان پرداخته و سپس با طرح سؤالاتی در رابطه با آیه اعم از سؤالات ادبی و یا تفسیری سعی میکنیم با توجه به سیاق آیات به فهم بهتر و تفسیر صحیحی از آیه دست یابیم؛ طرح نظرات مفسران شیعه و سنی و نفد و بررسی آن‌ها نیز ما را در فهم بهتر از آیه کمک میکند. پرسش اصلی این مقاله آن است که آیا «آیه اظهار» بر حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) دلالت دارد یا خیر؟ از مهم‌ترین پرسش‌هایی که ما را به این مهم دلالت میکند عبارت‌اند از:
1. اظهار در این آیه به چه معناست؟ غلبه اسلام بر سایر ادیان در عصر رسالت است یا منحصر به عصر ظهور است؟ آیاغلبه به معنای حجت و برهان است یا غلبه جسمانی است؟
2. مرجع ضمیر مفعولی در «لیظهره» رسول است یا دین؟
واژگان
هدی ابن‌فارس برای لغت هدی دوریشه ذکر کرده است:
1. مقدم شدن برای ارشاد و راهنمایی؛ 2. فرستادن هدیه برای دوستان.
ایشان هدایت را مخصوص خدا میداند و برای این مطلب به آیه إنَّ عَلَیْنا لَلْهُدی (توبه: 12) متمسک میشود. یکی از نام‌های خدا را «هادی» میداند؛ زیرا خداوند متعال بندگانش را بصیرت داد و راه شناخت خودش را به آنان شناساند تا به ربوبیتش اقرار نمایند (ابن‌فارس، 1387: ج3، 595).
هدایت اگر از جانب خداوند باشد ایصال الی المطلوب و اگر از جانب رسول باشد «راهنمایی به سوی مقصود» است و در این آیه شریفه که خداوند رسول خدا را مقارن با هدایت نموده است معنای ارائه طریق از آن به دست میآید. (مصطفوی، 1402: ج11، 272)
منظور از «هدی» در آیه شریفه هدایت الهی، حقیقت، بینه، دلایل آشکار و قرآن کریم است. (طوسی، 1402: ج5، 209؛ رازی، 1349: ج1، 112)
بعد از بررسی لغوی این واژه و تتبع در تفاسیر به این نتیجه میرسیم که در همه مصادیق این واژه عنصر مفهومی هدایت و راهنمایی و بیان طریق به سوی رشد نهفته است.
دین
در مقاییس اللغه آمده است دین یک ریشه دارد که تمام فروعات به آن برمی‌گردد و آن مطلق انقیاد و خضوع و طاعت است. (ابن‌فارس، 1378: ج3، 595؛ فیومی، 1414: ج2، 206) در عنصر مفهومی لغت «دین» قید خضوع در برابر برنامه یا مقررات معین نهفته است و معانی دیگری که برای «دین» ذکر شده است از جمله، از فروعاتی است که به آن اصل برمی‌گردد طاعت، جزاء، حساب، حکم است (ابن‌منظور، 1412: ج13، 166).
حق
در عنصر مفهومی فعل (حقق) ثبوت نهفته است و بقیه مصادیق به این اصل بر میگردد. (ابن فارس، 1378: ج3، 559) منظور از حق در آیه شریفه ثبات و مطابقت با واقع است که دلالت بر استحکام و صحت دین دارد.
دین الحق
«دین الحق» در آیه شریفه همان اسلام و توحید و عقاید و احکام آن است که با واقع و حق انطباق دارد.
باتوجه به عنصرمفهومی لغت دین وحق به این نکته دست می‌یابیم که منظورازدین الحق مجموعه مقررات وقواعد ثابت واحکام مطابق باواقع است. خضوع در برابر این مقررات انسان رابه سعادت می‌رساند.
شیخ طوسی می‌گوید: مراد از دین حق اسلام و قوانین شریعت است؛ زیرا که به واسطه آن انسان مستحق ثواب و عقاب میشود. (طوسی، 1402: ج5، 209)
ابوزهره دین حق را توحید دانسته است و در ادامه میگوید: اضافه دین به حق اضافه بیانیه است، این اضافه دلالت میکند که دین اسلام، حق و چکیده تمام ادیان حق است. (ابوزهره، 1387: ج6، 3287)
ظهر
«ظهر» دلالت بر قوة و بروزدارد. و الظهور: الغلبه. (ابن‌فارس، 1387: ج3، 471).
لسان العرب در ذیل ماده ظهر معانی مختلفی ذکر کرده است از جمله معانی که برای ظهر ذکر کرده است معنای غلبه است:
فلان ظاهِرٌ على فلان أَ ی غالب علیه. وظَهَرْتُ على الرجل: غلبته، ظَهَرْت ُعلى فلان أَیْ عَلَوْتُهُ و غَلَبْتُهُ. یقال: أَظْهَر الله المسلمین على الکافرین أَی أَعلاهم علیهم. (ابن‌منظور، 1412: ج2، 154)
مفردات راغب ذیل ماده «ظهر» معانی مختلفی ذکر میکند و به آیه شریفه لیظهره علی الدین کله (توبه: 33) اشاره میکند و میفرماید:
و قوله لیظهره على الدین کله یصحّ أن یکون من البروز، و أن یکون من المعاونة و الغلبة، أی: لیغلّبه على الدّینة کلّه. (راغب اصفهانی، 1416: 541)
با بررسی کتب لغت به این نتیجه میرسیم که در عنصر مفهومی فعل «ظهر» به‌ویژه وقتی با حرف «علی» همراه باشد معنای غلبه خارجی نهفته است. یعنی دین اسلام در عصر ظهور غلبه خارجی بر ادیان دیگر خواهد یافت.
توجه به فراز نهایی آیه یعنی و لو کره المشرکوننیز مؤید همین معناست؛ چرا که صرف مددرسانی یا ابراز و نمایان شدن، بیآن‌که به سیطره دین انجامد، مایه ناخرسندی مشرکان وکافران نخواهد شد.
در قرآن کریم نیز این واژه در معنای غلبه استعمال شده است. از جمله در آیه شریفه انهم ان یظهروا علیکم یرجموکم... (کهف: 20) که به این معناست «[آنان گفتند] اگر بر شما دست یابند و چیره شوند؛ شما را سنگسار میکنند».
بعد ازتبیین مفاهیم آیه لارم است دیدگاه مفسران فریقین درتفسیراین آیه بررسی شود.
بررسی دیدگاه فریقین
دیدگاه قرآن‌پژوهان شیعه و سنی در تفسیر آیه اظهار متفاوت است؛ برخی از آنان به صورت سربسته به ذکر معنای آیه بسنده کردهاند، بی‌آن‌که از شیوه اظهار دین حق بر دیگر ادیان (به نحو حجت و برهان یا قهر و غلبه) و زمان آن به طور صریح حکم کنند. برخی از مفسران اهل‌سنت از تحقق اراده الهی به تدریج از اواخر زمان رسالت و سپس در امتداد زمان سخن گفتهاند. برخی نیز مانند اکثر مفسران شیعه بر تعیین وعده حق تعالی به عصر ظهور فتوا دادهاند؛ باتوجه به عنصر مفهومی لغت «اظهار» و دیگر قراین داخلی وبیرونی که خواهد آمد دراین مقاله اثبات میشود که منظور از اظهار در آیه شریفه (توبه: 33) پیروزى و غلبه خارجى و عملى در سطح جهان و تمامى روى زمین است، که شامل پیروزى فرهنگى، اقتصادى و سیاسى مى‌شود که این وعده منحصر به عصر ظهور خواهد بود.
حال که دیدگاه عمده در آیه روشن شد لازم است مستندات هر یک که عمدتا به ترکیب در آیه شریفه، قرائن درونی و بیرونی کلام است، نظر افکنده، آن‌ها را نقل و آن‌گاه مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
1. معنای اظهار در این آیه
معنای اظهار در آیۀ 33 سوره توبه: 33چیست؟ غلبه در عصر رسالت است یا منحصر به عصر ظهور است؟ به عبارت دیگر، آیا غلبه به معنای حجت و برهان است یا غلبه جسمانی است؟
در بین قرآن‌پژوهان شیعه و سنی در مورد معنای اظهار چند دیدگاه مطرح است:
1. اظهار به معنای غلبه
در مورد ظرف زمانی تحقق غلبه دو دیدگاه وجود دارد: الف) غلبه دین حق در عصر رسالت و امتداد آن (غلبه به معنای حجت وبرهان) ب) انحصار غلبه دین حق به عصر ظهور (غلبه جسمانی).
الف) غلبه دین حق در عصر رسالت وامتداد آن(غلبه به معنای حجت وبرهان)
شیخ طوسی «اظهار» را به معنای سیطرۀ دین در عصر رسالت و امتداد آن میداند و عصر ظهور را یکی از مصادیق آن می داند.
وی در این زمینه مینویسد:
خداوند رسولش را با «هدایت» یعنی با حجت‌ها و بینات و بیان و هر آن‌چه عمل به آن موجب ورود به بهشت شود، و نیز با «دین حق» که همان اسلام است و دربر دارنده آیین الهی و پاداش بهشتی است فرستاد. این‌که فرمود: لیظهره علی الدین کله...به معنای برتری دین اسلام برهمه ادیان باحاکمیت قهر و غلبه است؛ این آیه دلالت بر صدق نبوت پیامبر(ص) داردچون خبر از وعده حق‌تعالی به غلبه اسلام برتمام ادیان دارد، و این وعده محقق شده است. (طوسی،1402: ج5، 209)
مرحوم طبرسی نیز نظیرعبارت شیخ طوسی را در مجمع البیان آورده جز آن‌که اظهار را به معنای برتری دین اسلام بر جمیع ادیان، با حجت و برهان و قهر و غلبه میداند. (طبرسی، 1406: ج5، 38)
در مجمع البیان چنین میفرماید:
لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ معناه لیعلی دین الإسلام على جمیع الأدیان بالحجة و الغلبة
و القهر لها حتى لا یبقى على وجه الأرض دین إلا مغلوبا و لا یغلب أحد أهل الإسلام بالحجة
و هم یغلبون أهل سائر الأدیان بالحجة و أما الظهور بالغلبة فهو أن کل طائفة من
المسلمین قد غلبوا على ناحیة من نواحی أهل الشرک و لحقهم قهر من جهتهم...؛ (طبرسی،1406: ج5، 38)
تا آن‌که دین اسلام بر تمام ادیان با حجت و برهان و همچنین با قهر و غلبه غالب آیند تا آن‌که هیچ دینی در زمین نباشد جز آن‌که مغلوب اسلام شود و نیز اهل اسلام با حجت و برهان بر اهل دیگر ادیان غالب آیند و هرگز مقهور نگردند. اما غلبه اسلام با حجت و برهان روشن است و با قهر نیز هم اکنون قابل مشاهده است. هر کدام از طایفه مسلمین بر بخشی از سرزمین‌های اهل شرک غالب آمده و بر آنان چیره شدهاند.
این قول از برخی از سلف مانند مقاتل بن سلیمان نیز نقل شده است، آنان تحقق وعدۀ حق تعالی را در همان عصر رسالت میدانند؛ چون دین اسلام بر تمام دین‌های شبه‌جزیره سیطره یافت و اهل کتاب را به جزیه وادار کرد. جصاص (م370 ق) نیز بر این باور است که این وعده تحقق یافته و دامنۀ آن تا پس از وفات رسول خدا(ص) نیز امتداد پیدا کرده است.به عقیده وی هیچ‌کدام از اهل ادیان نیستند، جز آن‌که مسلمانان بر آنان چیره شده، آنان را مقهور خویش ساختند و این وعده را تحقق بخشیدند، وعدهای که بر صدق نبوت پیامبر اکرم(ص) دلالت آشکار دارد (جصاص، 1415: ج3، 592).
زمخشری نیز در تفسیر آیات سورۀ صف با صراحت این غلبه را تحقق یافته میداند و چنین می‌آورد:
و لعمری لقد فعل فما بقی من الادیان الا و هو مغلوب مقهور بدین الاسلام و عن مجاهد: اذا نزل عیسی لم یکن فی الارض الا دین الاسلام؛ (زمخشری، بی‌تا: ج265،2)
به جان خودم سوگند که چنین امری به وقوع پیوسته چون هیچ دینی از ادیان نیست جز آن‌که مقهور و مغلوب دین اسلام گردیده است و از مجاهد [بن جبر تابعی] چنین نقل شده است: هر گاه حضرت عیسی(ع) از آسمان فرود آیند جز دین اسلام، دینی در زمین نخواهد بود.
نسفی نیز در تفسیر خود عین عبارت کشاف را در تفسیر آیات سوره صف آورده است و از تحقق این وعده خبر میدهد (نسفی، 1402: ج253،2). در تفسیر روح المعانی آلوسی (م1270ق) نیز همین قول را در ذیل آیات سوره صف مییابیم (آلوسی، 1417: ج15، 130).
ابن‌عاشور نیز سیطره دین حق را در عصر رسالت و امتداد آن میداند. «اظهار» را تفضیل و اعلام معنوی دانسته است (ابن‌عاشور، 1412: ج‏28، 172).
بررسی
این معنا (غلبه با حجت وبرهان) در حد خود درست است؛ چون همه ادیان آسمانی از جمله دین اسلام بر واقع و حق مبتنی است و پایه‌های اصلی آن بر برهان عقلی و فطرت الهی آدمیان پی نهاده شده به همین رو قرآن فهم خطاب‌های خود را متوجه «اولی الباب» (ابراهیم: 52)، «اولی النهی»، (طه: 128) «اولی الابصار» (آل عمران: 13) میداند که جملگی حکایت از صاحبان عقل و خرد دارد و از نابخردان، پیروان نیکان و پندارزدگان نکوهش میکند، دربارۀ فطرت نیز فرمود:
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ؛ (روم:30)
پس حق گرایانه روی دل خود را به سوی این دین کن، همان طریقه و آیین فطری خدا که مردم را بر پایۀ آن آفریده و سرشته است هرگز تبدیلی در این آفرینش [فطری] خدا نباشد، این است دین ثابت و استوار ولی بیشتر مردم نمیدانند.
اما مفاد آیۀ مورد بحث اگر نگوییم این معنا نیست، دستکم منحصر به این معنا نیست؛ زیرا:
یکم. این نوع غلبه (غلبۀ با حجت و برهان) _ چنان که برخی مفسران گفته‌اند (کاشانی، 1423: ج‏3، 105؛ طوسی، 1402: ج5، 209). همواره از همان آغاز طلوع اسلام که با کلمه طیبه «لا اله الا الله» آغاز گشت، محقق بوده و هست؛ پس مژده حق تعالی بر سیطرۀ دین حق از این بُعد نخواهد بود؛
دوم. آن‌چه موجب ناخرسندی کافران و مشرکان میشود تنها غلبۀ منطق دین اسلام
در مقام نظریه نیست، بلکه نشر و گسترش آن در بیان جوامع بشری و استقبال توده‌ها از آن است که نتیجۀ آن افول پندار شرک و سقوط ادیان باطل و تحریف شده، در عرصۀ اجتماع بشری است؛
سوم. این غلبه اختصاص به دین اسلام ندارد، بلکه منطق همه انبیا و ادیان آن‌ها بر آیین‌های دیگر غلبه داشته است؛ اما ظاهراً در قرآن تنها سخن از سیطرۀ دین اسلام (به معنای خاص آن) بر تمام ادیان مطرح شده است.
ب) انحصار غلبه به عصر ظهور (غلبه خارجی)
این احتمال در بین مفسران شیعه و سنی به ویژه آنان که تفسیرشان صبغۀ روایی دارد، مورد توجه قرار گرفته است. این قول سیطرۀ اسلام را در عصر ظهور متعین میداند.
این احتمال نخستین بار در شیعه، از سوی علی بن ابراهیم قمی (از دانشمندان قرن سوم و اوایل قرن چهارم) و در بین اهل‌سنت از سوی ابن‌‌جریری طبری (م 310 ق) مطرح شد.
علامه طباطبایی در مورد «سیطرۀ دین حق» به طور صریح سخنی نگفته است. لکن با توجه به آن‌که ایشان مرجع ضمیر مفعولی «لیظهره» را دین میداند و به برخی از روایات مهدویت نیز در بحث روایی اشاره کرده است چنین استنباط میشود که ایشان سیطره دین حق را در عصر ظهورغلبه جسمانی میداند.
البته ایشان وعده سیطره دین حق در عصر ظهور را به معنای نفی تکلیف از مسلمین در زمینهسازی شرایط ظهور نمیداند (طباطبایی، 1417: ج9، 274).
تفسیر نمونه در جواب این سؤال که غلبه اسلام بر سایر ادیان غلبه منطقى است یا غلبه با قدرت میفرماید:
بررسی موارد استعمال ماده «اظهار» (لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ...) در آیات قرآن نشان مى‏دهد که این ماده بیشتر به معنى غلبه جسمانى و قدر تظاهرى آمده است چنان که در داستان «اصحاب کهف» مى‏خوانیم: إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ که در این آیه شریفه «ظهر» به معنای «غلبه» آمده است. (مکارم شیرازی،1386: ج7، 372)
فخر رازی نیز« اظهار» را به معنای غلبه و قهر جسمانی میداند و دلیل آن را بشارت خداوند درباره غلبه اسلام بر سایر ادیان میداند وی میگوید غلبه این دین بر دیگر ادیان با حجت وبرهان محقق است و نیاز به بشارت خداوند ندارد. وی غلبه اسلام بر دیگر ادیان را در عصر ظهور امام مهدی(عج) و نزول عیسی(ع) به عنوان احتمال موجهی ذکر میکند.
ایشان در ذیل تفسیر آیه اظهار دین چنین مینویسد:
و اعلم أن ظهور الشی‏ء على غیره قد یکون بالحجة، و قدیکون بالکثرة والوفور، و قد یکون بالغلبة و الاستیلاء، و معلومأنه تعالى بشر بذلک، و لا یجوزأن یبشر إلا بأمر مستقبل غیر حاصل، و ظهور هذا الدین بالحجة مقرر معلوم، فالواجب حمله على الظهور بالغلبة. (رازی، 1411: ج‏16، 33)
ابن جریر طبری «اظهار» را به معنای سیطرۀ کامل معنا کرده است. وی در تفسیر خود آورده است:
لیظهره دینه الحق الذی ارسل به رسوله علی کل دین سواه و ذلک عند نزول عیسی بن مریم و حین تصیر الملة واحدة فلا یکون دین غیر الاسلام؛ (طبری، 1408: ج14، 88)
تا آن‌که خداوند دین حق خود را که پیامبرش را بر آن فرستاد بر هر دینی چیره کند و آن زمان نزول عیسی بن مریم خواهد بود؛ آن هنگام که آیین، واحد میشود و دینی جز اسلام وجود نخواهد داشت.
واحدی نیشابوری (م 412 ق) در تفسیر الوسیط مینویسد:
لیعلیه علی جمیع الادیان و ذلک عند نزول عیسی(ع)؛ (نیشابوری، 1408: ج2، 491)
تا آن‌که دین حق خود را بر تمام ادیان برتری میبخشد و آن در زمان نزول حضرت عیسی(ع) خواهد بود.
بغوی نیشابوری (م 516 ق) که بنا به یک احتمال که ضمیر مفعولی «ه» در «لیظهره» به «دین الحق» برگردد، مینویسد:
و ظهوره علی الادیان هو ان لا یدان الله تعالی الا به؛ (بغوی، 1408: ج282،2)
سیطرۀ دین حق بر دیگر ادیان به این است که خداوند تعالی جز به دین حق، پرستیده نشود.
قرطبی (م671ق) نیز با احتمال ارجاع ضمیر مفعولی یاد شده به «دین الحق» به روایت ابوهریره و قول ضحاک استناد میجوید که وعدۀ غلبۀ دین اسلام را بر دیگر ادیان در عصر نزول عیسی(ع) میدانند (قرطبی، 1408: ج8، 121).
به نظر میرسد ابن‌کثیر نیز همین معنا را پسندیده که چنین مینویسد:
لیظهره علی الدین کله» ای علی سائر الایان؛ (دمشقی، 1408: ج438،2)
تا دین حق را بر دیگر ادیان چیره کند.
قول برگزیده
غلبه و اظهار در آیه شریفه منحصر به عصر ظهور است؛ وغلبه دین اسلام بر سایر اد یان غلبه جسمانی است؛این معنا با چند دلیل قابل اثبات است:
1. بررسى موارد استعمال ماده «اظهار» (لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ...) در آیات قرآن نیز نشان مى‏دهد که این ماده بیشتر به معنى غلبه جسمانى و قدرت ظاهرى آمده است چنان که در داستان« اصحاب کهف» مى‏خوانیم:
إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ؛ (کهف: 20)
اگر آن‌ها (دقیانوس و سپاهیانش) بر شما غالب شوند، سنگ‏سارتان مى‏کنند.
و نیز در باره مشرکان مى‏خوانیم:
کَیْفَ وَ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لا یَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلًّا وَ لا ذِمَّةً؛ (توبه: 8)
هر گاه آن‌ها بر شما چیره شوند نه ملاحظه خویشاوندى و قرابت را مى‏کنند و نه عهد و پیمان را.
بدیهى است غلبه در این‌گونه موارد غلبه منطقى نیست، بلکه غلبه عملى و عینى است به هر حال صحیح‌تر این است که پیروزى و غلبه فوق را، غلبه همه‌جانبه بدانیم؛ زیرا با مفهوم آیه که از هر نظر مطلق است نیز سازگارتر مى‏باشد، یعنى روزى فرا مى‏رسد که اسلام هم از نظر منطق و استدلال و هم از نظر نفوذ ظاهرى و حکومت بر تمام ادیان جهان پیروز خواهد شد و همه را تحت الشعاع خویش قرار خواهد داد؛ اگر مفاد آیه در جزیرة العرب به طور کامل تحقق یافت و اسلام بر تمام ادیان آن دیار، از اهل کتاب و مشرکان به طور نسبی در بلادهای دیگر، سیطره پیدا کرد، به معنای پایان وعده حق تعالی در آیه نیست.
2. مفاد روایات به ویژه روایات شیعی دلالت بر اختصاص این وعده به عصر ظهور دارد.
3. خداوند تعالی دراین آیه شریفه بشارت به غلبه داده است و غلبه محتوایی محقق بود و نیاز به بشارت نداشت. آن‌چه نیاز به بشارت دارد، غلبه جسمانی به قهر و استیلاست.
2. «اظهار» به معنای اطلاع
آیه در این دیدگاه بر اساس ارجاع ضمیر مفعولی «لیظهره» به «رسوله» معنا شده است،.این قول بیشتر در بین مفسران سنی مبتنی بر روایتی از ابن عباس است که وی میگوید: خداوند پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد:
لیظهره الله نبیه علی امر الدین کله فیعطیه ایاه کله و لا یخفی علیه منه شیء؛ (ابن‌ابی‌حاتم، 1408: ج6، 1786)
تا آن‌که پیامبرش را از همۀ شرایع آگاه سازد و خداوند چنین دانشی را به ایشان داد و هیچ امری از آیین‌ها بر ایشان پنهان نماند.
فخر رازی نیز در ذیل آیه اظهار در پاسخ به این سؤال که چرا وعده سیطره تا کنون محقق نشده است؟ یکی از وجوهی را که ذکر میکند آن است که «یظهره» به معنای آگاهی و اطلاع دادن بر جمیع شرایع دین است و خداوند آن حضرت را بر تمام امور ادیان به صورت کلی آگاه نموده است تا چیزی بر او مخفی نماند (رازی، 1411: ج‏16، 33).
بررسی
اولاً این روایت از ابن عباس با روایتی دیگر از او دربارۀ همین آیه ناسازگار است که میگوید:
بعث الله محمداً لیظهره علی الدین کله فدیننا فوق الملل؛ (ابن‌ابی‌حاتم، 1408: ج6، 1786)
خداوند حضرت محمد(ص) را برانگیخت تا ایشان را بر همۀ ادیان چیره گرداند، بنابراین دین ما برتر از دین‌های دیگر است.
ظاهراً معنای این روایت تنها مربوط به آگاهی نبی اکرم از تعالیم سایر ادیان نیست، بلکه از این که می‌گوید: «دین ما برتر از دین‌های دیگر است» از سیطرۀ دین اسلام بر سایر ادیان دیگر حکایت دارد.
دوم این‌که بخش پایانی آیه نیز با این حدیث توافقی ندارد؛ چون مفاد دو آیۀ 32 و 33 از کراهت کافران به دلیل اکمال و اتمام نور حق تعالی و نشر گسترش اسلام خبر میدهد و همین امر را موجب ناخرسندی آنان تلقی میکند.
در این آیات، سیطره و گسترش دین حق مایۀ ناخرسندی و غیظ کافران محسوب شده است. اما اگاهی رسول اکرم اسلام(ص) از همه ادیان موجب ناخشنودی کافران و مشکران نخواهد بود به گونهای که به اطفای نور خدا همت گمارند.
2. مرجع ضمیر در «لیظهره» رسول است یا دین؟
دیدگاه قرآن‌پژوهان شیعی و سنی در این مورد متفاوت است.
اکثر مفسران اهل‌سنت «لام» در «لیظهره» را غایت از ارسال رسول بر اساس مرجع ضمیر مفعولی، «لیظهره» را «رسول» دانسته‌اند. این قول بیشتر در بین مفسران سنی مبتنی بر روایتی از ابن‌عباس است که پیش‌تر نقل شد.
بررسی
این روایت خبر واحدی است که باسند ابوصالح کاتب اللیث ازمعاویه صالح ازعلی بن طلحه ازابن عباس نقل شده است و به لحاظ سند بامشکل مواجه است. ابن‌معین بر این باور است که علی بن طلحه از ابن‌عباس به طور مستقیم روایتی نشنیده و به طور مرسل از وی حدیث نقل میکند (مزی، 1416: ج20، 490).
درباره شخصیت علی بن طلحه و معاویه بن صالح و ابوصالح و توثیق و جرح آنان میان علمای رجال اختلاف است (همو).
یکی از معانی که آلوسی در بین احتمال‌های متعدد بیان میکند ارجاع ضمیر مفعولی «لیظهره» به «رسوله» معنا شده است:
لیظهره الرسول (علیه الصلاة و السلام) علی الدین... . (آلوسی، 1417: ج6، 125)
اکثر قریب به اتفاق به قریب مفسران شیعه مرجع ضمیر مفعولی «لیظهره» را «دین
الحق» دانسته‌اند.
مرحوم طبرسی در مجمع البیان چنین میفرماید:
لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ معناه لیعلی دین الإسلام على جمیع الأدیان بالحجة و الغلبة و القهر.... قیل إن الهاء فی «لِیُظْهِرَهُ» عائدة إلى الرسول(ص) أی لیعلمه الله الأدیان کلها حتى لا یخفى علیه شی‏ء منها عن ابن عباس «وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» أی و إن کرهوا هذا الدین فإن الله یظهره رغما لهم.(طبرسی،1406: ج5، 38)
مرحوم علامه طباطیایی مرجع ضمیر «لیظهره» را با توجه به سیاق، «دین الحق» میداند. در المیزان چنین آمده است:
و المعنى أن الله هو الذی أرسل رسوله و هو محمد(ص) مع الهدایة _ أو الآیات و البینات
_ و دین فطری لیظهر و ینصر دینه الذی هو دین الحق على کل الأدیان و لو کره
المشرکون ذلک.
و بذلک ظهرأن الضمیر فیقوله: «لِیُظْهِرَهُ» راجع إلى دین الحق کما هو المتبادر من السیاق، وربما قیل: إن الضمیر راجع إلى الرسول، و المعنى لیظهر رسوله و یعلمه معالم الدین کله او هو بعید. (طباطبایی، 1417: ج9، 274)
از بین مفسران اهل‌سنت نیز برخی مانند ابن عاشور مرجع ضمیر «ه» در «لیظهره» را
دین می‌داند.
در التحریر و التنویر چنین آورده است:
و التعریف فی قوله: «عَلَى الدِّینِ تعریف الجنس المفید للاستغراق، أی لیعلی هذا الدین الحق على جمیع الأدیان و ینصر أهله على أهل الأدیان الأخرى الذین یتعرضون لأهل الإسلام و فیه معنى التعلیل للجملة التی قبله؛ تعلیل ذلک بقوله: لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ إعلام بأن اللّه أراد ظهور هذا الدین و انتشاره کیلا یطمعوا أن یناله ما نال دین عیسى(ع) من القمع و الخفت فی أول أمره و استمر زمانا طویلا حتى تنصّر قسطنطین سلطان الروم، فلما أخبر اللّه بأنه أراد إظهار دین الإسلام على جمیع الأدیان علم أن أمره لا یزال فی ازدیاد حتى یتمّ المراد». (ابن‌عاشور،1412: ج‏28، 172)
فخر رازی نیز مرجع ضمیر«لیظهره» را دین میداند. وی در ذیل تفسیر آیه اظهار دین
چنین مینویسد:
صیرورة دینه مستعلیا على سائر الأدیان غالبا علیها غالبا لأضدادها قاهرا لمنکریها، و هو المراد من قوله: لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ. (رازی، 1411: ج‏16، 33)
برخی از مفسران در مورد مرجع ضمیر «ه» در «لیظهره» هر دو احتمال (رسول، دین) را در ذیل آیه مطرح کردهاند. چنین آوردهاند:
و الضمیر فی «لیظهره» للدین الحق او للرسول علیه الصلاه و السلام. (بیضاوی، بی‌تا: ج1، 403؛ طنطاوی، بی‌تا: ج265؛ حقی، 1377: ج3، 487)
ممکن است شبههای به ذهن متبادر میشود که اگر مرجع ضمیر مفعولی «لیظهره» را «رسول» بدانیم غلبه خارجی رسول در عصر ظهور، چگونه محقق میشود؟ پاسخ اجمالی به این سؤال آن است که خداوند تعالی در آیه شریفه «رسوله» گفته است نه «نبیه» چرا که رسول است که باید حکومت تشکیل دهد و دین اسلام را بر تمام ادیان غلبه دهد. و از آن جا که این غایت تحقق پیدا نکرده است باید کسی باشد که هم‌شأن رسول باشد تا دین اسلام را بر سایر ادیان غلبه دهد.
بنا به روایت فریقین این شخص همان مهدی موعود(عج) است. برای تبیین بیشتر در ادامه بحث تفاوت رسول، نبی و امام را شرح میدهیم.
تفاوت رسول و نبی و امام
در عنصر مفهومی لغت رسول «تحمل رسالت» نهفته است بر خلاف نبی که مربوط به امور شخصی و خطابات خصوصی است (مصطفوی، 1402: ج4، 28).
نبی کسی است که وحی بر او نازل میشود و آن‌چه را به وسیله وحی دریافت می‌دارد چنان‌که مردم از او بخواهند در اختیار آن‌ها میگذارد.
مقام رسالت یعنی مقام ابلاغ وحی و تبلیغ و نشر احکام خداوند و تربیت نفوس از طریق تعلیم و آگاهی بخشیدن، بنابراین رسول کسی است که موظف است در حوزه مأموریت خود به تلاش و کوشش بر خیزد و از هر وسیلهای برای دعوت مردم به سوی خدا و ابلاغ فرمان او استفاده کند و برای یک انقلاب فرهنگی و فکری و عقیدتی تلاش نماید رسول، خلیفه خدا بر خلق است ودرطول حیاتش برنامه‌ای ندارد مگر اجرای رسالت وابلاغ امر.
مقام امامت یعنی رهبری و پیشوائی خلق، در واقع امام کسی است که با تشکیل
یک حکومت الهی و به دست آوردن قدرت‌های لازم، سعی میکند احکام خدا را عملاً اجرا و پیاده نماید و اگر هم نتواند رسماً تشکیل حکومت دهد تا آن‌جا که در توان دارد در اجرای احکام میکوشد.
ناگفته پیداست که بسیاری از پیامبران مانند پیامبر اسلام(ص) هر سه مقام را داشتند هم دریافت وحی میکردند، هم تبلیغ فرمان‌های الهی، و هم در تشکیل حکومت و اجرای احکام تلاش میکردند و هم از طریق باطنی به تربیت نفوس میپرداختند (مکارم شیرازی، 1386: ج440،1).
امام مهدی(ع) که خلیفه خدا و رسول اوست، منصوب و معصوم، تسلیم محض در برابر اراده خداوند است، آیینه تمام نمای دین حق است که بناست در سطح جهانی این دین را برپا کند. با تدبر در شخصیت امام مهدی(عج) به عنوان «اهل بیت رسول الله» و «خلیفة الله» و توجه ویژه به پیوند آن حضرت با قرآن کریم و درک رسالت ایشان در احیاگری دین حق، شاید بتوان ترسیمی از مقام امامت ایشان است که در روایات فریقین بیان شده است به دست داد (نجارزادگان، 1389: 237).
در روایات زیادی از فریقین رسول خدا بشارت داده است که قیامت برپا نمیشود مگر
این‌که قائمی از ما قیام کند و جهان را پر از عدل و داد میکند پس از آن‌که پر از ظلم و ستم شده است.
امام مهدی(ع) که از اهل بیت پیامبر اکرم(ص) و فرزند امام علی(ع) و سلاله پاک فاطمه(س) است و سنت و سیره ایشان همانند سنت رسول خداست.
نزول حضرت عیسی(ع) و اقتدای حضرت مهدی(عج) در نماز، که امری قطعی بین فریقین است تأییدی بر این مطلب است که مقام امامت حضرت مهدی(عج) از مقام نبوت حضرت عیسی برتر است، با آن‌که حضرت عیسی پیامبر اولوالعزم است.
ابن‌حجر در این زمینه نکته لطیفی دارد؛ وی مینویسد:
و فی صلاة عیسی خلف رجل من هذه الامة مع کونه فی آخر الزمان و قرب قیام الساعة دلالة للصحیح من الاقوال ان الارض لا تخلو عن قائم لله بحجة. (عسقلانی، 1405: ج6، 494)
روایات تفسیری فریقین
مفسران فریقین در مورد تحقق اراده حق تعالی دربارۀ سیطرۀ دین که مربوط به عصر ظهور امام مهدی(عج) و نزول حضرت عیسی باشد اتفاق نظر دارند.
روایت فریقین هم‌سو با مفاد آیه بر تحقق این اراده به عصر ظهور دلالت دارد که شیعه و سنی مفاد آن‌ها را تلقی به قبول کرده مورد انکار یا حتی تردید قرار ندادهاند.
روایات تفسیری شیعه
تفسیر عیاشی روایتی از امیرمؤمنان علی(ع) را نقل میکند که آن روایت سیطره دین حق رابه عصر ظهور اختصاص میدهد:
العیاشی بالاسناد عن عمران بن میثم عن عبایه انه سمع امیرمؤمنان(ع) یقول: هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله اظهرذلک بعد؟قالوا:نعم، قال: کلا، فوالذی نفسی بیده حتی لاتبقی قریه الاوینادی فیها بشهاده ان لااله الاالله بکره وعشیا؛ (عیاشی، 1417: ج158،3)
عیاشی باسند خودازعمران بن میثم ازعبایه نقل میکند که از امام علی امیر المؤمنان(ع) شنیده که دربارۀ این آیه« هو الذی ارسل....» فرمود: آیا سیطرۀ تحقق یافته است؟ مردم گفتند: آری، حضرت فرمود: چنین نیست، سوگند به آن‌که جانم به دست اوست، این وعده آن گاه تحقق مییابد که هیچ آبادیای نباشد جز آن‌که در آن در پگاه و شامگاه و همه وقت شهادت بر یگانگی حق تعالی سر دهند.
در احتجاج طبرسی نیز در حدیثی از امیر المؤمنان علی(ع) درباره صاحب الامرچنین
آمده است:
و خداوند دین پیامبرش را به وسیله صاحب الامر بر دیگر ادیان چیره میکند، هرچند مشرکان ناخشنود باشند. (طبرسی،1417: ج1، 382)
حدیثی دیگر از مرحوم صدوق با سند خود از امام حسین(ع) بدین صورت نقل شده است:
از ما دوازده هدایت یافتهاند.نخستین آنان امیر مؤمنان علی بن ابی‌طالب و آخرین آنان، نهمین نفر از فرزندان من و خداوند به وسیلۀ او دین حق را بر دیگر ادیان چیره میسازد، هرچند مشرکان ناخرسند باشند. (صدوق، 1417: ج1، 312)
روایات تفسیری اهل‌سنت
در کتب روایی اهل‌سنت، سه دسته روایت در ذیل آیه مورد بحث نقل شده است.
دسته اول: غلبه اسلام بر سایر ادیان در دوران نزول عیسی(ع) از آسمان این روایات تصریح دارند که این آیه شریفه، هنگام نزول حضرت عیسی(ع) از آسمان، تأویل خواهد شد. سه روایت در این زمینه وجود دارد که به نقل یکی از آن‌ها بسنده میکنیم.
از مجاهد نقل شده است:
هنگامی که عیسی بن مریم(ع) نازل شود در روی زمین هیچ دینی جز اسلام باقی نخواهد ماند و اسلام بر همه ادیان غلبه خواهد کرد. (بیهقی، بی‌تا: ج9، 180)
دسته دوم: غلبه اسلام بر سایر ادیان در دوران امام مهدی(عج)
در این زمینه دو روایت وجود دارد:
1. گنجی شافعی از سعید بن جبیر درباره تفسیر آیه شریفه «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» نقل کرده است: «منظور مهدی(عج) است که از فرزندان فاطمه(س) است» (گنجی شافعی، بی‌تا: ج25، 528).
آن‌گاه گنجی شافعی ادامه میدهد:
بین قول کسانی که گفته‌اند منظور از این آیه، عیسی بن مریم(ع) است با کسانی که قایلند: منظور، مهدی(عج) است هیچ تنافی وجود ندارد؛ زیرا عیسی بن مریم(ع)، همکار و یاور مهدی(عج) است.
2. از ابوهریره روایت شده است که گفت:
این آیه شریفه، وعده‌ای است از جانب خدای تعالی که اسلام را بر همه ادیان مسلط میکند. آن‌گاه راوی گفت: «این وعده الهی هنگام نازل شدن عیسی بن مریم(ع) به وقوع خواهد پیوست. و از سدی نقل شده است که: این وعده الهی هنگام خروج مهدی(عج) صورت میپذیرد به گونه‌ای که هیچ کس باقی نمی‌ماند جز این که یا داخل در دین اسلام شده و یا جزیه میپردازد.» (رازی، 1413: ج16، 40)
دسته سوم: غلبه پیامبراسلام(ص) بر سایر ادیان
دسته سوم از روایات تفسیری اهل‌سنت، روایتی است که مرجع ضمیر «لیظهره» را رسول خدا(ص) دانسته که در نتیجه، مفهوم آیه شریفه چنین خواهد شد:
خدا کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا وی را بر دشمنانش غالب گرداند؛ هرچند مشرکان نخواهند و ناراحت شوند. (طبری، 1415: ج10، 150)
جمع‌بندی دیدگاه تفاسیر روایی فریقین
سخن آخر این که همه روایات تفسیری که در مصادر فریقین درباره آیه مذکور وارد شده است _ به جز دو خبر واحد _ حاکی از عملی شدن این آیه شریفه به دست توانای حضرت ولی عصر(عج) هستند؛ ومی توان گفت این روایات بر سیطره و تسلط دین مهیمن اسلام بر جمیع ادیان در دوران حکومت آن بزرگوار تواتر دارند. همچنین سنت الهی از ابتدای خلقت بشر بر این بوده است که پرچم هدایت انسان‌ها را به دست فردی معصوم اعم از پیامبر یا امام قرار دهد و این سنت تا قیامت ادامه خواهد داشت.
همان‌طور که از قول گنجی شافعی نقل شد؛ بین روایاتی که تأویل این آیه را در زمان نزول حضرت عیسی(ع) با آن‌هایی که تأویلش را در زمان قیام امام مهدی(عج) دانسته‌اند، هیچ تضاد و تنافی وجود ندارد؛ زیرا حضرت عیسی(ع) همکار و یاور حضرت مهدی(عج) است. علاوه بر این، روایات متعدد دیگری در منابع روایی شیعه و اهل‌سنت وجود دارد که تصریح دارند فرود حضرت عیسی(ع) از آسمان پس از قیام امام مهدی(عج) به وقوع خواهد پیوست و آن جناب در نماز جماعت به امامت حضرت مهدی(ع) شرکت خواهد کرد.
به عنوان نمونه بخاری و مسلم هریک به سند خود از رسول خدا(ص) روایت کرده‌اند که حضرت فرمود:
چگونه هستید هنگامی که پسر مریم در بین شما فرود آید، در حالی که امام شما از میان خودتان باشد؟ (بخاری، بی‌تا: ج143،4)
همچنین در سایر کتب صحاح و مسانید اهل‌سنت روایات فراوانی یافت میشود که تصریح دارند منظور از امام مسلمانان حضرت مهدی(ع) است؛ و از جمله روایتی است که ابن ابی شیبه نقل کرده است:
مهدی(عج) از میان این امت است و او همان کسی است که بر عیسی بن مریم(ع) امامت میکند. (ابن‌ابی‌شیبه، 1409: ج6، 689)
فخر رازی در مورد این آیه پنج تفسیر را یادآور میشود که دومین تفسیر از آن‌ها همین مفهوم را بیان داشته است. وی از ابوهریره نقل کرده که این آیه، وعده الهی است براین که خدای متعال، اسلام را بر همه آیین‌ها پیروز خواهد کرد و این اتفاق، به هنگام نزول عیسی(ع) تحقق مییابد، وسدی نیزگفته است: چنین پیروزی در عصر ظهور امام خواهد بود (رازی، 1411: ج8،42) قرطبی نیز در تفسیرش همین را ذکرکرده است (قرطبی، 1387: ج4، 45).
امین الاسلام طبرسی نیز همین قول را نقل کرده و در ادامه، برای تأیید آن روایاتی این چنین از رسول خدا(ص) آورده است: بر روی زمین هیچ خانه سنگی وگلی و نیز هیچ خیمه کرکی یافت نخواهد شد جز این که خداوند، اسلام را در آن خانه وارد میکند (طبرسی، 1406: ج5، 38).
روایت امیرالمؤمنین(ع) به نقل از تفسیر عیاشی چنین نقل شده است:
لعیاشی بالاسناد عن عمران بن میثم عن عبایه انه سمع امیرالمؤمنین(ع) یقول هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله. اظهر ذلک بعد؟ قالوا: نعم، قال: کلا، فو الذی بنفسی بیده حتی لا تبقی قریة الا و ینادی فیها بشهادة ان لااله الاالله بکرة و عشیا. (عیاشی، بی‌تا: ج3، 158)
عیاشی با سند خود از عمران بن میثم از عبایه نقل میکند که از امام علی(ع) شنیده که درباره این آیه هو الذی ارسل.... فرمود: آیا این سیطره تحقق یافته است؟ مردم گفتند آری حضرت فرمود: چنین نیست سوگند به آن‌که جانم به دست اوست، این وعده آن‌گاه تحقق مییابد که هیچ آیادی نباشد جز آن‌که در آن در صبحگاه و شامگاه شهادت بر یگانگی حق تعالی سر دهند.
نتیجه‌گیری
از مجموعه مباحث مطرح شده به این نتیجه رسیدیم که دیدگاه فریقین در تفسیر آیه 33 سوره توبه در محور غلبه اسلام بر سایر ادیان موارد اشتراک بسیاری دارد.
آن‌چه از مجموع این دیدگاه‌ها میتوان برداشت کرد آن است که اسلام در آخر الزمان بر سایر ادیان غلبه خواهد کرد هرچند دین اسلام که همان دین حق است در زمان پیامبر اکرم(ص) به‌طور نسبی بر سایر ادیان غلبه پیدا کرد ولی این غلبه به شکل کامل نبود. چرا که در بسیاری از مکان‌ها ادیان دیگری غیر از اسلام حاکم بود. در حالی که معنای کامل غلبه آن است که حتی یک کافر هم درروی زمین نباشد؛ یعنى روزى فرا مى‏رسد که اسلام هم از نظر منطق و استدلال و هم از نظر نفوذ ظاهری و حکومت بر تمام ادیان جهان پیروز خواهد شد و همه را تحت الشعاع خویش قرار خواهد داد.
این معنا با چند دلیل قابل اثبات است:
1. ظاهر و سیاق آیه مؤید بر این مطلب است.
2. روایات فریقین مؤید بر این مطلب است.
3. برهان عقلی نیزمؤید بر این مطلب است چرا که در عالم خارج هم میبینیم غیر مسلمانان هنوز به آیین خود عمل میکنند و هنوز دین حق سیطره نیافته است تا وعده خدا را متحقق بدانیم.
4. غلبه واقعی هنگامی است که تمام ادیان احکام اسلام را بپذیرند و چون این غایت تحقق پیدا نکرده است پس باید برای تحقق کسی باشد که همشأن رسول باشد و این فرد بنا بر روایات فریقین مهدی موعود(عج) است که دین اسلام را بر سایر ادیان چیره میسازد.
منابع
آلوسی، محمود، روح المعانی فی تفسیرالقرآن العظیم والسبع المثانی، بیروت، دارالفکر، 1416ق.
ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار احیاء، التراث العربی، 1412ق.
ابن‌ابی‌حاتم، عبدالرحمن، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: اسعد محمد الطیب، بیروت، المکتبة العصریه، 1416ق.
ابن‌فارس، احمد، ترتیب مقاییس اللغة، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387ش.
بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیرالقرآن، قم، مؤسسه اسماعیلیان، بی‌تا.
جصاص، احمد، احکام القرآن، تحقیق: محمد علی شاهین، بیروت، بی‌نا، 1415ق.
حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.
دمشقی (ابن‌کثیر)، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق.
رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، قم، مرکز نشر مکتب الاعلام الاسلامی، 1411ق.
رازی، محمد، اسئلة القرآن المجید و اجوبتها، تقدیم: محمدعلی انصاری، بی‌جا، بی‌نا، 1349ق.
راغب اصفهانی، حسین، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: عدنان داوودی، بیروت، الدار الشامیة، 1416ق.
زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا.
زمخشری، جارالله محمود، الکشاف، قم، نشر ادب حوزه، بی‌تا.
صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، قم، مکتبة المصطفوی، بی‌تا.
طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، منشورات جماعة المدرسین، بی‌تا.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان لعلوم القرآن، بیروت، دارالمعرفة، 1406ق.
طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القران، بیروت، بی‌نا، 1408ق.
طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیرالقرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1402ق.
عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیرالعیاشی، تهران، المکتبة الاسلامیة، بی‌تا.
فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم، 1410ق.
فیض کاشانی، محمد محسن، الصافی فی تفسیرالقرآن، بیروت، دارالمرتضی، بی‌تا.
فیومی، احمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، مؤسسه دارالهجرة، 1414ق.
قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، قاهره، دارالکتاب العربی، 1387ق.
قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح: سید طیب موسوی جزائری، قم، بی‌نا، 1404ق.
کاشانى، مولى فتح‏الله‏، زبدة التفاسیر، تحقیق: مؤسسه معارف اسلامی، قم، انتشارات مؤسسه معارف اسلامی، 1423ق.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح: علی‌اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1388ق.
کنجی شافعی، محمد، البیان فی اخبار صاحب الزمان، قم، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، 1431ق.
مراغی، احمد مصطفی، تفسیر المراغی، بیروت، دارالفکر، 1427ق.
مزی، یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، بی‌جا، بی‌نا، 1413ق.
مصطفوى، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، مرکز الکتاب للترجمة و النشر، چاپ اول، 1402ق.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1386ش.
نجارزادگان، فتح الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات مهدویت در دیدگاه فریقین، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1389ش.
نعمانی، محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبة، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، بی‌تا.
هیتمی، ابن‌حجر، الصواعق المحرقة فی الردّ علی اهل البدع و الزندقة، تخریج و تعلیق: عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره، مکتبة القاهره، بی‌تا.
https://ayandehroshan.ir/vdcd.90f2yt0foa26y.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما